امان از دلالی، فغان از سفته‌بازی!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی امان از دلالی، فغان از سفته‌بازی!   نمی‌دانم این دلال و واسطه‌ها چه کسانی هستند که سراغ داستان خودرو می‌روی، مسؤولان فرمایش می‌کنند ۶۰ درصد بازار در یَد با کفایت ایشان است، بحث خانه و مسکن پیش می‌آید، از جولان این دسته از موجودات دو پا صحبت می‌شود، حرف از […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

امان از دلالی، فغان از سفته‌بازی!

  نمی‌دانم این دلال و واسطه‌ها چه کسانی هستند که سراغ داستان خودرو می‌روی، مسؤولان فرمایش می‌کنند ۶۰ درصد بازار در یَد با کفایت ایشان است، بحث خانه و مسکن پیش می‌آید، از جولان این دسته از موجودات دو پا صحبت می‌شود، حرف از میوه و تره‌بار به میان می‌آید، یک خط در میان خرید و فروش‌ها به این حضرات برمی‌گردد، در قصه دلار و سکه که نگویم برایتان که انگار صدر تا ذیل بازار در چمبره همین قماش است، نخ و پارچه و نهاده دامی و گوشت و مرغ و لوازم‌خانگی و کالای وارداتی و هرچیزی که شما فکرش را بکنید، به گفته عزیزان متولی و مسؤول در خرابی بازار و گران و متورم شدن قیمت‌ها، این دلال و واسطه و سفته‌باز است که امور را در دست گرفته و این‌گونه بر خر مراد سوار شده و حظ‌وافر می‌برد.

  عجالتاً این را عرض کنیم حساب عزیزانی که ذیل صنف و اتحادیه و به‌طور رسمی و قانونی، فعالیت واسطه‌گری و دلالی انجام می‌دهند، با این افرادی که وصف حالشان در بالا گفته شده حسابشان جدا و رسمشان کاملاً سواست ولی چه کنیم که وقتی از دلال و واسطه حرف زده می‌شود، آنهایی که حواسشان به رزق و روزی و حساب و کتاب و قانون و انصاف هست با آن افرادی که همین‌طور یَله و ر‌ها و بدون مجوز وارد بازارهای مختلف می‌شوند و فکر و ذکرشان منفعت‌طلبی و سودجویی از هر طریق و روش است، در نام و عنوان یکی می‌شوند و تَر و خشک با هم می‌سوزند. ولی خواستیم این را عرض کنیم که همچین بی‌خود به ما هوشنگ‌خان نمی‌گویند و یکی از دلایلش، همین است که حواسمان به این امورات هست! بگذریم.

  علی‌ایحال، خواستیم از همین تریبون خدمت با سعادت متولیان و مسؤولان عرض کنیم، اگر این‌گونه هست که شما فرمایش می‌کنید و دست بر هر بازاری که می‌گذاریم، این واسطه و سفته‌باز است که فرمان قیمت و بود و نبود کم و کسری و کیفیت را در دست دارد، جسارتاً شما بزرگواران که در درجه و رتبه‌های مختلف بر مسند امور نشسته‌اید و مسؤولیت و تعهد پست و مقام، از عملیاتی و اجرایی‌های میدانی گرفته تا مدیریت‌های میانی و ارشد را در دست دارید، این وسط چه گلی بر سر بازار و خلق‌ا… زده‌اید، و در گذشته و حال چه کرده‌اید و قصد و نیت‌تان برای آینده چیست؟

  بالاخره نمی‌شود که روزبه‌روز بر آلودگی هوای شهر‌ها اضافه شود، کم‌آبی و تنش آبی و خشک شدن تالاب و رودخانه‌ها بیشتر شود، گرانی و تورم و رکود همه را زمین‌گیر کند، جهش و پرش قیمتی دلار و سکه و خودرو و مسکن و پیاز و شوید و کوفت و زهرمار، خلق‌ا… را به زمین گرم زده و کمرشان را شکسته باشد، بعد عزیزان رئیس و مدیر و صاحب‌منصب، صبح تا شام از مبارزه با دلال و واسطه و گران‌فروش و کم‌فروش و آلاینده و تولیدکننده ناشی و جلوگیری از مصرف بی‌رویه آب و احیای منابع آبی و خوان‌ها و به زیر کشیدن دلار و ارز و چیدن بال قیمت خودرو و مسکن و… و ذالک سخن بگویند، و بعد که خلق‌ا… منتظر نتیجه و رخ دادن اتفاقی خوب و به درد‌بخور هستند، یکدفعه کاشف به عمل بیاورند که‌ ای دل غافل دیدی چطور شد آبش را کشیدند چلو شد، امان از دست دلال، فغان از دست واسطه و واویلا از دست سفته‌باز و آنهایی که نگذاشتند و نمی‌گذارند و سنگ می‌زنند و تیر می‌اندازند و همه هنر و کفایت و کاردانی و همه چیز تمامی ما بزرگوار مدیران را نقش برآب کرده‌اند!

به همین سادگی و به همین تلخ‌مزگی…

          هوشنگ‌خان