چانه‌زنی قناعتی!

حرف‌های خودی و بی‌خودی در خبر است که مسؤولین و متولیان مربوطه از آنجا که ترمیم حقوق کارگران و رساندن آن به یک حدی که بتواند حداقل‌های یک زندگی معمولی را تأمین کند، داستان دارد و بخشی از جنابان کارفرما زیر بار نمی‌روند (احتمالاً به‌خاطر اینکه گردنشان کلفت است) و ایضاً تعداد کثیری از کارفرمایان […]

حرف‌های خودی و بی‌خودی

در خبر است که مسؤولین و متولیان مربوطه از آنجا که ترمیم حقوق کارگران و رساندن آن به یک حدی که بتواند حداقل‌های یک زندگی معمولی را تأمین کند، داستان دارد و بخشی از جنابان کارفرما زیر بار نمی‌روند (احتمالاً به‌خاطر اینکه گردنشان کلفت است) و ایضاً تعداد کثیری از کارفرمایان گرانقدر، اساساً نمی‌توانند از پس آن بر بیایند و همین‌جور هم، روزگار مرغ نیم بسمل را دارند و با این شرایط اقتصادی درهم و نوسانی، از چهار روز آینده خود هم خبر ندارند. دولت هم که قصدی برای پوشش بخشی از حقوق کارگری ندارد. بنابراین عزیزان وزارت کریمه مربوطه که یحتمل خیلی هم دستی در زندگی و معیشت معمول و خرید و گذران امورات با حقوق‌های کف و پایه و اداره کاری ندارند، از کنار ترمیم حقوق حداقلی کارگری و آمدن آبی زیر پوست زرد ایشان، خیلی نرم عبور می‌کنند و سری که درد می‌کند را دستمال نمی‌بندند!

البته سوادمان آنقدر‌ها قد نمی‌دهد که این روش و منش با ادله درست‌درمان و یا با قاعده و قانون نسبتی دارد یا خیر، اما اینکه با این اوضاع قمر در عقرب تورمی و فشار مضاعف بر گُرده خلق‌ا… حداقل و زیر حداقل‌بگیر چرا با توصیه و سفارشات سواره از پیاده بی‌خبر، درد و رنج را مضاعف می‌کنیم، را خوب می‌فهمیم و مثل کارد بر استخوان حس و لمس کرده و از قضا خیلی هم کیف می‌کنیم!

بزرگواران متولی فرمایشاتی کرده‌اند قریب به این مضمون که کارگران گرانقدر به‌جای اینکه مسؤولان را برای افزایش حقوق، کچل کنند، خودشان بمالند! ببخشید خودشان بروند با کارفرمای محترم مهربان دست و دلباز، چانه‌زنی کنند و زورشان را بزنند و بالاخره وسط کار را بگیرند که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

ایضاً همین چند وقت پیش هم فرموده بودند، همینه که هست! ببخشید نمی‌دانم چرای حواسمان می‌رود به آن وزیر خیلی اسبق وزارت کریمه دیگری که از این صحبت‌های ناب و جگرسوز می‌کرد! بله عرض می‌کردیم که بزرگواران متولی، توصیه به قناعت کردن در عین سختی زندگی را به کارگران کرده بودند و جالب است که از وقتی این کلام گهربار را بر زبان جاری نمودند، کارگران با در پیش گرفتن چانه‌زنی قناعتی، زندگی شیرین و پر از ناز و نعمتی را در کنار حقوق‌های چندبرابری، برای خود به ارمغان آوردند تا حدی که خودشان هم نمی‌دانند که از کجا خورده‌اند که باید هم درد نداری و سختی معیشت و خجالت از سر و همسر را تحمل کنند و هم توصیه‌های ناب و بی‌مانند را!

البته از آنجا که یک‌خط درمیان جامعه کارگری از دریافت حقوق منظم ماهیانه و پرداخت به‌موقع کارفرما، محروم هستند و خیلی از ایشان همین حقوق چندرغاز را هم چند ماهی است دریافت نکرده‌اند و گوشی برای ناله و فریادشان نیست، و آنهایی هم که در پی مطالبه بوده‌اند، با مُهر دلچسب اخراج در پای یک عمر زحمت و تلاش‌شان روبه‌رو شده‌اند که مزه و طعم توصیه‌ها را بهتر و عمیق‌تر درک کنند و برای دیگرانی که از آن بی‌خبر هستند نیز تعریف کنند! چانه‌زنی برای افزایش حقوق کیلویی چند، پیگیری پرداخت حقوق معوقه هم نتیجه‌‌اش نقره‌داغی است و ظاهراً آن بالا‌ها کسی را خبری نیست!

البته اینکه متناسب بودن افزایش حقوق با تورم و ایضاً زور و بنیه آن برای پرکردن سبد معیشت، حرف‌ها و بلندپروازی‌هایی است که به‌نامشان سند قانون و مقررات خورده است را ظاهراً کسی اطلاع ندارد ولی این بساط قراردادهای موقت و یا صوری که همچنان جاری و ساری است که یا به زحمت به حد حقوق مصوب می‌رسد و یا با اختلاف نسبت به آن، نیروی انسانی بینوا مجبور به قبول آنهاست که دیگر اظهرمن‌الشمس است و نشان به آن نشان آمار رسمی، چند میلیونی از این مدل‌های غیررسمی بدون بیمه وجود دارد که مسأله‌شان ماندن یا اخراج است، قناعت هم که باید در برابر سبک زندگی این زحمت‌کشان، لُنگ بیندازد، می‌ماند جناب استاد چانه‌زنی، که در این فقره به‌طور کلی از رابطه بین کارگر و کارفرما اعلام برائت نموده است و عطای نداشته را به لقای ندیده‌اش، فروخته است!

 

هوشنگ‌خان