البته بر ما واضح و مبرهن است که علم بهتر است از ثروت، چنانچه عقلا و علما و بزرگان با هر زبانی که شما فکرش را بکنید این را گفتهاند، چنانکه حضرت سعدی علیهالرحمه میفرماید: حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید […]
البته بر ما واضح و مبرهن است که علم بهتر است از ثروت، چنانچه عقلا و علما و بزرگان با هر زبانی که شما فکرش را بکنید این را گفتهاند، چنانکه حضرت سعدی علیهالرحمه میفرماید: حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطراست یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولتیست هر کجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند و سختی بیند.
این آشکاری بهتر بودن علم از ثروت را که این روزگار کج مدار غدار مدتهاست به چالش کشیده و در حال ساقط شدن از حیز انتفاع است، اگرچه، اگر داشتن رانت اطلاعات و هنر مجیزگویی و فرصتطلبی و بهرهکشی از چهار کلاس سواد و موجسواری بر نادانستههای دیگران را بتوان اسمش را علم گذاشت، همچنان علم بهتر از ثروت است! بنابراین خیلی دعوایی بر سر بهتر بودن علم و ثروت و مقام و فرصت و هوش و اطلاعات و قسعلیهذا نداریم، حرفمان این است که بالاخره وقتی میخواهیم در مورد یک چیز علمی و تخصصی صحبت کنیم باید با ابزار و ادبیات و تعاریف آن علم وارد بحث شویم و هم اینکه عجالتاً نظر شخصی و سلیقه و دیدگاه جناح و باند و گروه یا فامیل و دوست و قوم و قبیله و نژاد و رنگ و این قسم چیزها را در آن موضوع راه نداده و حرمت و شأن و چارچوب را حفظ کنیم.
خیلی راه دوری نرویم کافی است به دور و اطراف خود نگاه کنیم، آنقدر هستند افرادی که در موضوعاتی که هیچ تخصص و علم درستدرمانی ندارند، حرف میزنند و گاه با غلظت و همراه با باید و نباید و سفت و محکم که انگار اساتید و مجربین این حوزه پای درس این بزرگوار تلمذ کرده و بسیار آموختهاند!
به هرحال اینکه من صاحب یک شرکت هستم، بزرگتر هستم، چندین بار به بانک مراجعه کرده و یا یکی، دو باری از مقابل ساختمان بورس رد شدهام و یا ویدیویی در مورد نحوه تولید فولاد و گوشی و خودرو دیدهام یا حتی فلان بحث علمی را در گوگل جستجو کرده و چند سایت مربوطه را زیر و رو کردهام و یا اصلاً من مسؤول و مدیر و وزیر و وکیل و مدیرکل و عنواندار ورزشی و غیرهذالک هستم، هیچ یک نمیتواند مرا به مرجع اعلام نظر و توصیه و تأکید و نقد و نقادی بکشاند!
اینها که گفتیم قسمت خوبش بود، برخی علم دارند، تجره و تخصص هم دارند ولی چه میشود کرد که ارتباط و اتصال و دوستی و منفعت و… چیز دیگری میگویند و او تمامقد در خدمت ایشان است! این یکی را کجای دلمان بگذاریم که فرمودهاند عالِم بیعمل به چه ماند؟! یا علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی!
به هرحال عجالتاً با آن صاحبان کرسی و دانش اقتصاد و مجربین کارکشته و… که صدر و ذیل را خوب میشناسند و بر زوایای آشکار و پنهان اقتصاد واقف هستند ولی در مقام مشاوره و ناظر و مدرس و عامل و رئیس و مدیر، بر سیاق و سبکی دیگر گام برداشته و علم را توشه خدمت نکردهاند، حرفی نیست! اما خدمت دوستان و اقوام و کسبه و هنرمند و صنعتگر و مدیر و مسؤول گرانقدری که در علم اقتصاد سررشته و تخصص ندارند، عرض میکنیم، سکوت شما باعث افتخار ما و آرامش روح و روان ماست!
جناب سعدی میفرماید: «جوانی خردمند که از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی باری پدرش گفت ای پسر تو نیز آن چه دانی بگوی گفت ترسم که بپرسند از آن چه ندانم و شرمساری برم» این وسط، ما را باش که میدانیم که نمیدانیم و میگوییم که بفهمند، نمیدانیم!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.