افزایش قدرت نخریدن!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی  افزایش قدرت نخریدن!    باتوجه به اینکه سواد کم هوشنگ‌خانی ما اجازه نمی‌داد که درک درستی از حرف‌های مسؤولین و متولیان کشاورزی و صمتی و بانکی و اقتصادی و خودرویی و مسکن و دارویی و درمانی و بزرگواران ناظر و بازرس و نظارتی و اجرایی داشته باشیم و بالاخره نفهمیدیم، […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

 افزایش قدرت نخریدن!

   باتوجه به اینکه سواد کم هوشنگ‌خانی ما اجازه نمی‌داد که درک درستی از حرف‌های مسؤولین و متولیان کشاورزی و صمتی و بانکی و اقتصادی و خودرویی و مسکن و دارویی و درمانی و بزرگواران ناظر و بازرس و نظارتی و اجرایی داشته باشیم و بالاخره نفهمیدیم، این عزیزان اساساً وجود گرانی را قبول دارند، بالارفتن قیمت‌ها را به رسمیت می‌شناسند، قیمت سکه و دلار کف بازار نزد ایشان محلی از اِعراب دارد، از همه این‌ها بگذریم، نظرشان در مورد گران‌فروشی چیست، وجود دارد، ندارد، کم و نادر است یا زیاد و فراگیر و از آنجا که نمی‌خواستیم این همه سؤال و ابهام، جنابمان را دچار گیجی و سردرگمی کند، سعی کردیم، آرام آرام با آن کنار آمده و خیلی پیگیر فهمیدن جواب پرسش‌ها و تشخیص سره از ناسره نباشیم و حواسمان را جمع زیبایی‌های این زندگی و روزگار کجمدار نماییم.

  ولی همین‌که در شرف پیروزی و موفق شدن در این مسیر بودیم یکدفعه باخبر شدیم که برخی، کل بساط قصه گرانی را روی هوا برده‌اند و فرمایش می‌کنند که گرانی نداریم، بلکه قدرت خرید مردم کم شده است! البته این بزرگواران در رابطه با گران‌فروشی نظر خاصی نداده‌اند تا ما ملت عامی بینوای گرفتار به دست قدرت خرید کم! متوجه بشویم که آیا در این بازار مکاره بی‌در و پیکر، فقط این توان خرید و سمبه و زور جیب ما کم شده است یا گران‌فروشی هم وجود دارد و یک گوشه کار زیر سر گران‌فروشان موج‌سوار است یا خیر!

  اما هرچه هست اجازه بدهید ابتدا یک مرور کوتاه به شرایط داشته باشیم، ببینیم با خودمان و آموخته‌ها و باور و علم و تجربه خودمان، چند چند هستیم، بعد سر صبر و با حوصله راه کم‌دردسر و راحتی را برای آنکه خاک مرغوبی به سر خودمان بریزیم، پیدا می‌کنیم!

   اولین چیزی که فهمیدیم این بود که گرانی بیشتر زائیده تفکر و توهم و تخیل است و اوضاع گل و بلبلی طولانی‌مدت کمی تا قسمتی باعث شده که برخی از ما خلق‌ا… نازپرورده شده و با کوچک‌ترین نوسان و تورم قیمت و نرخ‌ها (که از قضا در اکثر قریب به اتفاق کشورهای این کره خاکی به وفور وجود دارد و همه مردم دنیا به عنوان یک موضوع طبیعی آن را پذیرفته‌اند) به هم می‌ریزیم و وامصیبتا سر داده و زجه مویه می‌کنیم. اما دومین چیزی که فهمیدیم و خیلی‌خیلی هم از اولی مهم‌تر بود این است که همان تورم و گرانی و افزایش قیمت طبیعی معمولی همه جا موجود هم، واقعی و حقیقی نیست و کاهش قدرت و توان خرید مردم است که باعث می‌شود همگان به سراغ آدرس غلطی به‌نام گرانی بروند! اما آخرین مطلب آموخته شده، که همچنان در هاله‌ای از ایجاز و ایهام است این است که وقتی گرانی کم و مختصر و طبیعی داریم و یا اصلاً وجود گرانی توهمی بیش نیست، چطور برخی‌ها از جمله هوشنگ یک‌لاقبا جرأت می‌کند و حرف از وجود گران‌فروشی به میان می‌آورد؟

  البته در همین فاصله بین پاراگراف قبل و شروع این بند، خبر رسید که وجود گران‌فروشی به‌طور کلی نفی نشده است، بلکه موضوع چیز دیگری است که با ذکر یک مثال توضیح داده شده است، دیده‌اید که در برخی اوقات، دمای واقعی هوا ۳۰ درجه و دمای احساسی مثلاً ۳۳ درجه اعلام می‌شود، اینجا هم قصه همین‌طور است که گران‌فروشی وجود ندارد، بلکه آن کاهش قدرت خرید واقعی، تبدیل شده به کاهش قدرت خرید احساسی!! به همین سادگی و خوشمزگی. و در واقع گران‌فروشی هم تابعی از کم شدن توان خریدی است که به زور و ضرب احساسات، ضریبش افزایش یافته است و ما را به اشتباه می‌اندازد!

  از آنجا که درک و فهم هریک از این واژگان جدید نیاز به ظرفیت و گنجایش بالای ذهنی و عقلی دارد و امروز جنابمان یکدفعه با چند فقره از این واژگان روبه‌رو شده است، فشار وارده بر مغز فقیرمان به حدی شده است که عجالتاً قدرت کلام و بیان‌مان هم در راستای قدرت خریدمان تحلیل رفته و از خدمت با سعادتتان، مرخص می‌شویم!

 

   

                                                       هوشنگ‌خان