در راه مانده‌ها!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی در راه مانده‌ها! آن وعده كه كرده‌ای مرا كو  این جا منم و تو وانما كو ای وعده تو چو صبح صادق  آن شمع و چراغ و آن ضیا كو یا پر بگشاد و در هوا رفت ‌ای مرغ ضمیر، آن هوا كو (مولوی) شاعر می‌فرماید وای بر وعده و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

در راه مانده‌ها!

آن وعده كه كرده‌ای مرا كو  این جا منم و تو وانما كو

ای وعده تو چو صبح صادق  آن شمع و چراغ و آن ضیا كو

یا پر بگشاد و در هوا رفت ‌ای مرغ ضمیر، آن هوا كو (مولوی)

شاعر می‌فرماید وای بر وعده و وعیدی کز یاد رفته باشد، آرزویی که به صد امید ناشاد رفته باشد، البته اگر همچین شعری نداریم چه رسد که شاعرش را داشته باشیم، تقصیر ما نیست و این مشکل درون خانوادگی شعراست که باید حلش کنند! به هرحال این وعده‌های فراموش شده، شعارهای روی زمین مانده، دلار‌های در راه و چشم‌انداز روشن در خواب مانده، تحول نظام بانکداری بر باد رفته، خلق‌ا… ناشاد مانده، شیرین از خواب فرهاد رفته، معیشت بر سر دلار آزاد به فنا رفته، خودرو و خودروساز از دست در رفته و حسرت آب خوش بر دل مانده و از این دست رفته‌ها و مانده‌ها که پُر برکت بوده و هر روز هم در فزونی است، مثل شعرمان، معر و شاعرش جعلی نیست!

جالب‌انگیز هولناک این است که از قضا همچنان عزم برخی مدیران و متولیان و مسؤولان جزم جزم است که عنقریب است که دلار‌ها آزاد شود، همچنان چشم‌انداز اقتصاد، روشن است و چه بسا در همین حوالی است، بازار شیر مرغ تا جان آدمیزاد سامان می‌گیرد، معیشت روبه‌راه می‌شود، سؤالات کنکور و دیگر آزمون‌ها لو نمی‌رود، اینترنت سرعت می‌گیرد، فیلتر واتس‌اپ و اینستاگرام فقط برای مدت محدودی است، بسته اینترنت، آب نمی‌شود، بانکداری، اسلامی می‌شود، صنعت و تولید رونق گرفته است، رشد روبه فزونی و تورم، نزولی است، خلق پول و شبه‌پول و رشد نقدینگی نداریم و یک کرور اتفاق خوب و مبارک و باید و شاید و حکماً و قطعاً که کسی قدر نمی‌داند.

زیاده عرضی نیست، ولی از آن‌دسته عزیزان (شما بفرمایید یک‌درصد) مسؤول و متولی که هر چند وقت یکبار یک وعده و خبر خوش و اتفاق مبارک و شعار زیبا و امید دلچسب را تکرار می‌کنند و بدون آنکه خم بر ابرو بیاورند، چند ماه دیگر در شرایطی که هیچ توفیر و توفیقی صورت نگرفته و آش همان‌ آش و کاسه همان کاسه است، دوباره همان حرف و حدیث‌ها، مکرر می‌شود، عاجزانه استدعا داریم، یا بخشی از توان و ظرفیت و هنر را در عمل به گفته‌ها به‌کار ببرند و یا لااقل کمی تا قسمتی خلاقیت و نوآوری در وعده شعار داشته باشند، که از حوصله شنونده خارج نشود و رخوت یا رنجش، شاید هم باری به هرجهتی حاصل نشود.

شده هرگز به دلت وعده خرمن بدهی       و به وقتش به فراموش شدن تن بدهی؟

شده از بخت بدت سیل برد حاصل عمر      تو تسلی به همه، کوچه و برزن بدهی؟

شده از دست دهی آنکه تو را بود عزیز       و دلت دور شود باز تو گردن بدهی؟ (نسیم عطایی)

هوشنگ‌خان