پاداش تقلب!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی پاداش تقلب!    البته بر ما معلوم و مبرهن است که صداقت بهتر از دروغ و کار خوب و درست، شرف دارد به تقلب و ناراستی! اما از آنجا که شاید برخی عزیزان و همشهریان و مسؤولان و متولیان کمی تا قسمتی با این گفته شریفه جنابمان، زاویه داشته و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

پاداش تقلب!

   البته بر ما معلوم و مبرهن است که صداقت بهتر از دروغ و کار خوب و درست، شرف دارد به تقلب و ناراستی! اما از آنجا که شاید برخی عزیزان و همشهریان و مسؤولان و متولیان کمی تا قسمتی با این گفته شریفه جنابمان، زاویه داشته و عمل و گفتار و افکارشان در یک جاهایی سیر می‌کند که تخیل و وَهم و گمان ما مردم عامی ساده‌دل، به آن نمی‌رسد، تصمیم گرفتیم خدمت این بزرگواران، برخی از همشهریان، بخشی از کسبه و اندکی از تولید و توزیع و خدمات‌دهندگان، اولاً مصداق‌های تقلب و ناراستی و دروغ را عرض کنیم و ایضاً معنا و مفهوم این قصه عادی‌انگاری و بی‌محلی و مماشات و شاید هم همدلی و همراهی و خدای‌ناخواسته هم‌قدمی و ارتکاب مربوطه را توصیف و با رسم شکل تشریح نماییم!

  وقتی آن عزیز واسطه و دلال مسکن، برای آنکه دو ریال درآمد کسب کند و یا چند تومان بیشتر کاسبی کند، قیمت‌ها را بالا می‌برد، غلو می‌کند، کمی تا قسمتی واقعیت را می‌پوشاند یا با دو طرف می‌بندد، زیبا را زشت و اشکال و نقص را امتیاز و ویژگی می‌شمارد، در یک کلام دروغ می‌گوید و وقتی با قواعد و نظارت‌ها، منع و محدودیتی برای ایشان ایجاد نکرده و مردم هم، همچنان به سراغ این افراد می‌روند، یعنی داریم به ناراستی و نادرستی پاداش می‌دهیم.

  وقتی صد‌ها نفر با تقلب، غول کنکور را پشت سر می‌گذارند و در رشته‌های شیک و مجلسی پرطرفداری مشغول به تحصیل می‌شوند ولی پس از آنکه تقلب و ناراستی ایشان کشف می‌شود، با این استدلال که مجازات تقلب در کنکور، شامل حال دانشجویان نمی‌شود!! از کنار آن می‌گذریم، تا همین افراد چند سال دیگر امورات کسب‌وکارهای شاخص در جامعه را در دست بگیرند و همین راه تقلب و ناراستی را ادامه دهند و حالش را ببرند یعنی با یک تیر سه نشان زده‌ایم. مثل آب خوردن به متقلب و دور زن، پاداش داده‌ایم، حق آنهایی که به‌خاطر این تقلب از رسیدن به دانشگاه بازمانده‌اند را زیرپا گذاشتیم و در نشان سوم، خلق‌ا… را در معرض خطر این افراد متقلبی که فردا پزشک و متخصص و مهندس می‌شوند، قرار داده‌ایم.

  وقتی آن کارخانه‌دار و تولیدکننده از کیفیت و کمیت کم می‌گذارد، بی‌حساب و با عدد‌سازی هزینه‌ها را بالا نشان داده و قیمت را کهکشانی می‌کند، از رانت و انحصار حظ‌وافر برده و قیمت کف بازار را با میل مبارک هماهنگ می‌کند و یا آن کاسب و ارائه‌کننده خدمات فنی و توزیع‌کننده‌ای که گران‌فروشی می‌کند، فرصت پیدا کند، کم فروشی می‌کند و گوش دم دستش باشد، می‌بُرد! و کسی نیست گوشش را بگیرد، مرجع و ناظر و اتحادیه و بازرس و قانون بازدارنده و خلق‌ا… مطالبه‌گری نیست که نقره‌داغش کنند، خیلی ساده و خودمانی داریم به آن قماش، دستخوش می‌دهیم و به ادامه همه آن ناراستی و کجروی‌ها تشویق‌شان می‌کنیم و عین خیال مبارک‌مان هم نیست!

  وقتی فلان کارمند و یا بهمان کارگر، آن مهندس مسؤول و این پزشک قسم‌خورده، فلان بازاری و بهمان مدیر و متولی، حواسش در پی راحتی و باری به هرجهتی و گذران وقت است، بیشتر از تعهد و مسؤولیت، به درآمد و حق‌الزحمه و زیر میزی و هدیه و پاداش، چشم دارد، حب میز و صندلی و حفظ آن به هر روشی و ترقی کردن با هر قیمتی را از هرچیزی خوش‌تر دارند و مدیر کاردانی، آیین‌نامه انضباطی سفت و سختی، سازمان و نظامات و سامانه‌های اداری، مالیاتی و حرفه‌ای، سخت‌گیر و حامی حقوق عامه و مو از ماست بِکِشی، نیست و اگر هم هست نیم‌بند و بگیر و نگیر است و این وسط خلق‌ا… بینواست که باید تاوان بدهد، به بهترین نحو و در بالا‌ترین سطح و کامل‌ترین سبک، در حال ارائه پکیجی از پاداش و امتیاز و احترام و حقوق و پول و هرچه شما بفرمایید به این افراد می‌هستیم!

       

 

         هوشنگ‌خان