موش خوردگی از اینجانب است!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی موش خوردگی از اینجانب است!    در خبر است که یکی از طنازان سالیان نه‌چندان دور اصفهان که البته از مشاهیر دوره خود بود، روزی به قصد گرفتن دسته‌چک جدید به بانک می‌رود و به همراه برگه درخواست چند فقره چک ابطال شده و یا دارای خط‌خوردگی که از دسته‌چک […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

موش خوردگی از اینجانب است!

   در خبر است که یکی از طنازان سالیان نه‌چندان دور اصفهان که البته از مشاهیر دوره خود بود، روزی به قصد گرفتن دسته‌چک جدید به بانک می‌رود و به همراه برگه درخواست چند فقره چک ابطال شده و یا دارای خط‌خوردگی که از دسته‌چک قبلی باقی مانده بود را هم تحویل متصدی باجه می‌دهد، در بین این برگه چک‌ها یکی خیلی فرسوده بود به‌گونه‌ای که کناره‌های آن هم پاره و تکه‌هایی هم از کاغذ از بین رفته بود، جناب باجه‌دار محترم نگاهی به این چک می‌کند و به این بزرگوار می‌گوید، چرا این برگه این‌طوری شده و عدد رقم شماره سریال از بین رفته؟ شما زحمت کشیده و آن را پشت‌نویسی کنید و ذکر کنید که همین‌طور این چک را تحویل بانک داده‌اید!

  این جناب طناز هم پشت چک مرقوم می‌کند که موش‌خوردگی از اینجانب است! و برگه چک را تقدیم می‌کند… .

  منظورمان از این روایت این بود که عزیزانی که به دنبال آسیب‌شناسی و اشکال‌یابی و پیدا کردن چرایی افزایش دایمی و تورم خستگی‌ناپذیر خودرو و مسکن و غیره‌ ذالک هستند و یا مسؤولان و مدیرانی که هر بار نسخه جدیدی برای مدیریت این بازار‌ها می‌پیچند و چهار روز بعد نسخه را دور انداخته و راه‌حل مشعشع جدیدی رو می‌کنند و این دور تسلسل نان استاپ (همان بدون توقف خودمان) تکرار می‌شود، بهتر است بیشتر از این خودشان را برای علت‌یابی و توضیح و تفسیر و ارایه راه‌حل و حل مسأله و حتی تغییر این رئیس و آن مدیر مربوطه، خسته نکنند.

  اینکه یک روز گرانی دلار علت‌العلل گرانی‌ها معرفی می‌شود، روزی دیگر پایین بودن بهره‌وری و بالا بودن هزینه‌ها مقصر تورم مزمن خودرو و یا دلال و واسطه به علت‌العلل همه مصیبت‌ها مفتخر می‌شوند و چهارصباحی دیگر کشف می‌شود که ریشه صعودی شدن‌های خانه و خودرو، افزایش قیمت مصالح و ایضاً فولاد و لوازم است و عده‌ای هم همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر قیمت دستوری می‌شکنند و صندلی متهم ردیف اول را به این بزرگوار اختصاص می‌دهند، به‌نظر هوشنگ‌خانی ما خیلی بخواهیم تخفیف بدهیم همه آن‌ها می‌توانند مقصران حاشیه‌ای و احتمالی و رده ۲ و ۳ باشند و اصل و اساس چیز دیگری است که از اتفاق شما خوانندگان گرامی بیشتر از بنده مطلع نباشید، کمتر هم در جریان نیستید که هرچه می‌کشیم از تبدیل شدن ماشین و خانه و طلا و سکه و مواد اولیه و آهن و فولاد و روغن و پلاستیک و تایر و قطعات و هرچیزی که ماندگاری زیاد و قابل معامله است، به کالای سرمایه‌ای است که اگر امروز بخری فردا گران‌تر است و اگر احتکار کنی، پس‌فردا خیلی گران‌تر است و اگر اتصالت وصل باشد و زودتر از بقیه از قصه‌های آینده باخبر شوی که فبه‌المراد، کلاً افتادی در ظرف عسل!

  گیر کار و مصیبت عظمی همین یک قلم است و عجالتاً مدیریت بازار این کالا و آن محصول و دست به دامن شورای‌رقابت و سازمان حمایت و نمی‌دانم بگیر و ببند و دستورالعمل‌های نو به نو و آیین‌نامه‌های با طول عمر چند روزه و قس‌علیهذا شدن، پرداختن به شاخ و برگ و زلف و ابروست و صد رحمت به آب در هاون کوبیدن که مدتی که بکوبی خیلی زود دستگیرت می‌شود که آبی از کوفتن گرم نمی‌شود ولی این یکی مثل اره‌کشی است که چه بِکِشی و چه بکِشند، این بدن نحیف جامعه و خلق‌ا… است که رنجیده و خسته و کوفته می‌شود!

  چه قبول بفرماییم و چه به دیوار حاشا عنایت ویژه داشته باشیم، جناب اقتصاد، سرش توی حساب است، قاعده و قانون را رعایت کنیم، بازار امن و امان خواهیم داشت، باد بکاریم، طوفان نصیب می‌بریم، بالا برویم، پایین بیاییم، موش خوردگی از خودمان است همان‌طور که لسان‌الغیب می‌فرماید:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو

گفتم‌ ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید

گفت با این همه از سابقه نومید مشو

 

                                                       هوشنگ‌خان