حرفهای خودی و بیخودی اَبَر بحران تراشی! کلاً دقت کردید برخی از ما ملت و ایضاً مسؤولین و خصوصاً بخشی از رسانهایهای ملی و میلی و خصوصی و عمومی، از کلمه اَبَربحران خوشمان میآید، هرجایی هم که دلمان میخواهد دیگران صدایمان را بشنوند و یا بهتر و بیشتر دیده شویم و یا غلظت […]
حرفهای خودی و بیخودی
اَبَر بحران تراشی!
کلاً دقت کردید برخی از ما ملت و ایضاً مسؤولین و خصوصاً بخشی از رسانهایهای ملی و میلی و خصوصی و عمومی، از کلمه اَبَربحران خوشمان میآید، هرجایی هم که دلمان میخواهد دیگران صدایمان را بشنوند و یا بهتر و بیشتر دیده شویم و یا غلظت و شوری و پیازداغ چیزی را آنقدر بالا ببریم که گوشها تیز و چشمها گِرد شود، از این عبارت اَبَر بحران و یا هم خانوادهاش ابرچالش استفاده میکنیم.
البته بهواسطه هنرمایی چندین ساله مسؤولین و مدیران و خلقا… و بیبرنامگی و یله و رهاشدگی و مصرفزدگی و بیخیالی و لج و لجبازی و خوشبینی مفرط و قسعلیهذا خیلی از این ابرچالشها همچین بیربط هم نیست، اما اینکه به وضعیت مسکن و خودرو میرسیم، یکراست به سراغ ابرچالش میرویم، حرف از بودجه و اعتبارات میشود، ابربحران را در بوق و کُرنا میکنیم، داستان کاهش رشد جمعیت و ایضاً ازدواج و فرزندآوری را با ابربحران قرن و ورود به دره هولناک جمعیتی، تیتر میزنیم و با همین دست فرمان کلی اَبَر و مَبَر! برای خودمان ردیف کردهایم و روی دست کشور گذاشتهایم که یکخط در میانش کلاً بزرگنمایی و اغراق و اَبَرتوهم است، دیگه خیلی نوبر است!
فهم و عقل هوشنگخانی ما میگوید که وقتی در بیان درست و دقیق مطلبی، دچار نقص اطلاعات هستیم و یا میخواهیم بدون ورود به جزییات و ادله و یک، دو، سه، حرفی بزنیم و دیگران آن را باور کنند و یا تحتتأثیر قرار بگیرند این عبارت ابربحران به فریادمان میرسد و حسابی جاده را برایمان صاف میکند تا هرچه میخواهیم در ادامهاش بگوییم و بنویسیم و دیگران هم هنوز در شوک آن اَبَر اول کار مانده باشند!
به هرحال خدمت عزیزان مدیر و رئیس و رسانهای و خبری و ایضاً اهل علم و دانشگاه و بزرگوارانی که مسؤولیتی برعهده دارند و از پس آن مسؤولیت بر نیامدهاند و یا اساتید و صاحبنظران محترمی که هرچه از عمق یک مشکل صحبت میکنند کسی توجه نمیکند و ما خلقا… عامی جماعت که میخواهیم حرفمان خریدار داشته باشد و دیگرانی که از این ابزار قدرتمند (ابر ابزار!) استفاده میکنند، عرض میکنیم که با این دستفرمانی که برخی از ماها میرویم و هرچیزی را به ابرچالش و ابربحران توصیف کرده و شدت و حِدت و عمقش را تا حد اعلی و درجه آخر تنظیم میکنیم، مثل خیلی از عبارات و اصطلاحات، تا چارصباحی دیگر این عبارت هم کلاً از هیبت میافتد و از اصل معنی خالی میشود و همان شواف و شعار و غلو باقی میماند. اگر تبدیل به بیان عکس و منباب شوخی و مزاح نشود!!
حواسمان به این جفای مستمر به عبارات و صفات و کلمات باشد و حد اعتدال در مصرف و بهکارگیری را رعایت کنیم و آنقدری تختگاز نرویم که کلاً موتور بسوزاند و از حیز انتفاع ساقط شود.
البته تا خاطر مبارکمان نرفته است عرض کنیم که همه اینها که عرض کردیم در مورد مسائل و موضوعاتی است که اگر بحران و ابربحران نیست، انصافاً در ردیف معضل و مشکل قرار دارد و فقط میزانالحرارهای که برای آن در نظر گرفته شده است، تنظیم و واقعی نیست، وگرنه آن دسته از ماها که همچین بهصورت خودجوش و میلی، کار را به جایی رساندهایم که حتی فرصت و موقعیتها را هم با این اَبَر خان میآراییم و از آن، ابر بحران استخراج میکنیم، وای به مشکل و تحدید و تهدید که احتمالاً دیگر عبارتی در خور برایش پیدا نخواهیم کرد، بماند که برخی مواقع از دل بحران و فاجعه و مصیبت، فرصتهای ناشناخته و موقعیتهای ناب و همه چیز به سامان و طبیعی است، استخراج میکنیم و بحرانتراشیهایمان هم مصلحتی است و خیلی ربطی به اصل قصه ندارد… .
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.