حرفهای خودی و بیخودی اشتغال، صنعت، حیات! اینجور که از شواهد و قرائن پیداست، باید یک توضیح مختصر و یک شرح مفصل خدمت جمیع خلایق خواننده این خودی و بیخودیهای هوشنگخانی عرض کنیم که اشتغال خیلی خوب است، درجه یک است، اصلاً نیاز و ضرورت است، کلید حل مشکلات بخش زیادی از مردم جامعه […]
حرفهای خودی و بیخودی
اشتغال، صنعت، حیات!
اینجور که از شواهد و قرائن پیداست، باید یک توضیح مختصر و یک شرح مفصل خدمت جمیع خلایق خواننده این خودی و بیخودیهای هوشنگخانی عرض کنیم که اشتغال خیلی خوب است، درجه یک است، اصلاً نیاز و ضرورت است، کلید حل مشکلات بخش زیادی از مردم جامعه است، رشد و توسعه و پیشرفت با اشتغالی که در پی آن میآید، برای خلقا… معنی پیدا میکند، باید من و شما و آن مدیر اجرایی و وکیل و وزیر و ضابط و رابط و متولی، برای افزایش اشتغال و کاهش بیکاری هر کاری که میتوانیم، بکنیم و اگر کسی را میبینید که تیشه برداشته و بر ریشه اشتغال میزند، حتماً آدم ناجوری است، در قصدش مرض است و دلش به حال این ملک و مردم نمیسوزد و قسعلیهذا!
ایضاً باید خدمت مبارک با سعادتتان عرض کنم که صنعت و تولید از این اشتغال هم مهمتر و ارزشمندتر و خوبتر و درجه یکتر است، اصلاً اگر اشتغالی در کار است، نصف بیشترش ریشه در صنعت دارد و اگر شغلی را مؤثر و واقعی و غیرکاذب و پایدار و ارزشآفرین میدانیم، این جناب تولید است که جور بیشتر آن را میکشد و هرکاری که خط و ربطی به صنعت و تولید پیدا نمیکند، باید برای اهلیت و کاذب و سوداگرانه بودن یا نبودنش، بررسی و تحقیق کرد، بنابراین از همین تریبون عرض میکنیم که صنعت و اشتغال هم با هم رفیق گرمابه گلستان هستند و هم همراه و همزاد و همدلاند و هم اینکه این یکی بدون آن و آن یکی بدون آن، آنقدرها معنی و مفهومی ندارد.
همه اینها که گفتیم درست و بهجا و هیچ شک و شبههای هم در آن نیست ولی کمی تا قسمتی اما دارد، اینکه هر صنعتی را در هرکجای این ملک که رسیدیم برپا کنیم، فکر آب و هوا و خاک و محیطزیست و آلودگی رود و دریا و خشکی سفرههای زیرزمینی و فرونشست و این چیزها نباشیم و فقط چون صنعتی به پا میکنیم امر بر ما مشتبه شود که میتوانیم صدر تا ذیل امورات اجتماعی و محیطزیستی را خفتگیر کنیم و کسی هم عارض و شاکی نشود و در کوتاه و میان و شاید هم بلندمدت، مصیبت و سختی و چالش و بحران بهپا کنیم و عین خیال مبارکمان نباشد چون یا نفع دارد، یا دلمان میخواهد یا همینه که هست، یا حواسمان نیست که چه میکنیم و یا کلی یای دیگر!
اشتغال خوب است، اشتغال چندین نفر، درجه یک است، چه رسد به اشتغال چند صد و چند هزار نفری که خیلی خیلی عالی و نور علی نور است، اما اگر در این اشتغال حیات محیطزیست و معیشت و زندگی عدهای از مردم و آرامش و رفاه جمعی، دچار داستان و قصه پرغصه شود، آن اشتغال هم محلی از اعراب ندارد، بماند که بعضی مواقع آماری که ارائه میشود با چیزی که قرار است اتفاق بیفتد و یا اتفاق افتاده است، تومانی، ۹ ریال توفیر دارد. از دوقلوهای افسانهای که حرف از اشتغال مستقیم و غیرمستقیم چندمیلیونی است تا فلان پتروشیمی و بهمان فولادسازی که قرار بوده چندین و چند هزار نفری را بهکار بگمارد ولی ظاهراً فقط جناب آمار و خلقا… و مسؤولین را سرکار گذاشته است!
از قدیم گفتهاند که هرچیزی به جای خویش نیکوست، برای همین است که گفتهاند برای هر طرح و پروژهای که ارائه میشود باید به فراخور حال و روز و محل اقدام و اثر و نوع و نرخ و گونه و روشی که دارد، پیوست فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و محیطزیستی سر و ته معمولی برایش آماده شده و تقدیم شود و اینجوریا هم نیست که نتیجه گل و بلبلی را هدف بگیریم، ایده و طرح را ارائه کنیم و حواسمان به حیات و ممات و اخلاق و هنجار و ناهنجار و بودجه و اثرات و سوءاثر و عوارض جانبی آن نباشد.
همین میشود که آب و هوا و زمین و زمانمان گرفتار پنجههای کمبود و آلودگی و فرونشست و از دست رفتن شده است ولی همچنان میتازیم…!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.