حرفهای خودی و بیخودی کاغذی هوایی! دل هوشنگ سادهدل به این خوش بود که برخی مواقع قوانین و مقرراتی نوشته میشود که فقط نوشته شده باشد که در همان زمان تصویب و تأیید و ابلاغ هم، نویسنده و مخاطب و ناظر و مصوبکننده میدانند که یا قراری بر اجرا نیست و یا زور و بنیه […]
حرفهای خودی و بیخودی کاغذی هوایی! دل هوشنگ سادهدل به این خوش بود که برخی مواقع قوانین و مقرراتی نوشته میشود که فقط نوشته شده باشد که در همان زمان تصویب و تأیید و ابلاغ هم، نویسنده و مخاطب و ناظر و مصوبکننده میدانند که یا قراری بر اجرا نیست و یا زور و بنیه و اعتبار اجرا وجود ندارد و شاید هم فرصت و همت و دانش، محدود است و دست کوتاه و خرما بر نخیل! همان مواقع هم میگفتیم باز هم جای شکرش باقی است که لااقل میدانیم چه چیزی میخواهیم و قواعد و دستورالعملهای درستدرمان مینویسیم. یعنی اگر بخواهیم یک حساب دو، دوتا چهارتایی بکنیم که چقدر کاغذ و بیلبورد و رپرتاژ آگهی و بنر و شعار و تبلیغ و مصاحبه و مستند و وقت و انرژی برای برخی چیزها صرف کردهایم و چقدر امید و انتظار و توقع ایجاد کردهایم و بعد همه چیز شامل مرور زمان شده و یا کاشف بهعمل آمده که از اول هم، کار و برنامه، نشد و غیرقابل اجرا بوده و یا در اوایل کار، رهایش کرده و به امید خدا سپردهایم، همه اینها را که حساب کنیم، مثنوی هفتاد مَن کاغذ میشود. بالاخره چه میشود کرد این مدل مدیریت و کار کردن آنقدر جذاب و دلچسب است که مدتهاست بخشخصوصی هم ید طولایی در این روش و منش پیدا کرده است، از تبلیغات شوآفی و کشکی کیفیت و قیمت و قابلیت محصول و خدمات که بر روی بیلبوردها و عرصه فضای مجازی و رسانههای میلی و ملی خودنمایی میکند گرفته تا تولید ۱۰۰درصد داخلی و ساخت ایران و رقابت با برندهای جهانی (عجالتاً در سایه انحصار و رانت!) و اینجور که پیداست این سبک مدیریتی کاغذی-هوایی (قوانین روی کاغذ و شعار و تبلیغ و ادعای روی هوا) نتایج مثبت و بسیار ارزشمندی هم از خود بهجا گذاشته است، تا جایی که دیگر کمتر کسی به انجام نشدن فلان مصوبه و قانون و بهمان دستوالعمل و مقررات، خرده میگیرد، انگار پیشفرض همین کاغذی هوایی است و اگر کار بهگونهای دیگر رقم خورد، آنگاه باید گوشها را تیز و چشمها را درشت کرد؟ همانطور که بسیاری از پلتفرمها و خودروها و حتی ویروسها و برنامهها و محصولات، هر چند وقت یکبار بهروز شده و نسخه جدید و ورژن و سویه و مدل جدیدی از آنها رونمایی میشود، اخیراً رسیدهایم به نسخه پرمیوم این مدیریت پیشگفته که بهجز آنکه آن کاری که باید بشود بر روی کاغذ ماندگار شده و یا نهایتاً برای خالی نبودن عریضه، فقط تکانتکانی در مسیر اجرا و عملیاتی شدن میخورد ولی در حرف و شعار حسابی در اوج و حتی بعضاً به نتایج و اهداف عالیه و تحقق کامل هم میرسد یک مزیت رقابتی جدیدی هم پیدا کرده است که همان نفوذ و رسوخ و آشکار شدن در آمار و اطلاعات و گرافها و نمودارهایی است که بهصورت کاملاً علمی و مبتنی بر آمار روزآمد به شما نشان میدهد باید منتظر گامهای بعدی و بزرگتری باشیم که آنچه در میدان عمل در حال خاک خوردن است در ساحت آمار و نمودار و تبلیغ و شعار، به تمام و کمال دست یافته و رستگار شده است! بالاخره چه آن نسخه اولیه و ثانویه و چه این ورژن پرمیوم، فرقی نمیکند وقتی حرف زدن و ادعا و شوآف، کنتور ندارد وقتی میتوان با چهار جمله دهان پرکن و تبلیغ کهکشانی از کاه، کوه بسازی و یا گنجشک را رنگ کرده و بهجای قناری بفروشی و یا هرچه به قیمت اضافه میشود از کیفیت بکاهی و یا اصلاً چیزی نسازی و تحویل ندهی که بخواهی نگران کیفیت و زمان و کمیت و دقتش باشی. وقتی همه این اسباب جور است، هر روز سویهای جدید و درد بیدرمانی جدیدتر در مقابل دیدگان خلقا… عَلَم میشود تا حظوافر برده و بر بخت بد خود، دعای سخت نمایند!
سسسکلکک هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.