حرفهای خودی و بیخودی قبل از اینکه عرایض مختصر خود را به صورت مبسوط خدمت شریفتان عرض کنیم، یک سؤال نهچندان سخت از محضر مبارک داریم: فکر میکنید محیط کسب و کار در این کشور، الان خوبتر است، حول و حوش سال ۹۰ بهتر بود یا فیالمثل ۱۰ سال قبلتر از آن؟ […]
حرفهای خودی و بیخودی
قبل از اینکه عرایض مختصر خود را به صورت مبسوط خدمت شریفتان عرض کنیم، یک سؤال نهچندان سخت از محضر مبارک داریم: فکر میکنید محیط کسب و کار در این کشور، الان خوبتر است، حول و حوش سال ۹۰ بهتر بود یا فیالمثل ۱۰ سال قبلتر از آن؟
نمیدانم که پاسخ جنابتان چیست، ولی اگر شما هم مثل حقیر، فکر میکنید محیط کسب و کار و سهولت راهاندازی و انجام و توسعه آن، در دهه۸۰ بهتر از دهه ۹۰ و فیالحال، بدتر از هر دو دهه پیش بوده است، همینقدر خدمتتان عرض کنم که قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، عدل در سال ۹۰ در این کشور تصویب و برای اجراء به دولت ابلاغ شده است!
من از مفصل این نکته مجملی گفتم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل (عمان سامانی)…
در خبر است که برای اخذ مجوز و تأییدات راهاندازی یک کسب و کار، باید بتوانی نظر یک کرور دستگاه و نهاد و سازمان را جلب نموده تا ایشان مهر و امضایی ناقابل بر کاغذی بکوبند و شما ذوقزده از آن خان عبور کنی، البته برخی کسب و کارها اینقدرها مجوز و تأییدیه لازم ندارند و یک خروار گواهی و جواز برای راهاندازیاش کفایت میکند. با همین دست فرمان خدمت مبارک عرض کنیم که اینها که گفته شد همهاش مربوط به قبل از شروع است، اصل سهولت و بهبود، بعد از آن است که کرکره مغازه و شرکت و کارگاه را بالا کشیدی، شروع میشود و جنابان بیمه و دارایی و بهداشت و اتحادیه و اداره کار و موجر و حضرات نوسانات اقتصادی و قانون و مقررات یهویی و تیرغیبی و بانکهای نازنین و تحریم و چندتایی دیگر از این عزیزان کاربلد و متولیان و ناظران به صف میشوند تا بهطور مستمر و پیاپی و لحظه به لحظه کسب و کارت رونق بگیرد، رشد و توسعه پیدا کند، سهولتش افزون و بهبودش برقرار شود تا بهطور کامل به خاک سیاه نشسته و آن کرکره را پایین نکشیده، در و دکان و محل کسب درآمدت را گِل گرفته و اگر قسمت شود بروی سیِ خودت آب خنک بنوشی و حظوافر ببری…!
همین چند وقت پیش مسؤولی فرمایش کرده بودند که طبق اعلان و آمارهای سازمانهای بینالمللی، محیط کسب و کار کشور نسبت به سالهای قبل بهبود پیدا کرده است و سیر نزولی محیط گرگ و میشی کسب و کار کشور متوقف شده و حتی شاهد رشد آن هم بودهایم که روبه سهولت رفته و از رتبه ۱۲۸ دنیا به ۱۲۷ بهبود جایگاه پیدا کردهایم! (چیزی در این مایهها، کم و زیادش از ضعف حافظه حقیر است و نه دقت نظر مسؤولان)
به هرحال وقتی که از قعر جدول به قعر جدول ارتقای جایگاه پیدا کردن و متوقف شدن سقوط آزاد، بهعنوان دستاورد محسوب میشود، نشان بیبدیلی از نگاه عزیزان متولی به عرصههای بزرگتر و سطح بلندنظری و همت جنابشان است که هرگونه امید و آرزو در برابر این همه رویاپردازی و توسعهمحوری بهطور کل از حیز انتفاع ساقط شده و به دیار عدم رهنمون میگردد.
ما که در این ملک کارهای نیستیم و عجالتاً دستمان به پست و جایگاهی بند نیست و هرچه میگوییم، مصداق ضربالمثل: بالای گود نشسته و میگوید لنگش کن، میشود ولی خب اگر نخوردهایم نان گندم، دیدیم دست مردم و مضافاً نان جو، سق زدهایم که به کم و بیش فرق بین دوغ و دوشاب را بفهمیم تا آنجا که اساساً نفهمیم این بهبود مستمر محیط کسب و کار و سهولت بخشیدن به راهاندازی و ایجاد و انجام کسب و کارها، آنقدرها هم کار غامض و پیچیدهای نیست که با دسته گل عزیزان متولی در این چندین و چند ساله اخیر، رسیدهایم به رتبههای سه رقمی!
راستش را بخواهید بهنظر هوشنگخانی ما میرسد که اگر جنابمان مسؤول مربوطه بودیم و با نیت قبلی و از قصد میخواستیم قام و قلم کسب و کارها را شکسته و زمینگیرشان کنیم، اینقدری توفیقات به دست نمیآوردیم….
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.