حرفهای خودی و بیخودی رأس ساعت ۶! اگر شما طرح و برنامههایی که در این چند سال بهصورت بداهه و یهویی به فکر و نظر عزیزان مسؤول رسیده و به شُرف تصویب و افتخار اجرا نائل آمده و بعداً کاشف بهعمل آمده است که یا رسماً هیچ اثر و تغییر درستدرمانی بهجا نگذاشته […]
حرفهای خودی و بیخودی
رأس ساعت ۶!
اگر شما طرح و برنامههایی که در این چند سال بهصورت بداهه و یهویی به فکر و نظر عزیزان مسؤول رسیده و به شُرف تصویب و افتخار اجرا نائل آمده و بعداً کاشف بهعمل آمده است که یا رسماً هیچ اثر و تغییر درستدرمانی بهجا نگذاشته و یا خیلی زود به تیر غیب دچار شده است و طرحی نو، طومارش را پیچیده است، را حال و حوصله شمارشش را دارید، یکییکی بفرمایید تا ما سیاهه کنیم!
معلوم هم نیست که چرا قاطبه طرح و برنامههای اینچنینی در زمان تصویب و ابلاغ درجه یک و خلاقانه است، در حین اجرا کمنظیر و فوقالعاده و در نتیجه و بازخورد، بینظیر و تکرار نشدنی است و گزارشات میدانی و آماری و نموداری و ایضاً در حرف و سخن عزیزان، همواره مثبت و مؤثر و بهموقع و نتیجهبخش! ولی آنچه در کف جامعه میگذرد و خلقا… میبینند و اثر و نتیجهای که باید در محیط کسب و کار، مصرف انرژی و یا شرایط اقتصادی و فرهنگی و معیشتی و اجتماعی، حس و لمس شود، هرچه هست با آنچیزی که فرمایش میشود، فاصله دارد و از اتفاق، بعد از مدتی هم که ورق برمیگردد و عزیزان متولی جدیدالورود و یا همان قدیمیهای متحول شده، تصمیم میگیرند که آن طرح و برنامه را از دور خارج کنند، یکدفعه شاهد وارونه شدن همه گزارشات و نتایج آماری و میدانی و تعریف و تمجیدها میشویم؟
البته اتفاق خاصی پیش نیامده، بلکه یا آن طرح از چشم عزیزان افتاده است، یا از همان ابتدا کار معیوب و بهدردنخور بود و بهزور حرف و شعار و گراف و غلو و بَزک، مدتی دوام آورده بود و یا اینکه نو آمده به بازار و کهنه شده است دل آزار! اما همیشه این احتمال هم هست که عزیزان متولی و طراح دست از اصرار اضافی برداشته و واقعبینی را نصبالعین خود قرار دادهاند و ریل را عوض کردهاند، اما بهطور کل مهمترین عنصر اثرگذار در این تغییر و تحول و دگردیسی و ظهور و اوج و فرود و افولها و ایضاً تیر غیب و آنفارکتوسهای ناگهانی، رفت و آمد مدیران و مجریان و وکلاست که با هر تغییر و تحولی، از آنجا که انجام امور زیربنایی و ساختاری و اصولی و اساسی، سخت و پردردسر و طولانیمدت و یحتمل همراه با مشکل و مصیبت و ضعف و کم و کاستی است، اهدافی مثل ساعات کار ادارات، روزهای درسی مدارس، تغییر ساعت اول و وسط سال، دورکاری، راهاندازی سامانه جدید و مدیریت مصرف انرژی در دستگاههای اجرایی و خانه و محل کسب خلقا…، روشنایی و خاموشی معابر، بستن فلان راه و باز کردن بهمان بیراه، حذف و اضافات پل و زیرگذر و اِلمان و تغییر سال پایه پولی و مالی و آبی و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! سیبلهای در دسترس و خبرسازی هستند که میتوانند دیده شدن جامع و کاملی را برای عزیزان جدیدالورود و جوانبخت، مهیا کرده و هنر مدیریت و توان تدبیر و خردمندی ایشان را به رخ عالم و آدم بکشاند!
فهم هوشنگخانی ما میگوید، اینکه به جای آنکه ساعتها را جلو بکشیم، کارمندها را عقب کشیدیم و ساعات بیدارباش صبحگاهی ایشان را به حدود ساعت ۴، چهارونیم صبح رساندیم و رأس ساعت ۶ را شروع کار ادارات و بانکها و شهرداریها اعلام کردیم و احتمالاً انتظار داریم خلقا… هم از همین ساعت برای انجام امورات خود مراجعه کنند و اتوبوس و مترو را با آن هماهنگ کردیم و یکشبه تصمیم گرفتیم که سبک زندگی و خواب و بیدار چند میلیون و کارمند و اربابرجوع را متحول کنیم و به ضرسقاطع هم باور داریم که طرحی درجه یک و خلاقانهای رو کردهایم و یحتمل گزارشات و آمار و نظرسنجی مردمی و مصاحبه با کارمند و خلقا… هم همین را نشان خواهد داد، باید عرض کنم که این قصه، هیچ ربطی به طرح و برنامههای خلقالساعه درجه یک یهویی به تیر غیب گرفتار شده دارای خوب و بد سینوسی و مصلحتی ندارد!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.