تسویه حساب ما بماند برای آن دنیا

نامه‌ طائرپور به صدا و سیما در پی پخش غیرقانونی «وقتی همه خواب بودند» تسویه حساب ما بماند برای آن دنیا فرشته طائرپور در متنی با عنوان «تسویه حساب ما با صدا و سیما، بماند برای آن دنیا» نسبت به پخش غیرقانونی فیلم «وقتی همه خواب بودند» از صدا و سیما اعتراض کرد. این تهیه‌کننده […]

نامه‌ طائرپور به صدا و سیما در پی پخش غیرقانونی «وقتی همه خواب بودند»

تسویه حساب ما بماند برای آن دنیا

فرشته طائرپور در متنی با عنوان «تسویه حساب ما با صدا و سیما، بماند برای آن دنیا» نسبت به پخش غیرقانونی فیلم «وقتی همه خواب بودند» از صدا و سیما اعتراض کرد.

این تهیه‌کننده سینما در این متن که در اختیار ایسنا گذاشته آورده است: «در شرایطی که مدتی است جمع کثیری از سینماگران -در داخل و خارج- دست به دست هم داده‌ایم و وکیل استخدام کرده‌ایم تا شکایت قانونی خود از نمایش غیرقانونی آثارمان را در محاکم قضایی ایران، اروپا و کانادا پیگیری کنیم، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در جوار خودمان، با بی‌اعتنایی عمدی به حقوق مسلم و مصرح مالکان آثار، فیلم‌های ما را بدون داشتن قراردادی معتبر، بار‌ها از شبکه‌های مختلف خود پخش می‌کند و مخاطبانش را پای سفره‌ای حرام، به تماشا می‌نشاند.

در شرایطی، که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در طول این ایام، از تمام تریبون‌های صوتی و تصویری خود، درباره سوء‌مدیریت و رفتار غیرشرعی و غیرعادلانه کلید داران کعبه داد سخن داده و می‌دهد، خود در مناسبتی مقدس مانند «عید قربان»، برای چندمین بار در سال‌های اخیر، بدون کم‌ترین اعتنا به اعتراضات مکرر مکتوب و شفاهی اینجانب به‌عنوان تهیه‌کننده فیلم «وقتی همه خواب بودند»، تماشاگران مسلمان و غیرمسلمانش را، به زیارت فیلمی می‌برد که درباره سفر حج یک زائر مشتاق و محروم از زیارت خانه خدا، ساخته شده است.

اگر «وقتی همه خواب بودند» علی‌رغم تیغی که ممیزان شبکه‌های مختلف سازمان، بر صوت و تصویر آن کشیده‌اند، همچنان فیلمی شایسته نمایش در مناسبت‌های مذهبی است (که هست)، چرا در مراحل ساخت آن و آثاری مشابه آن، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، هیچ نقش حامیان‌های ایفا نکرده و نمی‌کند؟! …اگر «وقتی همه خواب بودند» یک سر و گردن از همه تولیدات مذهبی سازمان عریض و طویل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بالاتر است (که هست)، چرا سازمان به‌جای حمایت و تشویق سازندگان آن جهت ادامه تولید آثاری از این دست آن، سالی چند نوبت با پخش غیرقانونی آن از شبکه‌های مختلفش و حتی استفاده از نوار صدای کامل فیلم در برنامه‌های رادیویی‌اش، بر زیان‌های اقتصادی و انباشته این فیلم، رقمی دیگر می‌افزاید؟!

در بایگانی دفاتر جناب آقایان ضرغامی، دارابی، رمضانی و پورمحمدی، بی‌تردید سوابق متعدد شکایت و دادخواهی اینجانب موجود است… جز دستور آقای ضرغامی به آقای دارابی جهت حل ماجرا و رسیدگی به این شکایت (که آن‌هم عقیم ماند و به جایی نرسید)، هیچ نشانه دیگری تاکنون از سوی مدیریت‌های ارشد سازمان نسبت به سوء مدیریت «واحد تأمین و برنامه» سازمان و شبکه‌هایی که این فعل حرام را مرتکب شده و می‌شوند دیده نشده، تا احساس شود اساساً کسی اندکی دغدغه نسبت به خطا‌ها و جفاهای زیر مجموعه‌اش نسبت به تولیدات سینمای ایران دارد؛ انگار قلب سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، چنان زنگار بسته که نارضایتی‌های سازندگان و بینندگان و شنوندگان، هیچ طنین و طپشی در آن ایجاد نمی‌کند.

