نويسنده: راد گراولت– بلوندين راد گراولت– بلوندين در اظهارنظري شخص ميگويد كه چالش اصلي ادغام بورسهاي مشتقه كالاهاي كشاورزي با بورس مالي معاملات نقدي، تضمين حفظ اهداف بازار مالي موجود و ماهيت محصولات آن است. ادغام دو يا چند بورس، خريد يك يا چند بورس توسط بورسي ديگر، يا ائتلاف دو يا چند بورس […]
نويسنده: راد گراولت– بلوندين
راد گراولت– بلوندين در اظهارنظري شخص ميگويد كه چالش اصلي ادغام بورسهاي مشتقه كالاهاي كشاورزي با بورس مالي معاملات نقدي، تضمين حفظ اهداف بازار مالي موجود و ماهيت محصولات آن است.
ادغام دو يا چند بورس، خريد يك يا چند بورس توسط بورسي ديگر، يا ائتلاف دو يا چند بورس اخباري است كه امروزه صفحات نخست رسانههاي بورسي را به خود اختصاص ميدهند.
منظور من از بورس، سازمان، انجمن، يا گروهي است كه فضاي بازاري را براي معامله اوراق بهادار يا كالاها فراهم ميكند و معاملات خود را بر اساس رويههاي استاندارد انجام ميدهد.
رايجترين شكل ادغام يا يكپارچهسازي بورسها هنگامي رخ ميدهد كه از نظر كالاهاي مورد معامله، يا پوشش جغرافيايي بازارها بين طرفين هماهنگي چشمگيري وجود داشته باشد. در حالت دوم، يعني هماهنگي در زمينه پوشش جغرافيايي دو بورس، انگيزه ادغام بايد تقويت حضور در يك منطقه يا گسترش دامنه حضور در منطقهاي وسيعتر باشد. دليل اصلي چنين فعاليتي بايد اقتصادي باشد، اگرچه ممكن است تا حدي از عوامل سياسي نيز تأثير بپذيرد، نظير: ايجاد بازار بهتر (نقدشوندگي بيشتر، كارايي بيشتر، دسترسي بهتر، امنيت بيشتر، محصولات فراوان تر، هزينههاي كمتر و ساير ويژگيهاي مثبت از اين قبيل) با صرف منابع كمتر.
پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود آن است كه آيا تفاوت بنياديني بين ادغام بورس سهام (بازار سهام) و بورس ابزارهاي مشتقه، با ادغام يك بورس سهام و يك بورس مشتقه كالاهاي كشاورزي وجود دارد يا خير. اگرچه پاسخ نهايي الزاماً بر تصميمگيري در زمينه اجراي ادغامهاي فوق تأثير نميگذارد، ولي به نظر نگارنده نمايانگر چالشهاي مختلفي است كه در برابر
ما قرار دارد و توجه بيشتري را طلب ميكند. شايد بهتر باشد ابتدا به بررسي اهداف اصلي ۳ بورسي بپردازيم كه در مثال فوق اشاره شد.
بورس
اهداف
بورس سهام
ارايه منابع مالي به شركتها از طريق عرضههاي عمومي اوليه
ايجاد بازاري براي معامله سهام سرمايهگذاران خصوصي و دولتي جهت معاملات
سهام با هدف افزايش ارزش سرمايههاي خود
بورسهاي مشتقه
مالي
ايجاد تسهيلاتي كه سرمايهگذاران خصوصي و شركتهاي سرمايهگذاري
بتوانند ريسك قيمت مربوط به سرمايهگذاري سهام خود را مديريت كنند
ايجاد بازاري كه سرمايهگذاران بتوانند بر روي ارزش آتي ابزارهاي مالي پايه،
سرمايهگذاري كنند
كالاهاي كشاورزي
ايجاد تسهيلاتي كه فعالان يك بخش بتوانند ريسك قيمت مربوط به محصولات
پايه را مديريت كنند و راهكار مؤثري را براي كشف قيمت كالاي مذكور ايجاد
كنند
ايجاد بازاري براي سفتهبازي سرمايهگذاران بر روي ارزش آتي محصول پايه
اگرچه مسلماً كليه بورسها اهداف مشتركي نيز دارند، ولي اهداف بورس سرمايه و بورس ابزارهاي مشتقه همگرايي بيشتري دارند. اين همگرايي در اصل نتيجه ماهيت ابزارهايي است كه در اين بورسها معامله ميشوند. كالاهاي كشاورزي از جنبههاي بسياري با اوراق بهادار مالي از قبيل سهام تفاوت دارند، و مشكل در همين تفاوت نهفته است. اگرچه قراردادهايي را كه در بازار ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي مبادله ميشود ميتوان در زمره ابزارهاي مالي دانست، ولي اين قراردادها در اصل نماينده كالاهاي كشاورزي هستند و گسستن اين پيوند اگر غيرممكن نباشد، دس تكم دشوار است. بنابراين چالش ادغام بورس ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي در يك بورس مالي نقدي، تضمين حفظ اهداف بورس ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي و ماهيت محصول اصلي آن است.
