معمار اقتصاد عربستان در مقالهای با عنوان «آخرین تانگو در ریاض» از فروپاشی قریبالوقوع خاندان آلسعود سخن گفت.به گزارش مهر، حسینعسکری، اقتصاددان، استاد بازرگانی و امور بینالملل در دانشگاه جورجواشنگتن، نویسنده و پژوهشگر در حوزه اقتصاد خاورمیانه و اقتصاد مالی اسلامی در مقالهای در شبکه خبری «هافینگتنپست» با عنوان «آخرین تانگو در ریاض» […]
معمار اقتصاد عربستان در مقالهای با عنوان «آخرین تانگو در ریاض» از فروپاشی قریبالوقوع خاندان آلسعود سخن گفت.به گزارش مهر، حسینعسکری، اقتصاددان، استاد بازرگانی و امور بینالملل در دانشگاه جورجواشنگتن، نویسنده و پژوهشگر در حوزه اقتصاد خاورمیانه و اقتصاد مالی اسلامی در مقالهای در شبکه خبری «هافینگتنپست» با عنوان «آخرین تانگو در ریاض» از فروپاشی قریبالوقوع خاندان آلسعود در صورت عدم اجرای اصلاحات سیاسی و اقتصادی سخن گفت.وی در این مقاله که باعث خشم مقامات عربستان شد و منجر به سانسور آن نیز شد مینویسد: «در سال ۲۰۱۵ سلمانبنعبدالعزیز بر مسند پادشاهی عربستانسعودی نشست. وی طی مدت زمانی کوتاه رسم دیرینه جانشینی در قبیله خود را که هدف از آن حفظ هماهنگی قبیلهای در رأس آن بود، با کنار زدن ولیعهد و تحمیل برادرزاده خود به عنوان ولیعهد جدید و انتصاب پسر ۳۰ ساله خود به سمت معاون ولیعهد که روزانه بر این قلمرو پادشاهی و صدها شاهزاده بلندمرتبهتر حکمفرمایی میکند، دستخوش تغییر ساخت.
موضوعات و موانع مهم بر سر اجرای [این طرح] چیست؟
آیا خاندان آلسعود اوج گرفتن شتابزده شاهزاده محمد را میپذیرند و یا اینکه پس از مرگ پدر، او را از سمت خود عزل میکنند؟ برای ما پاسخ روشن است؛ اما حتی بدون اشاره به شکسپیر، پاسخگویی به این پرسش را به قوه تخیل خوانندگان میسپاریم.
آیا شاهزاده برای جلب موافقت اعضای مهم شورای مشورتی با این طرح، به اندازه کافی جلسه بحث و گفتوگو برگزار کرده است؟ به عبارت دیگر، آیا اعضای خاندان آلسعود از جمله پدر شاهزاده، وابستگان مسن تر و حتی برادران بزرگتر وی آماده دست کشیدن از سبک زندگی شرم آور خود و قطع دسترسیشان به خزانه هستند؟ آیا سعودیها و دوستان صمیمی آنها حاضرند با اجرای اصلاحات نهادی که فساد را ممنوع، کنترل و مجازات مینماید؛ شاهد پایان یافتن فعالیتهای تجاری رانتخواهانه (فاسد) باشند؟ آیا این احتمال وجود دارد شهروندان عادی سعودی که ممکن است خواهان مبادله حقوق سیاسی خود با امنیت اقتصادی باشند، در اِزای وعدهای مبهم مبنی بر اشتغالزایی در آینده با عدم دریافت هرگونه کمک و اعانه و پرداخت مالیات موافقت کنند؟ آیا آنها رویکرد عدم دریافت کمک و اعانه دولتی و سوبسید را به رغم ۴۵ سال بهرهمندی نسلهای پیشین از این مزایا خواهند پذیرفت؟ آیا آنان با تحمل سختیها و مشتقات موافقت خواهند کرد آنهم در زمانیکه شاهد بهرهمندی خاندانسعودی و دوستان نزدیک آنها از ثروتهای نامشروع انباشته شده هستند؟ آیا ارتش نازپرورده عربستانسعودی با کاهش [بودجه نظامی] موافقت خواهد کرد؟ باردیگر ما قضاوت را برعهده خوانندگان میگذاریم.
در این مرحله، یک توضیح روشن اِشکالی ندارد. همیشه اعطای کمک و اعانه بسیار آسانتر از پس گرفتن آن است، بهویژه زمانی که این کمکها و اعانات برای مدت زمانی طولانی توزیع شده و در ساختار اجتماعی به گونهای تثبیت شدهاند که تمامی شهروندان آن را حق طبیعی خود میدانند.
همانطور که پیشتر گفتهایم، اصلاحات نهادی باید بنیان و شالوده چشمانداز شاهزادهمحمد را تشکیل دهند. آیا وی قادر است نهادهایی (در اصل قوانین بازی اقتصادی با هدف کاهش هزینههای مرتبط با معاملات تجاری) را بنیان نهد که دربردارنده یک نظام حقوقی عادلانه و منصفانه باشد که مطابق آن، تمام اتباع عربستانسعودی در پیشگاه قانون برابر باشند؛ در روند تصمیمگیری عمومی شفافیت وجود داشته باشد؛ قوانین تجاری، نظارت و اجرای آنها دقیق و استوار باشد؛ از اموال خصوصی حراست شود؛ قرارداد اجرا گردد؛ و یک نظام مالیاتی وضع شود که عادلانه بوده و در سراسر جهان مرسوم باشد. ما حتی نشانههایی از آغاز یک چنین نهادسازی را شاهد نیستیم.
چنانچه تمام موارد بالا در کلیت خود در نظر گرفته شوند، یک نکته عیان میگردد. به عبارت دیگر، این ابتکار عملها و اصلاحات بدون همراهی اصلاحات سیاسی یک امید واهی است. آیا خاندان آلسعود مایل است از اصلاحات سیاسی که آنها را از «حقوق موروثی» ایشان برای یک بقای طولانی مدت محروم مینماید، حمایت کنند؟ آیا آنها تمایل دارند برای برقراری یک سلطنت مشروطه در کنار دولتی منتخب، زیر بار یک جدول زمانی بروند؟ باردیگر ما از خوانندگان میخواهیم که با گوشه نظری اندک به طرز فکر آلسعود به این پرسشها پاسخ دهند. شاهزادگانسعودی همواره در اعماق وجود خود یک واقعیت را باور داشتهاند؛ اینکه [عربستانسعودی] ملک طلق آنهاست -پدران، پدربزرگان و اجداد آنها نیز که ممکن است با حدود ۴۰ مرد، شمشیرها و خیانت این سرزمین را به زیر سلطه خود درآوردهاند، [می پنداشتند که] عربستانسعودی مال آنهاست. حال برعهده خوانندگان است که قضاوت کنند آیا امکان اجرای مسالمت آمیز اصلاحات سیاسی وجود دارد یا خیر!
شاهزاده محمد دست کم باید بخاطر اعتراف به واقعیت که شن و ریگ بنیان نظامسعودی است، مورد تحسین قرار گیرد. عربستانسعودی از هم خواهد پاشید. این کشور از عهده ایجاد فرصتهای تجاری استوار و طولانی مدت بر نمیآید. هر شرکت سهامی عام که بخش قابلتوجهی از سرمایه خود را در سرزمین ریگِ روان آلسعود سرمایهگذاری کند، مسلماً سزاوار آن است که با شکایت سهامداران خود روبهرو شود».
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.