حرفهای خودی و بیخودی از این ستون به آن ستون فرج است؟! خدمت عزیزان تصمیمساز و تصمیمگیر و رئیس و مدیر عرض میکنیم که اولاً خدا پدر و مادر قدیمیها را بیامرزد که هر حرف و سخنشان پر از دُر و گهر است، ثانیاً در مفهوم ضربالمثل از این ستون به آن ستون […]
حرفهای خودی و بیخودی
از این ستون به آن ستون فرج است؟!
خدمت عزیزان تصمیمساز و تصمیمگیر و رئیس و مدیر عرض میکنیم که اولاً خدا پدر و مادر قدیمیها را بیامرزد که هر حرف و سخنشان پر از دُر و گهر است، ثانیاً در مفهوم ضربالمثل از این ستون به آن ستون فرج است، آوردهاند که گاهی با تغییر موضع و موقعیت قبل خود در زندگی، میتوان به موفقیت دست یافت، مثل تغییر شغل و محل زندگی و حتی مهاجرت و قسعلیهذا، همچنین فرمایش کردهاند که این مثل زمانی بهکار میرود که انسان در شرایط سختی قرار دارد ولی امیدواری در اوج ناامیدی را بهجای یأس و تسلیم انتخاب میکند و ایضاً به ما یادآور میشود که با بیتحرکی و سکون، کاری پیش نمیرود و رمز موفقیت در تلاش و اقدام است که فرمایش کردهاند از تو حرکت، از خدا برکت!
این مقدمه کوتاه و مختصر را برای شما بزرگواران مسؤول عرض کردیم که یادآوری نماییم که وقتی یک مدیر و متولی در پست و جایگاهی که دارد، آنقدری بیهنر و میانمایه تشریف دارد که برکناری و یا هدایت به استعفاء را برای ایشان در دستور کار قرار میدهید، حکماً و قاعدتاً نباید آن جناب را بر پست و مسؤولیت دیگری گمارد، که باز همان آش و همان کاسه شود، که گفتهاند آزموده را آزمودن خطاست. بنابراین این ضربالمثل از این ستون به آن ستون فرج است، در این رابطه گفته نشده است و از جابهجاییهای افقی و عمودی مدیران و مسؤولان امتحان پس داده و نمره قبول نگرفته، فرجی حاصل نمیشود.
بنابراین تا قبل از اینکه کار به چه کنم، چه کنم کشیده نشده است، مسیر تجربهآموزی و آموزش و کار کارشناسی در حوزه تخصصی و تحصیلی را برای بزرگواران سمت از دست داده، هموار کنید تا به قصه خودکرده را تدبیر نیست نرسیم و حضرات مدیری هم که بر لبه تیغ قرار گرفتهاند، حساب کار دستشان بیاید و یا اینطرفی شوند و یا آنطرفی، نه اینکه در این سنوات اخیر کاری کردهایم که وقتی یک نفر به پست مدیریت رسید، جوری عمل میشود که انگار این عنوان تا ابد به نام جنابشان سند خورده است و با هر کارنامه و سابقه و هنر و کفایتی هم که باشد، سیر صعودی و رشد مراتب و جایگاه، آری، دان گرید و برگشت به میز کارمندی و از دست دادن ردای مدیریت، هرگز!
البته این را هم بگوییم که این سند خوردن ششدانگ مدیریت، درباره همه افراد مصداق ندارد و اگر خدایناخواسته کسی از دایره خودیها خارج شد و یا فکر کرد خیلی خودمانی شده است و هوا برش داشت که آنچه در کف اختیار و قدرت دارد ماحصل تلاش و خودساختگی و هنرمندی خودش است و بودنش حکم کیمیاست برای اداره و سازمان و دستگاه متبوع، رسم مرسوم به ایشان وفا نکرده و باید غزل خداحافظی را بخواند که اگر نخواند، برایش میخوانند!
نظر هوشنگخانی ما این است که هیچ بزرگواری پس از عزل بهخاطر ناکارآمدی، یکدفعه متحول و کارآمد نمیشود و کار به عمل برآید به سخندانی و حکم و عنوان نیست و این چرخه معیوب، خود بحران است در این وانفسای روزگار پُربحران، بنابراین ملاحظه و مماشات و بهخاطر این و آن و بد نیامدن فلانی و خوش آمدن بهمانی و تعارف و رودربایسی و یا خدایناخواسته نان قرض دادن و این قسم دلایل مبسوطه نامسموع، عجالتاً کار دست ملک و میهن داده و جوری شده است که کمکم باورمان شده است که در دوران قحطالرجالی، گرفتار شدهایم.
تا یادمان نرفته است، این را هم بگوییم، ما حرف و سخنمان به قدر سواد و فهم نیمبند هوشنگخانیمان است و عزیزان بلندمرتبه اگر صلاح بر جابهجایی افقی و صعودی مدیران میدانند، ما که باشیم که بر آن خاطر عاطر گذریم، ولی بینی و بینا… و بالاغیرتاً لااقل یک نگاهی به مدرک تحصیل و سوابق تجربی و دستهگلهای نامزد پست مدیریت بیندازید، هم اینکه راه دوری نمیرود و هم اینکه به هرحال شاید، در بین این بزرگواران امتحان پس داده، لااقل باربطترین فرد، برای اعطای مسؤولیت انتخاب شود!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.