برنج ایرانی و بازی دلال‌ها!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی برنج ایرانی و بازی دلال‌ها!    در خبر است که حدود نصف برنج تولیدی سال گذشته همچنان در انبار تولیدکنندگان باقی مانده است و قیمت‌هایی که در سال قبل از آن به ۱۲۰ هزارتومان برای هرکیلو برنج درجه یک (آن هم در مبدأ) رسیده بود، این روز‌ها به حول و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

برنج ایرانی و بازی دلال‌ها!

   در خبر است که حدود نصف برنج تولیدی سال گذشته همچنان در انبار تولیدکنندگان باقی مانده است و قیمت‌هایی که در سال قبل از آن به ۱۲۰ هزارتومان برای هرکیلو برنج درجه یک (آن هم در مبدأ) رسیده بود، این روز‌ها به حول و حوش ۷۰ هزار تومان رسیده ولی آنچنان مشتری هم ندارد.

  عجالتاً کاری به تدبیر غیردقیق شالیکاران زحمتکش در ابتدای فصل برداشت سال گذشته نداریم که به امید آنکه برنج نورس از قله‌های قیمتی قبل هم عبور کرده و سکوهای بالاتری را تصاحب کند، خریداران راه نیامده و منتظر روی خوش بازار شدند. ولی از آنجا که از یک‌طرف رکورد واردات برنج خارجی علی‌رغم گران شدن، شکست و مردم همچنان و ناچاراً پول بی‌زبان را خرج آن می‌کنند و از طرف دیگر رکود بازار و اینکه فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای وارد گود خرید نشدند و فصل برداشت برنج هم در حال فرا رسیدن است، در نتیجه تمایل برای فروش نزد این عزیزان بالا رفته و در نبود مشتری‌های تمام‌قد، قیمت‌ها در سراشیبی قرار گرفته است.

  البته مثل روز روشن است که جنابان دلال و سفته‌باز محترم، همچین آرام و متین، یک گوشه ایستاده و گوش خوابانیده‌اند تا قیمت به کف برسد (حالا اینکه چطور ایستاده، گوش خوابانیدند را نمی‌دانم!) تا در آن موقع، با لبخند ملیح به سراغ کشاورز بنده‌خدا رفته برنج‌ها را خریداری کنند و ارسال کنند به انبار‌ها که تا مدتی حسابی جاخوش کنند و از نگاه اغیار دور بمانند! و بعد از آن با یک عملیات هماهنگ که البته عوامل و یاری‌رسان‌های ثالثی هم باید در آن نقش ایفا کنند! قیمت را ببرند بچسبانند به سقف و اگر جا داشت سقف را شکافته و قیمتی نو دراندازند!

   سال ۱۴۰۰ و سال و سال‌های قبل‌تر، همین داستان، تکرار شده و این وسط فقط جیب گشاد دلال و همان عوامل و یاری‌رسان‌ها، پُر می‌شود، جیب صدی نود خلق‌ا… که از قدیم هم به خرید برنج ایرانی قد نمی‌داد و با این شیر تو شیری شاید فقط برای میهمان و حفظ آبرو! و ایضاً بقیه مردم که برنج ایرانی به دهانشان می‌رسد، باید حسابی دست به جیب شوند تا کیفش را دیگران ببرند!

   می‌ماند تولیدکننده بینوا که یک سال زحمت کشیده و باید با فروش محصول خود هم پول بذر و هزینه تولید سال در پیش را درآورد و هم از پس خرج خود و خانواده برآید، که این وسط رسماً سرش بی‌کلاه می‌ماند. وقتی هم که تدبیر می‌کند تا با قیمت بهتری بفروشد، از ایشان زرنگ‌تر هستند تا بازار را چنان به رکود بکشند که راضی شود به ثمن بخس، کالای خود را تقدیم کند تا طبق معمول نابرده رنج، گنج میسر شود، مزد آن دلالی گرفت که کار نکرد!

یعنی اینجور برایتان بگویم که بحث برنج و نهاده و حبوبات و میوه و سیفی و ارز و دلار و خودرو نیست، در همه جای این ملک هنرمندی حضرات سفته‌باز و دلال، بیدا می‌کند دایماً روی اعصاب خلق‌ا… موج‌سواری می‌کند تا آنجا که اینجور به‌نظر می‌رسد که بازار بدون دلال و واسطه، اساساً یک چیزی کم دارد و با همین دست فرمان که عزیزان مسؤول و متولی و ناظر و بازرس در حال اداره امورات اقتصادی و معیشتی خلق‌ا… و کشور هستند، این جنابان هر روز فربه‌تر و گنده‌تر شده و مافیا و ابر دلالان، چنان بر همه چیز چنبره خواهند زد که دیگر زور کسی به آن‌ها نخواهد رسید!

  این را هم بگویم و رفع زحمت کنم، که فارغ از دلال و مسؤول و متولی، یک در میان ما خلق‌ا… و کسبه و بازاری و خدماتی و تولیدکننده هم اگر آب باشد، شناگرهای قابلی شده‌ایم و خیلی هم نیاز به حضور دلال و واسطه نداریم تا قیمت کالایمان، محصول‌مان، خدمات‌مان، اجاره دفتر و مغازه و خانه و آپارتمان‌مان و هرچیزی که در ید اختیارمان هست را بی‌حساب بالا ببریم و کم بگذاریم و از تعهد و مسؤولیت دَر برویم و به نداری و تنگدستی و مشکلات و مصیبت‌های یکدیگر بی‌تفاوت باشیم!

 

سسس

                                 هوشنگ‌خان