شهر هزار نرخ!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی شهر هزار نرخ!    ما که می‌گوییم به قدرت خدا، یک نفر از مسؤولین شهری و مدیران بخشی و عزیزان صمتی و صنفی، شخصاً خرید مایحتاج خانه را انجام نمی‌دهند، حتی به‌نظر می‌رسد اگر اهل و عیال ایشان هم خرید کنند، وضعیت بلبشو و شَلَم‌شوربای قیمت‌ها را به سمع و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

شهر هزار نرخ!

   ما که می‌گوییم به قدرت خدا، یک نفر از مسؤولین شهری و مدیران بخشی و عزیزان صمتی و صنفی، شخصاً خرید مایحتاج خانه را انجام نمی‌دهند، حتی به‌نظر می‌رسد اگر اهل و عیال ایشان هم خرید کنند، وضعیت بلبشو و شَلَم‌شوربای قیمت‌ها را به سمع و نظر جنابان مسؤول و متولی نمی‌رسانند، وگرنه اگر در بین صد‌ها مدیر و رئیس، چند نفری از ایشان خودشان خرید می‌کردند و یا اطلاعات درست‌درمانی از شیر تو شیری قیمت‌ها به ایشان می‌رسید، یک فکری برای این وضعیت نابه‌هنجار می‌شد!

  کنترل قیمت‌ها و کاهش تورم و تعدیل نرخ‌ها، سرمان را بخورد! اینکه هر کسی، اجناس خود را به هرقیمتی که دوست دارد و میل مبارکش می‌کشد، می‌فروشد و شهر، هزار نرخ شده را کجای دلمان بگذاریم، خدا ما را نبخشد، در روزگاری نه‌چندان دور تورم را مصیبت عظمی می‌دانستیم، بعد که آرام آرام به آن عادت کردیم، از گران‌فروشی و کم‌فروشی طاقت‌مان طاق شد و بالاخره که بعد از کلی مقاومت و انکار قبولانده شدیم که تورم میزبان و گران‌فروشی صاحبخانه است، چشم‌مان به جمال هر فروشگاه یک قیمت، روشن شد، خیلی هم فرق نمی‌کند که کالا و محصول دارای برچسب قیمت تولیدکننده و مصرف‌کننده باشد یا نباشد (اگرچه آنهایی که قیمت درج شده ندارند در این شیرتوشیری، با اقبال بیشتری روبه‌رو هستند!) حتی دیده شده که این هنرنمایی قیمتی، یقه کالاهای اساسی قیمت مصوب‌دار را هم گرفته است که خلایق به‌طور عمیق، دقیق و بدون شبهه، متوجه باشند که دیر یا زود باید طبیعی بودن چند نرخی را متوجه شده و به طبیعت احترام بگذارند!

   میوه و تره‌بار و خواروبار و نان و گوشت و مرغ و لبنیات و رب و سُس و پوشاک و کفش و شور و شیرینی‌جات و تعمیرات و امور فنی و صفر تا صد اقلام و خدمات موجود در بازار دچار همین طبیعت‌زدگی مزمن شده که برخی بچه‌زرنگ‌های کاسب و فروشنده و واسطه و توزیع و تولیدکننده و فنی‌کار، در نبود و یا کم‌اثر بودن نظارت و کنترل و بازرسی، سوار موج رهاشدگی شده و بر مردم آزاری و اجحاف، همت گمارده و با اصرار و ابرام زیر بار هیچ حرف حساب و سود متعارف و ملاحظه و انصاف نمی‌روند که نمی‌روند.

  با این همه ای‌کاش لااقل کمی اخلاق و روابط‌عمومی و هنر تعامل داشتند و یا فهم مشتری را آنقدر پایین نمی‌دیدند که وقتی نسبت به گرانی و بی‌ربط بودن قیمت اعتراض می‌کنی، ما را به درست و مناسب و مصوب بودن قیمت و یا بالا بودن کیفیت و کمیت و هزینه‌ها، حواله ندهند و یا بدتر از آن بُراق شده و بفرمایند همینه که هست، ارزان‌تر پیدا می‌کنی، برو بخر! اگر هم از شکایت و بازرسی و پیگیری حرفی به میان بیاوری، عین خیالشان نبوده و حتی زحمت جواب دادن هم به خودشان ندهند و با زبان بی‌زبانی می‌فرمایند هرجور راحتی…!

  بالاخره وقتی‌که پای بازرسی و نظارت هم به میان بیاید، نسبت هزینه و جریمه به سود و منافع آنقدر کم است که بازدارندگی و نگرانی از بابت آن وجود ندارد و اگر هم قرار بر بستن و پلمپ بشود، شهر نیمه‌تعطیل خواهد شد، دیگر چه نگرانی برای کسبه بچه‌زرنگ گران و کم‌فروش و طلبکار وجود دارد.

  به هرحال برای بار شونصدم این‌ها را عرض کردیم، شاید عزیزان و بزرگواران مسؤول و تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر، هم اینکه فکری برای جریمه و شدت و حدت برخورد و تنبه و متنبه کردن درست درمان متخلفان بی‌پروا بکنند و هم اینکه زمینه و بستر گران‌فروشی و کم‌فروشی و حق‌خوری و ظلم به خلق‌ا… را حذف و قلع و قمع کنند، تا اولاً فرصت و امکان این افعال نابه‌هنجار وجود نداشته باشد و ثانیاً اگر کسی همه چیز را دور زد و به مقررات و قواعد، دهن‌کجی کرد، جوری نقره‌داغ شود که هم خودش و هم دیگرانی که هوس گران‌فروشی به سرشان زده، ماست‌ها را کیسه کنند و موجبات آزار و رنجش و دعاهای سخت خلق‌ا… فراهم نشود!

       

 

                                 هوشنگ‌خان