جهش به ارتباط تصویری!

حرف‌های خودی و بی‌خودی نمی‌دانم این امکان جهشی خواندن در دوران تحصیلات مدرسه (ابتدایی تا متوسطه) همچنان برقرار است یا خیر، ولی هرچه بود و هست، آنچنان به مذاق هوشنگ‌خانی ما خوش نمی‌آید و در همان دوران تحصیل هم دانش‌آموزانی که جهشی خوانده بودند را خیلی تحویل نمی‌گرفتیم، حالا نمی‌دانم از لج و حرص‌مان و […]

حرف‌های خودی و بی‌خودی
نمی‌دانم این امکان جهشی خواندن در دوران تحصیلات مدرسه (ابتدایی تا متوسطه) همچنان برقرار است یا خیر، ولی هرچه بود و هست، آنچنان به مذاق هوشنگ‌خانی ما خوش نمی‌آید و در همان دوران تحصیل هم دانش‌آموزانی که جهشی خوانده بودند را خیلی تحویل نمی‌گرفتیم، حالا نمی‌دانم از لج و حرص‌مان و حسادت بود و یا اینکه فکر می‌کردیم بچه‌ای که تابستان و تفریح و بازی و اوقات فراغت و خواب و تنبلی و حال و حول را با درس خواندن و آماده شدن برای امتحانات جهشی، عوض کند و آن همه فرصت را بر خود حرام کرده باشد، دیگر آدم قبل نمی‌شود و دانش‌آموزی معمولی و بچه‌ای که رشد طبیعی داشته باشد، نخواهد شد! درست یا غلط نظر است دیگر، ولی خیلی هم بیراه نبود، کلاً هیچ یک از دوستان و کسانی که می‌شناختم و جهشی خوانده بودند، به مدارج بالای علمی و یا موفقیت‌های کاری شاخص دست نیافتند، شاید همه‌‌اش زیر سر این بود که هرچیزی به جای خویش نیکوست و ایضاً این نظام آموزشی به‌خاطر سبک آموزش و فشار وارد کرده بر دانش‌آموز، آنقدر زیر سؤال است و عیب و ایراد بهش وارد می‌کنند، وای به اینکه کسی (خودخواسته و یا والدین خواسته) فشار و سختی را بر خود مضاعف کند، معلوم است که تهش چیزی در نمی‌آید! البته امواج منفی ارسالی از طرف ما هم لابد اثراتی داشته که نباید از آن بگذریم…
به هرحال حس خوب و بد ما به درس خواندن جهشی، نباید ما را نسبت به هر کار جهشی و اقدام پرشی و یا حتی طی کردن پله‌های نردبان رشد و توسعه و ترقی به‌صورت یک‌درمیانی، بدبین نماید، بنابراین با شنیدن خبر امکان برقراری تماس تصویری بر روی اپراتور‌ها که قاعدتاً از آن جهشی درس خواندن‌ها، خیلی پرشی‌تر است، با احساس منفی و حس ناخرسندی روبه‌رو نشدیم و ضمن آنکه سعی نمودیم خونسردی خود را تا حد بالایی حفظ کنیم، اصلاً و اساساً خاطر مبارک را به‌جهت عدم امکان برقراری تماس صوتی سالم و بدون قطعی و پارازیت و نویز در همین شهر‌ها و کلانشهرها (روستا و دشت و کوه که جای خود دارد) و یا مشترک مورد نظر در دسترس نمی‌باشد که لااقل روزانه آن را می‌شنویم و کلی ذوق می‌کنیم و یا آن گل سرسبد «شبکه موجود نیست» که هر چند وقت یکبار سری به ما می‌زند تا بفهمیم در کدام ملک و سطوح مدیریتی و کاردانی به سر می‌بریم و مواردی از این دست، خاطر مبارک را مکدر نکردیم و با کمال خوشبینی یک آفرین گفتیم و در افکار ناگفتنی خود غوطه‌ور شدیم!
حالا اینکه چطور همچین چیزی ممکن است و قرار است با برقراری احتمالی این امکان جدید، چه بر سر همان تماس‌های صوتی نیم بِسمِل و بر لبه تیغ بیاید و شاهد پیغام‌های جدید و خلاقانه‌ای مانند: «کلیه خطوط جهت دسترسی به مشترک مورد نظر مسدود است» و یا «مگه اینجا سوئیس است» و یا شاید هم «چرا زنگ می‌زنی در میری» و یا «قبل از برقراری تماس از داشتن اعصاب اضافی مطمئن شوید، دینگ دینگ» باشیم و یا خیر، بعداً معلوم می‌شود!
نظر هوشنگ‌خانی ما این است، حالا که نه به دار است و نه به بار، بهتر است تا آنجا که می‌توانیم از برقراری تماس تلفنی با خطوط همراهی حظ‌وافر ببریم و خودمان را با تماس‌های مکرر با غریبه و آشنا و دور و نزدیک، خفه کنیم، چون معلوم نیست چهار روز دیگر که این تماس تصویری تشریف‌فرما شود، همین مقدار هم برایمان دست‌نیافتنی و خاطره شود یا خیر، هرچه باشد پیشرفت هزینه دارد، هم هزینه مادی دارد و هم روحی و روانی که از قضا مشترک و مصرف‌کننده و ارباب‌رجوع، برای پرداخت هر دوی آن‌ها در اولویت اول قرار دارد، هرچند اولویت‌های بعدی هم لااقل تا آنجا که چشم‌مان سو دارد، همچنان دربست در اختیار خلق‌ا… است و از قضا هیچ معارضی هم ندارد!
هوشنگ‌خان