وضع امروز!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی وضع امروز!    از قدیم‌الایام همین داستان بوده و هست و قطع به‌یقین خواهد بود، اگر خاطر خطیر دیگران را بی‌خیال شویم، خاطر مبارک خودمان و شما خواننده گرامی حتماً هست که روزهای درس و مدرسه را که اگر در امتحان موفق بودیم و نمره خوب می‌گرفتیم، صفر تا صدش […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

وضع امروز!

   از قدیم‌الایام همین داستان بوده و هست و قطع به‌یقین خواهد بود، اگر خاطر خطیر دیگران را بی‌خیال شویم، خاطر مبارک خودمان و شما خواننده گرامی حتماً هست که روزهای درس و مدرسه را که اگر در امتحان موفق بودیم و نمره خوب می‌گرفتیم، صفر تا صدش را به نام خودمان سند می‌زدیم که ایهاالناس این نمره نتیجه تلاش و زحمت و بی‌خوابی و ایضاً هوش و درایت و خردمندی ماست، ولی وای به روزی که نمره خراب می‌شد و یا نتیجه امتحان آن‌جوری که باید و شاید، نمی‌شد، معلم بی‌انصاف و یا ناظم سختگیر، گرما و سرما و پدر و مادر و برادر و خواهر و شاید هم راه دور و نزدیک و غذای دیشب و چشم بد همسایه و حسودی بدخواهان و هرچیز و هرکسی را که شما فکرش را بکنید، به‌ عنوان مقصر وضع پیش آمده و گَند بالا آمده می‌دانستیم، به جز شخص شخیص و بری از هر عیب و ایراد خودمان!

درس و مدرسه، مشتی است نمونه خروار از این مدل مقصریابی و خودشیفتگی و دیدن همه کس را و ندیدن خود را که در کار و کسب و ارتباط با خانواده و تعامل با جامعه و دیگران وجود دارد، یعنی با آن روزگار بچگی و نوجوانی، خیلی توفیر نکرده‌ایم، خوب شود کار خودمان است، بد شود، زیر سر بقیه است، تعارف هم نداریم، نقطه سر خط، والسلام!

کافی است یک نگاه خریدارانه به دیگران در کف این جامعه و اجتماع و کشور و فلان سازمان و بهمان دستگاه و قوه و نهاد و خارج و ینگه دنیا و خودی و غیرخودی و بی‌خودی‌ها بیندازید، همین داستان برقرار است، یعنی سه هزار سال هم که بگذرد، عدم رشد و موفقیت ما ایرانیان زیر سر اسکندر مقدونی و تیمور لنگ و بی‌عرضگی شاهان قاجار است و هر موفقیت و افتخار و سربلندی، صدر تا ذیلش به‌خاطر هوش و درایت و تلاش و مدیریت و شایستگی و کاردانی خودمان است، حالا این خودمان می‌تواند شخص حقیقی جنابمان باشد و یا شخص حقوقی زیر سایه جنابمان که مولای جان می‌فرماید «آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من، گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من»، به‌به!

اصلاً چه معنی دارد که آدم عاقل و بالغ، آن هم در این ملک که هرکسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبان خودش، تلخی و شوکران‌ها را ساخته و پرداخته دیگران نداند و شیرینی و عسل و شهد را جز از همت بالا و طبع بلند خویش نداند؟ حالا که امروز نوبت ماست و ما بهتر از هرکسی می‌دانیم که اگر هر طرف را که نظاره می‌کنیم، یک خط در میان مشکل و ضعف و داستان داریم و هرچه می‌زنیم، یک در میان به در بسته می‌خورد و طرح و برنامه‌ها و تیرهای ر‌ها شده به هدف و نتیجه‌ای که فکر می‌کردیم نمی‌نشیند، همه‌‌اش به‌خاطر آن سستی و ضعف و خطا و خسارت و بی‌تدبیری و ناامیدی قبلی‌هاست و به طریق اولی هیچ موفقیت و رشد و تحولی، ریشه در گذشته نداشته و از بدو تولد تا هنگامه بلوغ و به‌بار نشینی، جز با هنر و کفایت ما عجین نبوده است.

به هرحال زیاده عرضی نیست، آنقدر ریشه هر اتفاق و تغییر و کمی و کاستی و عیب و ایراد را به گذشته‌های نه‌چندان دور ربط داده و یا حواله می‌دهیم و هر دستاورد و موفقیت را به پای پهلوان زنده می‌نویسیم و برای نمونه هم که شده و لااقل به‌ظاهر و برای بستن دهان بدگویان و یاوه گویان، چند ضعف و کاستی و اشتباه ریز را هم گردن نمی‌گیریم که دیگر گوش‌ها یارای شنیدن توجیه و دلایل نیستند.

فهم هوشنگ‌خانی ما می‌گوید، از اتفاق وقتی یک سوزن به خود بزنیم، به راحتی جوالدوز را می‌توان به دیگران زد، حتی وسط کار هم می‌شود چند سوزن را بی‌خیال شد ولی جوالدوز‌ها را پی‌درپی وارد نمود، اما کار به لوثی و تکرار مکررات نرسد و با این مدل تمام‌قد یک‌طرفه، به علی‌السویه شدن حرف و نظر و ادعا‌ها برای خلق‌ا… نکشد!

     

 

         هوشنگ‌خان