تکریم یک روزه!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی تکریم یک روزه!    چند سال پیش یکی از دوستانم می‌گفت، «هر وقت سالروز تولدم فرا می‌رسد، به‌جای آنکه روز خوبی برایم باشد، معمولاً آنچنان خوشایند نیست و برخی اوقات دچار یأس و ناامیدی و حتی ناراحتی و عصبانیت هم می‌شوم. این را هم بگویم که از در و دیوار […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

تکریم یک روزه!

   چند سال پیش یکی از دوستانم می‌گفت، «هر وقت سالروز تولدم فرا می‌رسد، به‌جای آنکه روز خوبی برایم باشد، معمولاً آنچنان خوشایند نیست و برخی اوقات دچار یأس و ناامیدی و حتی ناراحتی و عصبانیت هم می‌شوم. این را هم بگویم که از در و دیوار برایم پیام‌های خوب خوب می‌بارد، از هر نوعی که فکرش را بکنی، شادباش و تبریکات صمیمانه و آرزوهای خوب و کهکشانی و شعرهای آنچنانی، وقتی تو از آسمان اومدی یک فرشته کم شد و تولدت معجزه قرن است و نمی‌دانم چرا امروز دنیا حس قشنگی دارد و عشق و مستی از آسمان می‌باره و قس علیهذا» البته آن موقع خیلی نفهمیدم این دوست گرانقدر چه می‌گوید و مگر می‌شود وسط این همه پیام‌های درجه یک و پرانرژی و عشقولانه، سرخوردگی و یأس و عصبانیت به سراغت بیاید! بگذریم…

با رسیدن روز خبرنگار، سیل پیام‌های تبریک و تهنیت و متن‌های جذاب و ستایش قلم و کلام از راه می‌رسد از تلاشگران عرصه خبر و بزرگمردان و بزرگ زنان ایستاده بر قله حقیقت و رابطین واقعی بین مردم و مسؤولین و قلم‌هایی چون تفنگ و دل‌هایی همانند دریا و مظلومان روزگار و توتم به دستان حقیقت‌جو و مرزبانان آزادگی و راستی و از همین دست تعریف و تمجید‌ها از قلم و کلام و خبرنگار و ایضاً عناوینی چون دوست گرامی، همکار ارجمند، استاد فرهیخته، میدان‌دار عرصه خبر، شیرین‌بیان، حلوای تن‌تنانی، گوگولی مگولی و….!

مشخص است که ما خبرنگاران و اهالی حوزه خبر و رسانه، چقدر مورد اکرام و احترام هستیم، چه مقام و منزلتی در چشم مدیران کل و مدیران عامل و مقامات کشوری و لشکری و نهادی و استانی و وزیر و وکیل و… داریم و این همه پیام‌های شیک و مجلسی که با امضای این بزرگواران ارسال می‌شود و یا در رسانه‌ها و تارنما و این کانال و فلان پیج و بهمان شبکه منتشر می‌شود، دلیلی است محکم به آن همه عشق‌ورزی و علاقه‌مندی و مریدی و همراهی!

خیلی دلم می‌خواهد بدانم بینی و بین‌ا… چند درصد از بزرگوارانی که پیام‌های تبریک و تهنیت‌شان منتشر و یا ارسال می‌شود، خودشان زحمت کشیده‌اند و پیام را نگارش فرموده‌اند، البته خیلی هم روش مرسومی نیست که خود بزرگواران عالی‌مقام، قلم رنجه کنند و پیام‌های مناسبتی را خود به رشته تحریر بیاورند، ولی اگر آماری گرفته می‌شد و معلوم می‌گشت که چه تعدادی از مسؤولین و مدیران ارجمند در جریان متن نگارش شده هستند و دقیقاً می‌دانند چه چیزی از قول ایشان منتشر شده است، خیلی خوب بود. که البته این یکی هم خیلی مهم نیست و عجالتاً اگر یکی در میان این متولیان ارجمند در جریان باشند، آمار بالا و قابل‌توجه‌ای به حساب می‌‌آید، ولی مهم این است که لااقل به آنچه نوشته می‌شود اهتمام وجود داشته باشد و در روزهای قبل و بعد به همان سبک و سیاق، عزت و شأن خبرنگارانی که وجودشان رکن چهارم دموکراسی را معنادار می‌کند را حفظ نمایند.

به هرحال این‌ها را عرض نکردیم که همین نیم‌بند قدردانی و حواس‌جمعی بخشی از مجموعه مدیران دولتی و عمومی و ایضاً مسؤولین نهادی و مجلسی و ایضاً خصوصی کمرنگ شده و این بزرگواران دلخور شده و سال دیگر، به خیل دیگرانی بپیوند که نه در مقام عمل و نه حتی در مقام حرف و کلام، تره‌ای برای اهالی رسانه و خبرنگاران خرد نمی‌کنند و از اتفاق به مزاج مبارک‌شان هم خوش نمی‌آید که خبرنگاران در مورد مجموعه و سازمان و حوزه اختیار و مسؤولیت و انتخاب و عمل ایشان تحقیق و بررسی کرده و خبر و گزارشی تهیه نمایند، و آنقدر نازدانه و دردانه تشریف دارند که به تریج قبایش بر می‌خورد وقتی خبرنگاری با ایشان تماس می‌گیرد و یا در مراسم و بازدید و جلسه‌ای از ایشان سؤالی می‌کند و به‌خاطر همین رنجش، جوری برخورد می‌کنند که مسلمان نشنود، کافر نبیند.

یاد آن دوست قدیمی و سالروز تولدش افتادم، مگر می‌شود این همه پیام تبریک و پرانرژی و تعریف و تمجید برایت بیاید و آن روز، روز خوبی برایت نباشد؟ حاشا و کلا… .

 

         هوشنگ‌خان