حرفهای خودی و بیخودی قیمتگذاری دلاری کیلویی چند! تا همین اواخر هوشنگخان سادهدل (خودمان را میگوییم)، فرمایش میکرد که این نمیشود درآمد مردم کشور به ریال باشد و هزینههایشان با دلار محاسبه شود و برخی کسبه و ایضاً متولیان امور حواسشان باشد که اکثر قریب به اتفاق خلقا… درآمدشان یا زیر حقوق پایه […]
حرفهای خودی و بیخودی
قیمتگذاری دلاری کیلویی چند!
تا همین اواخر هوشنگخان سادهدل (خودمان را میگوییم)، فرمایش میکرد که این نمیشود درآمد مردم کشور به ریال باشد و هزینههایشان با دلار محاسبه شود و برخی کسبه و ایضاً متولیان امور حواسشان باشد که اکثر قریب به اتفاق خلقا… درآمدشان یا زیر حقوق پایه اداره کار است و یا در همین حول و حوش است و اینکه شما فکر میکنید ماهی چند هزار دلار درآمد داشته و با نرخهای اروپا و ینگه دنیا برایشان نسخه خوراک و گوشت و روغن و دارو و لوازمخانگی و خودرو و… را میپیچید، هیچ تناسب و هماهنگی با درآمد خلقا… بینوای گرفتار ندارد.
البته همه اینها که عرض میکردیم خط و ربطی به آن دهکهای بالانشین که با این رکوردشکنیهای تورمی خانه و خودرو و طلا و دلار حساب و کتاب درآمد و سرمایهشان از دستشان خارج شده است، ندارد و آنها در این عصر گسل طبقاتی، آنقدر از کف جامعه و مردم عامی دور و در دنیای دیگری سیر و سلوک میکنند که اساساً نه به این مقولات توجه میکنند و نه حرف و نوشتههای همچون مائی را میخوانند و اگر هم بخوانند درکی از آن ندارند که یا ما در دنیای فانتزی آنها گیر کردهایم و یا آنها در دنیای تخیلی ما روزگار میگذرانند!
به هرحال اینکه قیمتها نباید براساس دلار باشد مربوط به قبلترها و روزگار نهچندان دوری بود که قاعده و قانون و ملاحظه و انصاف و رواداری و حساب و کتاب، محلی از اعراب داشت، نه در این دوره و زمانه که هرکسی کار خودش بار خودش آتش به انبار خودش !
البته حواسمان هست که شما هم مثل جنابمان، دچار سرگیجه و ابهام و ایهام شدهاید، برای همین الساعه خدمتتان عرض میکنم که داستان از چه قرار است که کار به جایی رسیده است که همان به دلار حساب کردن نرخ اجناس هم، با این دستفرمانی که برخی کسبه و تجار و متولیان و ناظران و مجریان و تولیدکنندگان و توزیعکنندگان، در پیش گرفتهاند، غنیمت است! فیالمثل همین جناب پیاز را نگاه بفرمایید، بنده خدا در پیشخوان مغازه کف خیابان بین نیم تا یک دلار (به نرخ مرکز مبادلات ارز و طلا!!) قیمت میخورد، ولی همین جناب در هنگام صادرات خانه پرش چهار تا پنج هزارتومان به فروش میرسد!
خیلی تعجب نفرمایید، کار را از آنطرف هم که نگاه کنی به کم و بیش همین داستان است، مثلاً موزی که از هندوستان خریده میشود و در آلمان به فروش میرسد، در گرانترین حالت با قیمت موزی که ما از هند میخریم و با هزینه کمتر به کشور میآوریم و با هزینه حمل خیلی ارزانتر به شهر و دیارمان میبریم و با هزینههای خیلیخیلی کمتر نیروی انسانی و مغازه و اجاره و برق و گاز و… به فروش میرسانیم، در قیمت برابری میکند یعنی موز آلمانفروش ارزانتر از موز ایرانفروش نباشد، گرانتر نیست! به همین راحتی و خوشمزگی…
اگر اجازه بفرمایید سری به بازار آجیل و پسته بزنیم و دومرتبه یک مدل دیگرش را با هم مقایسه کنیم شاید درس عبرتی بشود برای مردم روزگارمان! همین پسته خندان خوش و خرمی که درجه یک و سوپر و نمیدونم ویژه و همهچیز تمامش با صد مدل مجوز و تأییدیه و بستهبندی شیک و مجلسی به خارج از کشور صادر میشود، قیمت جهانیاش حولوحوش ۱۰ دلار ناقابل است، یعنی با این قیمت دلار مبادلهای چیزی حدود ۵۰۰ تا ۵۵۰ هزارتومان! اما همین پسته با یک درجه تخفیف در کیفیت و بدون بستهبندی و تأییدیههای رنگارنگ، در کف بازار حدود یک میلیونی قیمت میخورد، البته پسته ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزارتومانی هم داریم، ولی بلاد خارجه آنها را کلاً بهعنوان پسته ایرانی معروف، به رسمیت نمیشناسند!
همه اینها را عرض کنیم، این را هم اضافه کنیم که جدیجدی درآمد آن اروپاییها به دلار و یورو است و بهطور مثال قیمت یک کیلو پسته تقریباً دو تا سه درصد حقوق یک ماه ایشان است و همین پسته ۱۵درصد حقوق متوسط در ایران است!! پیدا کنید پرتقال فروش را ….
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.