بی تفاوتی حیرت‌برانگیز به حقوق فیلمسازان و تماشاگران، وجوه شرع و اخلاق، شئون حرفه و هدف و… گویی رسم و روش غالب سازمان در مناسباتش با دیگران شده است. انبوه شکایت‌های کتبی، مصاحبه‌های مطبوعاتی و برگزاری جلسات کارشناسی درباره اینگونه مشکلات، در بهترین شکل صرفاً ختم به وعده‌های «دفع وقتی» مسؤولان جدیدی می‌شود که خود به سرعت در چرخه استحاله این دیپلماسی تضعیفی و تخریبی، شبیه دیگران شده و وعده‌هایشان از یادشان می‌رود.

مدیران ذی‌ربط سازمان حتی اگر شاکی و مدعی را به میدان چانه‌زنی‌های غیرمنصفانه و سخیف بکشانند و شرایط خود را به وی تحمیل کنند، باز همچنان نتیجه‌ای حاصل صاحب اثر نمی‌شود… و روزگار می‌گذرد تا باز به عیدی یا عزایی دیگر برسیم و صدا و سیما، فیلمی مناسب‌تر و مجانی‌تر از فیلم‌های ما برای پخش، نداشته باشد… و باز داغ دل ما تازه شود از ظلم سازمانی که قرار بود دانشگاهی باشد برای الگوسازی و فرهنگ پروری.

در میان تولیدات من، آثار دیگری نیز بوده‌اند که به کرات مشمول همین رفتار مصادره‌ای برای پخش از شبکه‌ها و یا حتی توزیع غیرقانونی در حوزه نمایش خانگی شده‌اند و علی‌رغم آن‌که به دلیل قیمت توهین‌آمیز واحد تأمین برنامه، با عقد یا تمدید قرارداد آن‌ها رسماً و صراحتاً مخالفت کرده‌ام، بار‌ها و بار‌ها از شبکه‌های مختلف سراسری و استانی پخش شده‌اند… اما آن‌چه زشتی این رفتار را بیش‌تر به رخ می‌کشد اینست که «وقتی همه خواب بودند» فیلمی است درباره مؤمنانی که واجبات شرعی‌شان را نه در زمان و مکان، بلکه درجغرافیای دل و ایمان و معرفت به‌ جای می‌آورند…و چنان مقبول حق قرار می‌گیرند که اگر خود نتوانند به حج بروند، حج به دیدار آن‌ها می‌آید.

و در خاتمه؛

۱- کوچک‌ترین امیدی به حرکتی جبرانی و مثبت از سوی صدا و سیما در پاسخ به این نامه ندارم؛ آقایان گرفتارتر از آن هستند که گامی برای احقاق حقوق پایمال شده فیلمسازان توسط تشکیلات‌شان‌ بردارند.

۲- بزرگ‌ترین امیدم این ا‌ست مؤسسه‌ای که در مراحل آغازین تولید این فیلم، با مشارکتی ۴۹ درصدی به یاری من آمد، این یادداشت را بخواند و بداند که تمام نمایش‌های سال‌های اخیر این فیلم از شبکه‌های تلویزیونی کشورمان، (دقیقاً مانند سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای)، غیرقانونی و برخلاف میل بنده به‌عنوان تهیه کننده بوده و هیچ حق و حقوقی بابت آن به اینجانب پرداخت نشده تا سهم آن مؤسسه را از محل آن تسویه کنم.

 

۳- دعا می‌کنم مدعی‌العموم هوشمند و دغدغه‌مندی باشد که کراهت و خسارت این وضعیت را نسبت به سایر مواردی که این روز‌ها به‌خاطرشان، فیلمسازان ایرانی تحت فشار مراجع قانونی و قضایی قرار گرفته و می‌گیرند، مشفقانه درک کند و منصفانه از خود بپرسد کدام جرم سنگین‌تر و کدام فعل حرام‌تر است؟ آگاهی رسانی خودخواسته و بی‌هزینه یک شبکه خارجی به هموطنان ایرانی درمورد تولیدات مجاز ایرانی که منجر به رونق بازار سینمای ملی ایران می‌شود؟یا پخش غیرقانونی فیلم‌های خوب ایرانی که منجر به ورشکستگی سینماگران ایرانی می‌شود؟! تسویه حساب ما، با صدا و سیما، بماند برای آن دنیا؛ که نه سازمان اینهمه دستش باز است و پشتش گرم و حکمش نافذ… و نه ما اینهمه دست‌مان بسته و پشت‌مان خالی و حرف حق‌مان، تف سر بالا! یا حفیظ و یا امین»