بازارهاي مشتقه كالاهاي كشاورزي ميتوانند در تحقق اهداف مختلف سياستهاي كشاورزي در يك كشور نقش مهمي ايفا كنند و هم اكنون نيز چنين نقشي را ايفا ميكنند. سياستهاي كشاورزي، بهويژه سياستهايي كه با محصولات خوراكي ارتباط دارد، در سياستهاي اقتصادي كشورها نقشي محوري داشته و زمينهاي بحث برانگيز بوده و خواهد بود. براي يادآوري مجدد اين نكته تنها كافي است به بحثهاي كنوني در سازمان تجارت جهاني نگاه كنيم. ريسك قيمت ذاتي محصولات كشاورزي واقعيتي است كه بايد در سياستهاي كشاورزي به آن توجه شود. در بسياري از كشورها، سالها دولتها در برابر ين ريسك قيمت به سياستهاي تثبيت قيمت متوسل شدهاند. به عبارت ديگر، دولتها ود ريسك قيمت را پذيرفتهاند و با تثبيت قيمتها، به تشويق توليدكنندگان و استمرار رضه مواد خوراكي پرداختها ند و دسترسي مردم به مواد خوراكي را تضمين كردهاند. اگرچه در بسياري و شايد اكثر موارد چنين سياستهايي رنگ و بويي سياسي يافتهاند، ولي در نهايت موفقيتآميز بودهاند. بهطور كلي كشاورزي شكوفا شده و دسترسي مردم به مواد خوراكي افزايش يافته است. بسياري از منتقدين، چنين سياستهايي را بسيار پرهزينه ميدانند و معتقدند كه اين سياستها با تشويق توليد در زمينههايي كه در اولويت قرار ندارند، به اشتباه به فعالان اين حوزهها پاداش ميدهند و باعث تخصيص اشتباه منابع ميگردند.
بسياري از كشورها اكنون سرگرم ارزيابي مجدد اين سياستها هستند و براي حل ريسك قيمت كالاهاي كشاورزي به دنبال راهحلهاي اقتصادي، از قبيل بازارهاي ابزارهاي مشتقه هستند.
بنابراين در برخي كشورها شاهد حمايت مستقيم از ايجاد و استقرار بازارهاي مشتقه كالاهاي كشاورزي هستيم و در برخي ديگر، به منظور فراهم آوردن زمينه رشد مستقل بورسهاي محصولات كشاورزي، دولتها از دخالت در تعيين قيمتها خودداري ميكنند. هر دو شيوه به معناي پذيرش اين واقعيت است كه بورس مشتقه كالاهاي كشاورزي ميتواند ثبات قيمتها را كه بايد زاييده شرايط داخلي بخش كشاورزي باشد، تحقق بخشد. اين بدان معناست كه بازار ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي تافتهاي جدا بافته از بازار مالي است، و بين اهداف و كاركردهاي اين بورسها تفاوتهاي بنياديني وجود دارد.
اجازه بدهيد براي تأكيد بر اين نكته دو مسئله مرتبط با اهداف اصلي يك بورس ابزارهاي مالي مشتقه، يعني مديريت ريسك قيمت و كشف قيمت را بررسي كنيم. امكان مديريت ريسك قيمت (تثبيت قيمت) در بورس كالاهاي كشاورزي، جايگزين يا مكمل سياستهاي تثبيت قيمت دولت است و بدين ترتيب، بايد با هزينهاي معقول در اختيار كليه فعالان اين بازار قرار بگيرد. بنابراين، تعيين هزينههاي بازار ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي از عواملي پيروي ميكند كه متمايز از عوامل مؤثر بر بازارهاي مالي است. در واقع، برخي دولتها براي استفاده فعالان از بازار ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي يارانه ميپردازند.
