حقوق ماهیانه به چه دردی می‌خورد!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی حقوق ماهیانه به چه دردی می‌خورد!   چند وقتی است حواسمان به برخی امور، بیشتر از قبل جمع و جلب شده است. مثلاً اینکه؛ این حقوق سَرماه که عاید واصل کارگر و کارمند می‌شود، به چه دلیلی پرداخت می‌شود، یعنی از اولین روزی که در تاریخ، حقوق به یک نفر […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

حقوق ماهیانه به چه دردی می‌خورد!

  چند وقتی است حواسمان به برخی امور، بیشتر از قبل جمع و جلب شده است. مثلاً اینکه؛ این حقوق سَرماه که عاید واصل کارگر و کارمند می‌شود، به چه دلیلی پرداخت می‌شود، یعنی از اولین روزی که در تاریخ، حقوق به یک نفر پرداخت شد، قرار بود، این دریافتی ماهیانه چه لطف و خدمتی به شخص گیرنده نماید؟ لابد می‌فرمایید که معلوم است، پرداخت هزینه خورد و خوراک و پوشاک و اسکان و بهداشت و قبوض و شارژ و تحصیل و احیاناً گشت و تفریح و اگر هم چیزی باقی بماند، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری.

  البته خیلی هم بیراه نگفتید، بالاخره اینکه یک نفر صبح تا شب کار می‌کند حداقلش این است که با مزد زحماتش، بتواند از پس مخارج یومیه و دیگر هزینه‌ها برآید، حالا به پس‌انداز و یا گشت و تفریح نرسد، شاید در این دوره و زمونه خیلی محل اشکال نیست ولی انصافا اینکه خلق‌ا… صبح تا شب کار کنند و بعد آخر ماه حقوقی دریافت کنند که به‌زور به نیمه ماه برسد و مجبور باشند با وام و قرض و شعبده و مصیبت سر و تَه ماه و مخارج را به‌هم برسانند و ماه بعد روز از نو و روزی از نو، با این تفاوت که در ماه نو، از زور و قوه حقوق کاسته و بر قرض و قوله افزوده می‌شود.

  بماند که همه اینها، در شرایطی است که آن کارمند و کارگر یک سقفی از خودش، بالای سرش داشته باشد وگرنه سر سال که می‌رسد با پس‌اندازی که عدد صفر را نشان می‌دهد و بدهی که یحتمل به قاعده چندین ماه حقوق آن بینوا شده است، باید معجزه‌ای اتفاق بیفتد که بتواند از پس متورم شدن پول پیش خانه و ایضاً کرایه سر به فلک کشیده، برآید.

  با همه این اوصاف، وقتی می‌بینی که از اول سال قیمت هزینه‌های یومیه و ضروری، لااقل دو برابر شده است (فی‌الحال با آن نرخ رسمی تورم که عدد حدود ۵۰ درصد را نشان می‌دهد و معلوم نیست سبد هزینه خانوارش از چه اقلامی پر شده است، کاری نداریم و حواسمان را جمع واقعیات معمولی که با آن دست به‌یقه هستیم می‌کنیم) و آن حقوق ماهیانه هنوز ماه به نیمه نرسیده نفسش به شماره افتاده است و حال که به پایان سال نزدیک می‌شوی، تنها چیزی که تو را به آینده امیدوار می‌کند، افزایش سالیانه حقوق است که شاید این بار با سال‌های قبل توفیر داشته باشد و عزیزان متولی و تصمیم‌گیر عنایت فرموده و سنت‌شکنی کرده و هم حساب تورم سال‌جاری را بکنند و هم افزایش و جهش‌های سال آتی را، ولی در همین تخیلات و توهمات هستی که خبر و گزارش و نقل‌قول‌های هراس‌انگیز از راه می‌رسد که ظاهراً عزیزان مسؤول، همین تورم ۵۰ درصدی رسمی را هم به رسمیت نشناخته‌اند چه رسد به پرش‌های قیمتی سال آتی را!

  عرض‌مان همین است که بزرگواران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر، لااقل یک نگاه خریدارانه به فلسفه و دلیل اصلی پرداخت حقوق داشته باشند تا به ایشان یادآوری شود که ظاهراً قرار بر این نیست که همین‌طور و از سر خوشی و یا خیرخواهی و شاید هم زور و اجبار، حقوق ماهیانه به کارگر و کارمند زحمتکش مصیب زده پرداخت کنیم و این به اصطلاح حقوق، قرار است از پس هزینه‌های زندگی و معیشت خلق‌ا… برآید و نه اینکه شغل دوم و سوم هم لازم شود!

  قصه پر غصه اینجاست که همه این حرف‌هایی که زدیم در مورد افراد ظاهراً خوشبخت این جامعه است (از ما بهتران منظورمان نیست!) که لااقل یک حقوق ماهیانه هرچند نیم‌بند دارند، شما حساب کنید که آن خیل عظیم کارگران فصلی و روزمزد و یا غیررسمی که همان حقوق اداره کار و افزایش‌های بی‌مقدار سالیانه هم برایشان آرزویی دست‌نیافتنی است، با این تورم قیمت‌ها و سقوط آزاد ریال و شیر تو شیری در چه برزخی زندگی می‌کنند!

         هوشنگ‌خان