حرف‌های خودی و بی‌خودی

لودر درمانی تاریخ!

   خاطر مبارک‌مان هست که در ایام جوانی که دستی در یکی از ورزش‌های توپی داشتیم، یکی از هم‌تیمی‌های ما آدم درشت‌هیکل، چغر و پرقدرتی بود تا آنجا که در بین دوستان و ایضاً رقبا به لودر معروف شده بود، البته تکنیک و سرعت عمل خوبی داشت ولی زور و قدرت لودری این گرامی دوست، […]

   خاطر مبارک‌مان هست که در ایام جوانی که دستی در یکی از ورزش‌های توپی داشتیم، یکی از هم‌تیمی‌های ما آدم درشت‌هیکل، چغر و پرقدرتی بود تا آنجا که در بین دوستان و ایضاً رقبا به لودر معروف شده بود، البته تکنیک و سرعت عمل خوبی داشت ولی زور و قدرت لودری این گرامی دوست، خیلی بیشتر کارا بود، یکی از مربیان ما در آن دوران اصطلاح جالبی داشت، وقتی بازی کمی گره می‌خورد و یا تیم مقابل کُری‌خوانی زیادی می‌کرد، ایشان می‌گفت: خوب ظاهراً وقت لودردرمانی است و به این دوستمون می‌گفت برو روی حالت لودر! و یک حال اساسی به تیم مقابل بده!

  البته این لودردرمانی همیشه هم کارا نبود و تقریباً مثل نوش‌دارویی عمل می‌کرد که اگر درست و به‌جا استفاده نمی‌شد، به زهر کشنده تبدیل می‌شد و تیم خودمان را کله‌پا می‌کرد و اگر دیر می‌جنبیدیم و کلید آف لودر زده نمی‌شد، بازی را هم از دست می‌دادیم و خُب خیلی مواقع وقتی لودر روی دور می‌افتاد دیگه نمی‌شد خاموشش کرد و برای همین برخی مواقع فاتحه بازی خوانده می‌شد!

  ظاهراً این قصه نوش‌دارو، شوکرانی جناب لودر همچنان ادامه دارد و لودری که برای راه و جاده محوطه‌سازی و خاکبرداری کلی خدمت صادقانه انجام می‌دهد، ممکن است برخی مواقعی سر از تخریب آثار تاریخی درآورده و بافت باستانی را به دندانه‌های چغر و بد بدن خود به تله‌ای از خاک تبدیل کرده و آن‌ها را به‌عنوان نخاله ساختمانی سوار کامیون کرده و به دیار عدم بفرستد!

  بیل مکانیکی و لودر و گریدر و بلدوزر هم ندارد، مثل همان داستان چاقوست که هم برای خدمت است و هم خسارت و حتی جنایت، البته در این فقره ماشین‌های غول‌پیکر، معمولاً اشتباه یک فرد و احساساتی شدن و فشار عصبی نیست که از ابزار سودمند، عامل ضرر و زیان می‌سازد و لااقل یکی، دو سازمان و دستگاه اجرایی و عمومی باید با هم به تفاهم و اتفاق‌نظر برسند تا این تجهیزات گردن‌کلفت، بتوانند بنای تخریب و نابودی سبقه و هویت تاریخی یک منطقه و شهر و یا کشوری را به خیش بی‌توجهی و بی‌تدبیری بکِشند و عین خیالشان هم نباشد!

  البته اینکه برخی متولیان و مسؤولان اساساً لود درمانی را در حوزه بافت تاریخی به رسمیت نشناخته و حرف و حدیث‌های این روز‌ها در مورد تخریب بافت تاریخی شیراز و ایضاً برخی نقشه و تصویر‌ها را شایعه پراکنی و ایضاً جوسازی اعلام کرده‌اند و سفت و محکم می‌فرمایند، کارهای انجام شده ربطی به آثار تاریخی نداشته و اگر هم این وسط چیزی وجود داشته و اقدام و عملی صورت گرفته همه در راستای مرمت و بهسازی بوده و خواهد بود! در نوع خودش کمی تا قسمتی کم‌نظیر است!

  بماند که سابقه تاریخی نه‌چندان دور دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی همین هفت، هشت سال پیش که برخی بناهای زندیه و قاجاریه درهم شکسته و از عرصه تاریخ این مرز و بوم حذف شد، آنقدر گل درشت و پرزور است که هرکاری می‌کنیم نمی‌توانیم داستان این روز‌ها را شایعه‌سازی و جوپراکنی! عناصر یحتمل معلوم‌الحال، به حساب آورده و بی‌خیال شویم!

  چاره‌ای نیست، بالاخره در این ملک ظاهراً کسانی هستند که آنچنان اعتقادی به تاریخ و عبرت‌های آن و هویت یک ملت نداشته و تیشه ضدیت‌شان، ریشه‌ها را هدف گرفته و صدر تا ذیل تاریخ را گذشته‌ای که گذشته و تمام شده است می‌دانند… ولی با این‌حال اینجور که به‌نظر می‌رسد داستان زیر بار نرفتن هم همچنان برقرار است.

عقل هوشنگ‌خانی ما متحیر است که در این دوران وانفسا این قسم اقدامات را از ساده‌دلی و اشتباه بداند یا لجبازی و دهن‌کجی و شاید هم تلاشی بدیع جهت گرفتن ماهی از آب گل‌آلود و چه زمانی بهتر از ایامی که حواس‌ها پرت زلزله و سرما و برف و گرانی و تورم و نقد و بیم و امید است…!

 

                                                       هوشنگ‌خان