لبنیات پَر!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی لبنیات پَر!    خب، به‌سلامتی و دل خوش، این دوزار دل‌خوشی خوردن لبنیات و نیمچه تن سالم به‌خاطر استفاده از محصولات لبنی هم به همت عزیزان قیمت‌گذار و برنامه‌ریزان اقتصادی، معیشتی، یارانه‌ای، صمتی و دیگر عوامل کاربلد و هنرمند مربوطه، در حال از دست رفتن است.   اینجور که پیداست، […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

لبنیات پَر!

   خب، به‌سلامتی و دل خوش، این دوزار دل‌خوشی خوردن لبنیات و نیمچه تن سالم به‌خاطر استفاده از محصولات لبنی هم به همت عزیزان قیمت‌گذار و برنامه‌ریزان اقتصادی، معیشتی، یارانه‌ای، صمتی و دیگر عوامل کاربلد و هنرمند مربوطه، در حال از دست رفتن است.

  اینجور که پیداست، عملیات تبدیل سفره‌های چرب و شیرین و پُر از ویتامین و پروتئین خلق‌ا… به سفره‌های پر از خالی و سرشار از حسرت و نبود و نداشتن و ضعف و سستی، به خوبی در حال پیشرفت و پیشروی است و عزیزانی که در این خصوص در حال تلاش و زحمت هستند، هر روز که می‌گذرد، سنگرهای جدیدی را فتح کرده و بعید نیست که چارصباحی دیگر، نیازی به استفاده از عبارت ناشناخته و شبهه‌برانگیز «سفره» در ادبیات فارسی نداشته باشیم. بعد از خداحافظی سریع و ناگهانی ماهی و برنج‌ درجه یک ایرانی و روغن‌های غیرپالمی از سفره‌های مردم در اواخر دهه۸۰، مسیر پُرفرازونشیب و خداحافظی طولانی جناب گوشت که چند سالی طول کشید و بالاخره آرام‌آرام بخش‌ها و طبقات مختلف جامعه را در نوردید و رسماً در پایان سال گذشته قاطبه خلق‌ا… با آن همراه و هماهنگ شده و ثبت با سند برابر شده و گوشت به خاطره‌ها پیوست، مرغ و شکر هم که قربانش بروم در این چند ساله یک‌درمیان خداحافظی و سلام و احوالپرسی می‌کنند که البته با مصوبات اخیر توان خریدشان، از دسترس دهک‌های زیرِ متوسط خارج شده است و باید دید هنر و کفایت متولیان گرانسنگ، کار را به کجا خواهد کشید!

  حکماً شما بهتر از ما می‌دانید که کوچکی سفره نسبت مستقیمی با بزرگ شدن سوء‌تغذیه دارد و مدت‌ها بود که لبنیات، یک‌تنه جور بقیه کم و کسری‌ها و البته کم‌کاری‌ها را می‌کشید و با شیر و ماست و دیگر محصولات لبنی تا حدی آن مصیب بزرگ سوء‌تغذیه را بی‌رنگ و کم‌اثر می‌کرد و اجازه نمی‌داد سلامت جسم و جان مردم از کمی گوشت و روغن سالم و خاطره‌بازی آجیل و تنقلات و حتی یک خط در میان شدن حبوبات، بیش از این در خطر قرار بگیرد که به‌نظر می‌رسد با تدابیر به‌موقع و کار تیمی فشرده و تجمیع بی‌هنری و منفعت‌طلبی و دلار دوستی و ملوک‌الطوایفی و دلالی و سفته‌بازی و مهم‌تر از همه تره خرد نکردن برای سلامتی و معیشت و شأن خلق‌ا… بینوای گرفتار به دست بچه‌زرنگ‌ها، آن‌ها هم به‌سرعت در حال از دسترس خارج شدن هستند و یحتمل نان و ماست هم غذای لاکچری شده و به اردوگاه از ما بهتران، نقل مکان خواهد کرد!

  عرض هوشنگ‌خانی ما این است که عزیزان مسؤول و مدیر، اساساً حواسشان هست که دیگر چیزی در سفره‌ها باقی نمانده است و همین یک تکه نان هم با کم کردن دائمی نانواهای دولتی‌پز در حال آب رفتن است؟!

  یعنی اگر حواسشان هست که از یک‌طرف باید خدا را شکر کنیم و هم اینکه خدمتشان عرض کنیم که کلاهشان را کمی بالاتر بگذارند که این همه نتایج مشعشع، جای تشکر و حیرت و وااصفا دارد، اگر هم خیلی خودشان را درگیر حال و روز مردم نمی‌کنند و یا اطرافیان بزرگوارشان اجازه نمی‌دهند خبرهای ناخوش به ایشان برسد، بهتر است فکری به حال روش و منش خود و ایضاً اطرافیان خود نمایند، ولی اگر بهتر از همه، بر امور مسلط و آگاه هستند و آنچه ما در آینه نمی‌بینیم ایشان در خشت خام به تماشا نشسته‌اند ولی خودشان را به کوچه چپ زده و اوضاع و احوال را به روی مبارک نمی‌آورند و ششدانگ حواسشان به میز و صندلی و جیب است، هیچ عرض و حرفی با جنابشان نیست که از قدیم گفته‌اند، مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه و کسی که خواب است را می‌شود بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده است، هرگز!

  به هرحال چه آن حالات اول و دوم و چه آن بدحالی سوم! خیلی فرقی نمی‌کند، مهم پریشان حالی مردم و آشفتگی معیشت و اقتصاد است که باید برایش چاره ‌اندیشید، که علی‌الحساب با احوالات فوق، امیدی به اصلاح آن نیست…!

 

    

                                 هوشنگ‌خان