حرفهای خودی و بیخودی اندر احوال بازارها! از آنجا که فهم و عقل هوشنگخانی ما خیلی زیاد است و از چند سال قبل پیشبینی میکردیم که پیشبینیهایمان درست از آب درنیاید و اقتصاد و بازار و معیشت همگی بر مدار اعتدال و به سامان خواهد شد و روزی خواهد رسید که حسرت دیروز […]
حرفهای خودی و بیخودی
اندر احوال بازارها!
از آنجا که فهم و عقل هوشنگخانی ما خیلی زیاد است و از چند سال قبل پیشبینی میکردیم که پیشبینیهایمان درست از آب درنیاید و اقتصاد و بازار و معیشت همگی بر مدار اعتدال و به سامان خواهد شد و روزی خواهد رسید که حسرت دیروز را بخوریم و این بخوربخورها تمامی نداشته باشد از سال به ماه و از هفته به روز و حتی ساعت و دقیقه، یک چیزی میگویم یک چیزی میشنوید، اصلاً یک وضع ناجوری پیشبینی کردیم که با هیچ جور چینی هم، جور نمیشود، چه رسد به حضور مشعشع و ماندگار برنامهریزان و متولیان و مدعیان و اهل کاردانی و همهچیزدانی که بر روی سنگ بگذاری آب میشودف همانطور که اُفتد و دانی…!
به هرحال خود جناب نوستراداموس و ایضاً تمامی جماعت پیشگویان ماضی و مضارع و مستقبل را دور هم جمع کنی، همین را میگویند که ما گفتیم و همانی میشود که ما نگفتیم، بالاخره باید بین ما و بزرگان مربوطه و نامربوطه، فرقی باشد اگر قرار است در بیهنری تابع قاعده و قانون و ثبات قدم باشیم که به بلیه هنرمندی نائل میشویم که شأن جنابمان اجل از این حرفهاست که از قدیم گفتهاند نابرده رنج، گنج، پنج، شش، هفت!
البته این را عرض کنیم که از اتفاق، از روز اول تا همین لحظه مو لای درز آیندهپژوهی و آیندهدانی جنابمان راجع به بازارهای واقعی و مجازی نرفته است و ایضاً نخواهد رفت که این فقره را فوتآبیم، هرچند آب باشد شناگرهای قابلتری هستیم نسبت به زمانه برهوت تدبیر و حساب و کتاب و خشکسالی تجربهآموزی و تلمذ نزد استاد و متخصص و دوری از کیلو و خروار و کار کترهای و دیمی و ا…بختکی! بنابراین خدمت شریف باسعادتتان از احوالات بازار خودرو و سرمایه و مسکن، حرفهایی داریم بس ناشنیدنی که اگر نگوییم، خدایناخواسته حناق میگیریم، گرفتنی!
آن جناب خودرو که در عرض یکسال گذشته به قاعده یک قرن، بلکه بیشتر، قد کشید و رعنا شدند، فیالحال تن و بدنش بهواسطه برخی حرفها و حدیثها و مصوبات در راه مانده و احتمال و اما و اگر، دچار ویبره ناموزون شده و احوالات دلال و واسطه و سرمایههای کلان، بینابینی است و آن سفره چرب و شیرین دیگر از اطعمه و اشربه خالی شده و میلها به سوی دگر و نگاهها به بازارهایی که هنوز از دید ما خلقا… عامی جماعت پشت ابرهای بیخبری است، دوخته شده است. دیر و زود دارد ولی اینجور که فهم ما میگوید، فیالحال نوبت رکود است و یحتمل کرنشی نیمقد تا باز اوضاع مهیای حضور بازیگردان و نوسانگیرهای دمکلفت شود.
مسکن و خانه که در عرصه رهن و اجاره در حال غوغا کردن است و چنان شیر تو شیر و بیدر و پیکر است که هیچ ملاحظه و مراعات و رحم و انصاف و مُروتی دیده نمیشود و هرکسی کار خودش و بار خودش، آتیش به انبان خودش و جنابان قوای مقننه و مجریه هم با دوجین قانون و باید و نباید در کناری ایستاده و نظاره میکنند که چگونه خاکسترنشینی، شیوه رندان مستأجر بلاکش باشد. البته داستان خرید و فروش، داستان دیگری است و بعد از اسفند و فروردین آتشین و فوران قیمتها، فیالحال نه خریدار، خریدار است و نه فروشنده، فروشنده و همه مبهوت و وِلمعطل هستند و تکلیفها همان بیتکلیفی است!
بازار سرمایه یا همان جناب بورس که نقلاش نگفتنی است، یک جهش چند هفتهای و در نوردیدن قلههای دستنیافتنی، حسابی به عزیزان حقوقی و حواسجمع و نوسانساز و نوسانگیر حال با نان اضافی داد و چند وقتی است افتاده است به خوداصلاحی و تنظیمگری تا دودها تجمیع گشته و همه بر چشم سهامدار خردپای بینوا برود، هرچند در اوج و کهکشانی شدن، چیزی در جیب ایشان نرفت و فقط موقع جمع کردن سفره و شستن ظرفها، قرعه بهنام ایشان میافتد!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.