حرفهای خودی و بیخودی حداقل و حداکثر یکطرفه!! نمیدانم این ضربالمثل را شنیدهاید که میگوید «فلانی نازکی کار را میگیرد و کلفتی نان را»، به هرحال چه شنیده باشید و چه نشنیده، آنقدر مصادیق این ضربالمثل در جامعه و اطرافمان زیاد و معنی و مفهومش ساده و روان است که خیلی آشنا و خودمانی […]
حرفهای خودی و بیخودی
حداقل و حداکثر یکطرفه!!
نمیدانم این ضربالمثل را شنیدهاید که میگوید «فلانی نازکی کار را میگیرد و کلفتی نان را»، به هرحال چه شنیده باشید و چه نشنیده، آنقدر مصادیق این ضربالمثل در جامعه و اطرافمان زیاد و معنی و مفهومش ساده و روان است که خیلی آشنا و خودمانی بهنظر میرسد.
این ضربالمثل میخواهد بگوید که برخیها هستند که خود را در شمار بچهزرنگهای روزگار میدانند و حواسشان ششدانگ جمع است که در موقع کار و زحمت، تا میتوانند از زیر کار در رفته و یا در انجام یک کار تیمی و گروهی، خود را کنار کشیده و با دست و دلبازی بینظیری سعی کنند همه کارها بر گردن دیگران بیفتد و ایشان فقط دستی از دور بر آتش داشته باشند. اما موقع تقسیم منافع و سود و پهن شدن سفره، قضیه برعکس شده و این بزرگواران با دست و دلبازی بینظیری نسبت به خودشان، سهم اصلی و سود بزرگتر و ایضاً غذای چرب و شیرینتر را برای خود میخواهند.
البته اینکه عرض کردیم، خیلی ساده شده قضیه است وگرنه در خیلی مواقع مسأله چند پیچ میخورد تا تهش معلوم شود، قصه همان قصه نازکی کار و کلفتی نان است! فیالمثل آن کاسب گرانسنگی که وقتی کالایی گران میشود فیالفور افزایش قیمت را بر روی کالاهایی که از قبل و با قیمت کمتر خرید کرده است، درج میکند ولی وقتی قیمت کاهش پیدا میکند، به روی مبارک نمیآورد، خود را مصداق این ضربالمثل کرده است، یا جنابان مدیر و مسؤولی که در برابر مشکلات و معضلات در تولید و صنعت و کف بازار و بورس و قسعلیهذا، روزه سکوت میگیرند ولی وقتی کوچکترین بهبود و یا فرصتی پیش میآید چنان آن را در بوق و کرنا میکنند که انگار شاخ غول را شکستهاند و گل قهرمانی جامجهانی را زدهاند. ایشان هم همینطور!
از این دست مثالها زیاد است، فیالمثل وقتی جناب اینترنت هر چند وقت یکبار حداقل میزان سرویسهای حجمی خود را بالا میبرد و شما حتی اگر میزان مصرفت آنقدرها نیست، مجبور هستی آن را بخری وگرنه کلاً خط را جمعآوری میکنند تا حالش را ببری.
یعنی به همین سادگی و خوشمزگی شما را در شرایط همینه که هست قرار میدهند و چون رقابتی هم وجود ندارد و خودت هم که نمی توانی بمالی! (همان خودت بمال وزیر خیلی اسبق بهداشت) باید قبول کنی که هر ماه پول چند ۱۰گیگ ترافیک را بدهی ولی مصرف نکرده و فقط با دیدن میزان ترافیک ذخیره، کیف کنی!
از طرف دیگر، مدت قرارداد سرویسها را کم کردهاند قراردادهایی که چند سال پیش حتی سه ساله هم بسته میشد، الان حداکثر زمان قرارداد سرویسها شده است شش ماه! یعنی در آن خرید ترافیک حداقل را چسباندهاند به نزدیکیهای سقف مصرف و در طول مدت قرارداد، حداکثر را در رنج حداقلهای چند سال پیش نگه داشتهاند.
البته سواد هوشنگخانی ما نمیرسد که آن افزایش حداقل ترافیک ماهیانه، نازکی کار است و یا آن کاهش حداکثر طول قرارداد، کلفتی نان، هرچه هست فقط فهم ما میگوید اینکه مشتری را مجبور به پذیرش قراردادهای کند که پول بیشتری باید پرداخت کند و رضایتی در آن نیست و عجالتاً دستگاه نظارتی هم پیگیری نمیکند و اخطار و انذار نمیدهد، بعید است وجه قانونی داشته باشد، گو اینکه کلاً در قاموس اخلاق نمیگنجد و از همه اینها گذشته، عدم توجه به رضایت مشتری و استفاده از انحصار برای انتفاع شخصی و یا سازمانی در قاعده و سبک و سیاق بازار و کسب و کار و بازاریابی هم نمیگنجد.
چه میشود کرد، خوشخیالی مفرط هوشنگخانی ما هم در نوع خودش بینظیر است، انگار در خودروهایی که با قیمت گزاف و کیفیت ضعیف عرضه میشود و یا خدماتی که برخی از دیگر دستگاهها و نهادهای عمومی و ایضاً بخشخصوصی عرض میکنند، قواعد اخلاق و بازار و انصاف، مو به مو رعایت شده است که در این قصه ترافیک و قراردادهای مربوطهاش از آن سراغ میگیریم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.