تعریف رجل سیاسی ! با توجه به اینکه مقرر گردیده صاحبنظران و اهل فن، اندر تعریف رجل سیاسی همتی کنند و مراتب نظرات خویش را منعکس نمایند تا مسؤولان مربوطه بتوانند یک تعریف جامع و مانع برای رجل سیاسی بنویسند و منبعد این تعریف بشود فصلالخطاب همه تعاریف! اینجانب علیرغم آنکه خود را صاحبنظر […]
تعریف رجل سیاسی !
با توجه به اینکه مقرر گردیده صاحبنظران و اهل فن، اندر تعریف رجل سیاسی همتی کنند و مراتب نظرات خویش را منعکس نمایند تا مسؤولان مربوطه بتوانند یک تعریف جامع و مانع برای رجل سیاسی بنویسند و منبعد این تعریف بشود فصلالخطاب همه تعاریف! اینجانب علیرغم آنکه خود را صاحبنظر و اهل فن در این فقره نمیدانیم، اما از آنجا که قدری سر خودمان معطل هستیم و نمیخواهیم دیگران را از افاضههای خود محروم نماییم، بر آن شدیم نخودی از این آش در حال پختن را نیز ما بریزیم، کسی چه میداند شاید ا… بختکی چیزی گفتیم و گرفت!
و اما بعد …
همانگونه که میدانید و البته میدانم، رجل هم به معنی شخص و شخصیت است و هم به معنای مرد بالغ، بسیار خوب این از معنی و تعریف رجل!
در معنی سیاست هم، خیلی خودمان را به زحمت نمیاندازیم زیرا که آنگونه که از حرف و حدیثها بر میآید علما بر سر معنی رجل اختلاف نظر دارند و نه در معنی سیاسی، بنابراین مجبوریم باز برگردیم سراغ همان کلمه رجل و از باب تنویر افکار، مطلب را آنقدر باز کنیم که کسی دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد.
اگر رجل را به مرد معنی کنیم یعنی آنکه، کسی باید رییسجمهور باشد که در سیاست مرد باشد یعنی علیالاصول هر آنکس که نامرد باشد و بخواهد به نزدیکیهای این پست هم بیاید، قام و قلمش را بمانند دست گل خرد میکنند و تحویلش میدهند! حال که از قرار معلوم معنی مرد بودن همان نامرد نبودن است معمای تعریف رجل هم به اندازه کافی و وافی حل شد و باید بگوییم که هر کسی اندر امورات سیاست و ملک داری و نگاه داشت و پاس داشت مرز بوم مرد باشد و پای حرف و عملش بایستد و منافع ملی را بر منافع میلی ترجیح دهد و احساساتی نشود و پایش نلغزد و هنر مدیریت بداند و تدبیر نماید و حقالناسی که برگردنش هست را حفظ و حراست نماید، میشود رجل سیاسی
و براساس همین گفتههای نابی که فرمودیم!، هر مرد و زنی که تکلیفش با خودش معلوم است و حسابش با خدای خود معلوم و میتواند راه صواب طی نماید و مدیر و مدبر باشد و پای حرف و عملش تمام قد بایستد، حکماً میشود رجل سیاسی و میتوان او را برگزید و بر مسند مسؤولیت خطیر و پر از چاله و چالش نشاند.
حال که گرم شدیم، دلمان میخواهد باز هم معروض داریم که همینکه یک نفر جرأت پیدا میکند و پای پیش میگذارد و قصد میکند زندگی بیدغدغه و آرام را بگذارد و خود را به دهان شیر بیندازد و از صبح تا شام با هزارداستان و مشکل و چالش و نقد و جرح و زجر، سر و کله بزند و در آخر کار هم یک دست مریزاد درست و درمان به ایشان نگویند و اگر بتوانند، تا مدتهای مدید هر آنچه مشکل و کمی و کاستی است بر گردن او اندازند و او را مذمت و ملامت کنند، این شخص را به حق باید مرد میدان نامید و همینکه اسمش را در لیست بلند داوطلبان نوشت، مهر تأیید رجل سیاسی پای اسمش بزنند و بفرستندش بهکارزار رقابت و رأی و نظر خلق ا…،
ما که هوشنگخان هستیم و برای خودمان اهن و تلپی داریم، از مرور مصیبتهای این پست پرطرفدار، بدنمان به لرزش افتاد، پس عجالتاً ما یکی را از لیست مدعوین این گران پست قلم بگیریند و اگر در این مقال هم حرفی زدیم، بدانید که منظورمان همان سهم یک نخودی خود بود و بس !
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.