اشاره به اين نكته نيز سودمند است كه ساختار و مديريت شركتي بورسهاي كشاورزي و مالي نيز با يكديگر تفاوت دارد. مسلماً پرسشي كه بايد مطرح كرد اين است كه آيا بازار بورس ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي بايد از انگيزههاي انتفاعي برخوردار باشد؟ در برنامههايي كه تثبيت قيمتها را به دولت محول ميسازد، قيمتهاي مربوطه كاملاً مشخص است و در دسترس همگان قرار دارد. بسياري از بورسها هزينه انتشار اطلاعات معاملات را دريافت ميكنند. بنابراين پرسش ديگري كه در ارتباط با نقش بورس كالاهاي كشاورزي در كشف قيمت مطرح ميشود اين است كه آيا كليه اطلاعات بايد به صورت مجاني منتشر شود يا خير. در واقع، شايد دولت بايد در زمينه انتشار اين قيمتها نقشي ايفا كند.
از آنجا كه اكثر ابزارهاي مشتق كالاهاي كشاورزي به صورت فيزيكي تسويه ميشوند، در اكثر موارد حوزه عمليات بورسهاي كالا بسيار گسترده تر از بازارهاي مالي است. متخصصين ارزيابي، نوع امكانات انبارداري، و حتي عوامل حمل و نقل در روند تسويه اين معاملات سهيم هستند. گنجايش سيلو يا انبار كه در فرايند تحويل بهكار گرفته ميشوند نيز حايزاهميت است.
علاوه بر اين، ايجاد بازار مشتقه كالاهاي كشاورزي ممكن است با ساير سياستهاي كشاورزي در كل حوزه سرمايهگذاري در بازار نيز همخواني داشته باشد. بيترديد فرصت سفتهبازي براي بورس، از جمله بازارهاي كشاورزي، سودمند است (اين فعاليت فرصت انتقال ريسك بيسابقهاي را براي فعالان فراهم ميآورد و نقدشوندگي لازم براي بازاري فعال را مهيا ميسازد). مشكل اين است كه چگونه بايد اين پيام را در گستردهترين مفهوم به بازار انتقال داد. به سختي ميتوان تغييرات قيمت، بهويژه افزايش قيمتهايي را توجيه كرد كه با مواد خوراكي ارتباط مستقيم دارند و ناشي از سفتهبازي در بورس هستند. اين مسأله ميتواند بر جايگاه بورسهاي مختلف در بازار و تصويري كه از آنها در رسانهها ارايه ميشود، تأثير بگذارد.
اين مسأله ما را به چالش بنيادين ادغام بورس معاملات مشتقه كالاهاي كشاورزي با بورس مالي نقدي، و راهحل احتمالي رويارويي با آن رهنمون ميسازد. به نظر نگارنده، تفاوت اهداف و كاركردهاي بورس مشتقه كالاهاي كشاورزي در اصل ناشي از ماهيت متفاوت كالاهاي مورد معامله است، و هيچ فرايند ادغامي اين تفاوت را از ميان نميبرد. شايد وسوسه شويم كه به منظور استفاده از مزيتهاي ناشي از مقياس، كليه بازارها را بر مبناي حوزههاي جغرافيايي يا عملياتي ادغام كنيم و بدين ترتيب از تمركزي كه براي درك ويژگيهاي كالاهاي كشاورزي و بويژه ارتباط آنها با سياستهاي اقتصادي ضروري است، محروم شويم.
در عمل، اين ميتواند به معناي حفظ گروهي كه بر كالاها تمركز دارند و ايجاد بخش يا سازمان مخصوص كالا باشد. اين مسأله استمرار ارتباطات موجود با بخش كشاورزي و تعقيب ارتباطات داخلي اين بخش را تضمين ميكند.
چالشي كه در اين راه وجود دارد يكپارچهسازي فرهنگهاي متفاوت ميباشد، اما اين چالشي است كه در كليه ادغامها و تجديد ساختارها وجود دارد و در حوزه مقاله حاضر نميگنجد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.