حرفهای خودی و بیخودی وقتی جریمه سود است! راستش را بخواهید، عقل سلیم حکم میکرد به جای آنکه یکخط درمیان خودی و بیخودیهای هوشنگخانی، در باب دو صد گفته چون نیمکردار نیست و به عمل کار برآید به سخندانی نیست باشد و راه به راه به مسؤولین و متولیان و مدیران و برخی […]
حرفهای خودی و بیخودی
وقتی جریمه سود است!
راستش را بخواهید، عقل سلیم حکم میکرد به جای آنکه یکخط درمیان خودی و بیخودیهای هوشنگخانی، در باب دو صد گفته چون نیمکردار نیست و به عمل کار برآید به سخندانی نیست باشد و راه به راه به مسؤولین و متولیان و مدیران و برخی اوقات، خلقا… و کسبه و غیره و ذالک، گیر بدهیم و غُر بزنیم، لااقل آن قسم موضوعاتی که در باب گرانی و گرانفروشی و نابهسامانی بازار خودرو و لوازم خانگی و بورس و مسکن و ایضاً ناترازی بانکها و صندوقهای بازنشستگی و احتکار و دور زدن قیمتگذاریهای دستوری و… را پیگیری میکردیم که ببینیم دلیل این همه نشدنها و حرفهای بینتیجه و چرایی علیالسویه بودن قوانین و مقررات و بگیر، ببند و برخورد و تهدید و انزار و تشویق، چیست!
بهنظر میرسد اگر اینگونه عمل میکردیم، نه به قلمفرسایی مکرر در مکرر ما نیاز بود و نه گوش ندادن و بینتیجه بودن شعار و دستورات و اقدامات و یله و رهاشدگی امور، روی مخمان میرفت و در ضمن به موضوعات دیگر میپرداختیم، شاید اثری داشت و یا لااقل حرص و جوش اضافه نمیخوردیم!
به هرحال گذشتهها، گذشته است و بهتر است جبران مافات کنیم و نتیجه پرسوجو و پیگیری و ناخنزدنهای خودمان در این باب را خدمت مبارکتان عرض کنیم، باشد که رستگار شویم و حق مطلب را آنجور که باید و شاید، اَدا کرده باشیم.
خدمت شریف باسعادتتان عرض کنیم، همانطور که بهتر از هوشنگ میدانید، در بسیاری از معضلات و قانونشکنی و قانونگریزی و گرانفروشی و ظلم به خلقا… و کمفروشی و غِش در معامله و تدلیس و سوءاستفاده و رانت و انحصار، این سودجویی و منفعتطلبی است که ریشه قریب به اتفاق این رفتارهاست و برای آنکه کسی بهخاطر این سود شخصی و یا تیمی، چنین کارهایی نکند، قاعدتاً با موعظه و گفتوگو و توصیه به انصاف و رواداری و اخلاقمداری، آنقدرها توفیقی حاصل نمیشود، بنابراین با تنبیه و بالابردن هزینه است که میتوان جلو میل و نَفس و زیادهخواهی را گرفت که البته در این رابطه تا دلتان بخواهد قوانین و مقررات و تعزیر و نظارت و بازرسی داریم، از قضا کلی هم دستور و فرمان و شعار و تهدید و ضربالعجل و این قسم چیزها، ولی همانگونه که در کف جامعه و روش و منش شرکتهای مربوطه و کسبه و گروهها و سازمانها و بانکها و… پیداست، آنچنان اتفاقی نیفتاده و اثر چشمگیر و خلقا..ونوازی، به چشم نمیآید!
اصل قصه این است که کار وارونه شده و همین جریمه و تنبیهات است که خودش شده است باعث رشد و توسعه و فراگیری اینگونه تخلفات و بزههای ریز و درشت و زیر بار قوانین و مقررات نرفتن. یعنی یک قاعده و قانونی گذاشته شده است که افراد و شرکتهای فرصتطلب و بچهزرنگ از آن حساب برده و بهخاطر ترس هم که شده جرأت نکنند به طرف آن سودجویی و منعفتطلبی خارج از عرف بروند و اگر کسی هم رفت، جناب قانون چنان او را بنوازد که هم خودش و هم بقیه، حسابی ماستها را کیسه کنند و صرفه و صلاح خود را در رعایت حقوق دیگران و عدم ظلم و دور زدن قانون و قس علیهذا، بداننند.
اما از آنجا که این تعزیر و جریمه و تنبیهات، نسبت به سود و منفعت قانون گریزی، آنقدر کم و بیمقدار است که شده است، یک راه درستدرمان برای سودجویی بیشتر، یعنی این جنابان، چندین برابر جریمه احتمالی را به جیب میزنند و دیگر نگرانی و استرسی از تنبیه و اعمال قانون ندارند.
بنابراین نظر هوشنگخانی ما این است، نقرهداغ شدن و زمینگیر شدن افراد حقیقی و حقوقی سودجو و بچهزرنگهای قانونگریز، تنها راهی است که میتوان امید داشت که این بساط جمع شده و خلقا… نفسی به راحتی بکشند.
البته راه دومی هم هست که اجازه دهیم همین رویه ناقص و ابتر ادامه یافته و دنیا به کام برخیها باقی بماند!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.