مرغ‌ها به کجا که نمی‌روند!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی مرغ‌ها به کجا که نمی‌روند!   اینجور که از شواهد و قرائن پیداست، جناب مرغ بعد از چند ماه تلاش بی‌وقفه و عدم موفقیت کامل در افزایش اعتبار و قیمت، خسته و کوفته چند روزی به خود مرخصی استعلاجی داده‌اند که شاید بتوانند تجدید قوایی کرده و با همت و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

مرغ‌ها به کجا که نمی‌روند!

  اینجور که از شواهد و قرائن پیداست، جناب مرغ بعد از چند ماه تلاش بی‌وقفه و عدم موفقیت کامل در افزایش اعتبار و قیمت، خسته و کوفته چند روزی به خود مرخصی استعلاجی داده‌اند که شاید بتوانند تجدید قوایی کرده و با همت و همراهی مرغداران و اتحادیه‌های مربوطه و احیاناً گروکشی و شاید هم مذاکره و مفاهمه، با قدرت و هیبت هرچه فزون‌تر، خود را به بازار رسانده و هر قیمتی که صلاح می‌دانند و میل مبارکشان می‌کشد به عزیزان مسؤول و تنظیم بازاری و حمایتی و مهم‌تر از همه خلق‌ا… بینوا، تحمیل کرده و خداحافظی طولانی و قدم به قدم با قیمت مصوب را به همت عوامل مرتبط و متولی، با یک خیز بلند به پایان رسانده و قله‌های بالاتر و یا حتی اعداد سه رقمی را بر پیشانی قیمتی خود نصب کرده و این یکی را هم مانند گوشت و برنج و میوه و… از دسترس ما عوام حول و حوش و زیر خط فقر و گرفتار در باتلاق فلاکت، خارج نموده، تا آزاد و ر‌ها به گزینش مشتریان و دوستداران خود پرداخته و به هرکسی «بله» نگوید و بفرما نزند!

  باز هم جای شکرش باقی است که مواد غذایی و خوراکی در پیمانی نانوشته، به نوبت وارد گود زورآزمایی قیمتی می‌شوند و اینجوری نیست که یک‌دفعه همه با هم بر سر مصرف‌کننده حیران و مستأصل آوار شوند و او را به‌کل از صحنه روزگار خارج کنند، یکی دیگر از محاسن این اقدام هماهنگ و نوبتی مستمر این است که مردم هر روز پخته‌تر و کارآزموده‌تر شده تا نوبت‌های بعدی گرانی را بهتر تحمل می‌کنند.

  یک‌جورایی شده است بازی دو سر برد! یعنی هم مصرف‌کننده به‌طور کامل زمین‌گیر نشده و از پا در نمی‌آید! و هم کالاهای به جای یک‌بار گران شدن در هر سال، هر چند وقت یک‌بار که نوبتشان می‌شود، صعود به قله‌های جدید را تجربه می‌کنند! البته اگر به ما بود، ترجیح می‌دهم همه کالا‌ها با یک یورش هماهنگ و دسته‌جمعی قیمتی، تکلیفم را همان اول سال مشخص کنند تا بتوانم تا آخر سال و سال‌های بعد به راحتی و دور از هیاهوی این دنیای دون امورات خود را بگذرانم، نه اینکه مثل مرغ نیم‌بسمل همیشه بین بودن و نبودن و ماندن و رفتن دست و پا بزنم و تنها حُسن حضورمان، برقراری ادامه‌دار بساط گران‌فروشی و افزایش قیمت و کم‌فروشی کالا‌ها و باری به هرجهتی و کاردانی تمام و هنرمندی ناب مسؤولان و بی‌انصافی و منفعت‌طلبی برخی کسبه و تولید و توزیع‌کننده، است!

  از هر دست بدهیم از همان دست می‌گیریم، زورمان که به مسؤولین مربوطه نمی‌رسد که لااقل ماهی یکبار ایشان را به خرید گردشی ببریم تا از وضعیت ترسناک قیمت‌ها آگاهی پیدا کنند لااقل برخی کسبه و تولیدی و توزیعی غیرمنصف و دولا پهنا فروش را به بومرنگی بودن و گِرد بودن دنیا مستحضر می‌نماییم که تک‌تک ریال‌های بیشتر و کم‌وکسری‌های تعداد و مقدار و کیفیت، از جیب خودتان می‌رود، البته با کمی فاصله و نیم‌دوری نه‌چندان بلند! هرچه باشد بیخود نیست که به این دو روزه دنیا، دار مکافات گفته می‌شود. لابد قدیمی‌ها یک چیزهایی دیده‌اند و اخبار و روایات و حکایات برای ماست که بی‌مهابا دل به دریای سوء‌استفاده و بزن‌درویی نزنیم و بیشتر و بهتر حواسمان را جمع کنیم!

  این وسط من نمی‌دانم این ۲۷ درصد افزایش حقوق کارگر بینوا را کجای دلمان بگذاریم، یعنی واقعاً آنهایی که این نرخ را مصوب فرمودند، افزایش چند ۱۰درصدی تا چند برابری قیمت‌ها را در سال پسین ندیدند و یا انتظار دارند سال پیش‌رو با تورم صفر درصدی، شاید هم منفی روبه‌رو بشویم (بماند که همین اول سال روی کل سال گذشته را سفید کرده است!) آن نماینده‌های کارفرمایی حساب نکردند نیروی انسان باید روح و روان و جسم و جانش، میزان باشد که بتواند کار کرده و خدمت نماید، جنابان نماینده‌های جامعه کارگری چطور، ۲۷ درصد را درست و منطقی و معقول فهم کردند که زیر مصوبه را امضاء کردند…!

 

                                 هوشنگ‌خان