حرفهای خودی و بیخودی مردم یا مسؤولین، مسأله این است! واقعیتش را بخواهید، مدتهاست در این چالشِ فکری گیر کردهایم که این بساط گرانی شیر تو شیری و تورم و کمفروشی و ملوکالطوایفی اقتصادی و مشکل و مصیبت معیشت خلقا… و ایضاً پیچاندن و دور زدن و غِش در معامله و شعار و […]
حرفهای خودی و بیخودی
مردم یا مسؤولین، مسأله این است!
واقعیتش را بخواهید، مدتهاست در این چالشِ فکری گیر کردهایم که این بساط گرانی شیر تو شیری و تورم و کمفروشی و ملوکالطوایفی اقتصادی و مشکل و مصیبت معیشت خلقا… و ایضاً پیچاندن و دور زدن و غِش در معامله و شعار و وعدههای عمل نشده و یک کرور قصه و داستان، زیر سر کدام طرف است، بخشی از خلقا… به ظاهر بچهزرنگ متوقع و مدعی و بعضاً ظاهرالصلاح که با انصاف و مدارا و رواداری و حق، نسبتی نداشته و نان به نرخ روزخوری و منفعتطلبی را از هرچیزی و به هر قیمتی دوستتر دارند و یا بخشی از مسؤولین و مدیران گرانسنگ و میانمایه که دنیا را آب ببرد ایشان را خواب برده است و آنقدر که حواسشان به خوشآمد بالادست و حفظ میز و صندلی و یا منفعت و کاسبی خودشان هست به مسؤولیت و تعهد و وظیفه، بهایی نمیدهند و یا کلاً خیلی در باغ نیستند و هنر و کفایت و کاردانیشان مدتهاست روی علامت هشدار مانده، ولی چه میشود کرد که رانت و باند و دورهمی، هندوانه را برای شیرینی و خوشمزگیاش میخواهد نه منافع و خاصیتش!
البته شما مختارید که مقدار آن برخی مردم و مسؤولین را از یکدرصد تا ۹۹ درصد در نظر بگیرید و هوشنگخان هیچگونه محدودیتی برای جنابتان قائل نیست زیرا که آن درصد رابطه مستقیمی دارد با میزان شناخت و تعامل با افراد و جامعه اطراف خود.
به هرحال درصد و مقدار و میزان مهم نیست ولی در یک جمعیت ۸۵ میلیونی نفوس یک کشور و چند ۱۰هزار نفری مدیر و مسؤول و متولی، یکدرصد هم خیلی زیاده از حد و خطرناک است، چه رسد به اوضاع و احوال قمر در عقرب حال حاضرمان که قطع بهیقین شما هم به درصدهای فربهتر و همچین خانه خرابکن و بنیادبرافکن که ما فکر میکنیم، گوشه چشمی دارید!
نظر هوشنگخانی ما این است که آن یکدرصد یا چند درصدیها در هر دو طرف ماجرا حضور فعال داشته و پرتلاش در حال بردن این کشتی طوفانزده به سمت سواحل صخرهای و گردابهای خردکننده هستند و متولیان و مسؤولین و خلقا… دلسوز و کاردان و هوشمند، دیر بجنبند، فرصت از دست میرود و پیوسته درصدها افزایش و مصیبت، عمیقتر میشود و این چند درصد هر دو وسط طیف هستند که همانند دو تیغه قیچی و یا شمشیری دولبه، ضربههای کاریتر خود را خواهند زد و اصلاح و بهبود و امید را آرامآرام بهطور کل از حیزانتفاع ساقط میکنند.
یعنی جوری برخی از ما مردم به جان بقیه افتادیم و با نقشه و حیله و تبلیغات فانتزی و دروغ و ریا، منافع خود را از زحمت و مشقت و حتی بدبختی و ورشکستگی دیگران، به دست میآوریم و یا با گرانفروشی و کمفروشی هزینههای زندگی را برای طبقه ضعیف، افزایش میدهیم و همنوع و همشهری را آزار میدهیم و از این اوضاع بینظمی و کم بودن نظارت و کنترل و آب گلآلود، ماهیهای درشت میگیریم و انگار دنیا فرصتی تاریخی در اختیارمان گذاشته که تا حد امکان سود و منفعت برده و بیتفاوت به دیگران و بلایی که سرشان میآوریم و یا آنهایی که مشکلات جدی معیشتی دارند، به حال و حول خود میپردازیم و بعضاً در این مسیر هیچ محدودیت و خطقرمزی هم نداریم و چهبسا خدا را هم بنده نیستیم که دشمن خونی بیگانه غاصب هم با خلقا… ایرانی جماعت نکرده و نمیکند!
ایراد و اشتباه و خطا و کمکاری و بیهنری و ناتدبیری در نزد همان اندک مسؤولین حواسپرت خارج از باغ و یا خیلی حواسجمعهای افتاده در ظرف عسل، هست و اثر و نتیجهاش هم که برای خلقا… و جامعه معلوم مبرهن است ولی رسم انصاف نیست که همه آنچه میبینیم را به گردن ایشان بیندازیم. اوضاع جوری است که اگر حکم، حکم ما باشد، لوح ویژه بیمرامی و نامردمی را تقدیم همان بچهزرنگهای به ظاهر همشهری میکنیم!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.