مسؤولیت‌پذیری!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی مسؤولیت‌پذیری! احتمالاً این حکایت برای شما هم آشناست که در دوران درس و تحصیل یک‌سری از دانش‌آموزان و دانشجویان بودند که اگر در امتحان و درس و مدرسه موفق بودند، کار خودشان و زحمت و تلاش جنابشان بود که به نتیجه رسیده و میوه‌‌اش ثمر داده بود، اگر هم درسی […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

مسؤولیت‌پذیری!

احتمالاً این حکایت برای شما هم آشناست که در دوران درس و تحصیل یک‌سری از دانش‌آموزان و دانشجویان بودند که اگر در امتحان و درس و مدرسه موفق بودند، کار خودشان و زحمت و تلاش جنابشان بود که به نتیجه رسیده و میوه‌‌اش ثمر داده بود، اگر هم درسی را نمره نمی‌آوردند یا می‌افتادند و آنجور که باید می‌شد، نمی‌شد، همه‌‌اش زیر سر معلم و استاد و ایضاً خانواده و رفیق بد و راه دور و ترافیک و غیره و ذالک بود!

نمی‌دانم که این چه رسم ناراست و روش ناصواب است که یک عده‌ای در این مرز و بوم یاد گرفته‌اند که چیزی را گردن نگیرند، فرقی هم ندارد از کاسب و کارمند گرفته تا پیمانکار و کارفرما، رئیس و مرئوس تا تولیدکننده و صنعتگر از مقام بالادست تا نیروی فرودست، کلاً برخی افراد این مدلی هستند، یعنی مثل همان دوران دانش‌آموزی، یاد گرفته‌اند اگر برنامه‌ها به نتیجه برسد و اتفاقات مبارک به‌وقوع بپیوندد و خلق‌ا… یا بالادست و کارفرما راضی باشند، صفر تا صدش را به نام خودشان سند می‌زنند و به هیچ‌وجه من‌الوجوهی هم افتخار آن را با کسی تقسیم نمی‌کنند، وای به اینکه غنائمی هم در کار باشد، آن موقع عملاً هیچ بنی‌بشری را به رسمیت نمی‌شناسند مبادا که طعم ظفر، کام دیگری را هم شیرین کند.

اما همین جنابان همه‌چیز تمام کاردان، وقتی که کار به خنس می‌خورد، گره در گره می‌شود، اشتباه و فول و خطایی پیش می‌آید، برنامه‌ها و کار‌ها و قیمت و خدمات و… جورناجوری کام مشتری و مردم و بالادست و هم تیمی و… را تلخ می‌کنند و معارض و شاکی و عصبانی و طلبکار زیاد می‌شود، آنگاه است که این بزرگواران بر سیاق کی بود کی بود من نبودم، شیوه جاخالی دادن و گردن نگرفتن را در پیش گرفته و هرکس و هرچیزی که دم دستشان برسد را عامل و باعث‌وبانی و دلیل قصه پیش آمده می‌دانند، البته اگر کلاً خودشان را به کوچه چپ نزده و اصل موضوع را منکر نشوند!

به‌خاطر خرابی و یا گرانی بیش از حد کالا یا قطعه‌ای به فروشنده و یا تعمیرکار و تعویض‌کار اعتراض می‌کنی، تولیدکننده، عدم استفاده صحیح، گرما و سرما و ریزگرد، باران و برف، اشتباه سازنده و توزیع‌کننده و… گزینه‌های متنوع و حاضر به یراقی هستند که اشکال کیفی و کمی و قیمتی را به گردنشان بیندازند. اینکه بگویی همین کالا را در فلان نقطه شهر ارزان‌تر می‌دهند یا شما که می‌دانستی کیفیت قطعه پایین است چرا آن را به من فروختی و یا من اصلاً از این استفاده هم نکردم، هیچ‌کدام در عزم جزم جناب فروشنده و تعمیرکننده برای عدم گردن‌گیری اثری نخواهد گذاشت و الی ماشاا… راه و بیراه و توجیه و حرف مفت و طامات‌بافی و صغری‌کبری چیدن برای فرار از مسؤولیت و تعهد و شنیدن حرف حساب و قبول خطا و اشتباه وجود دارد.

فلان کارمند و رئیس و پیمانکار و ورزشکار و یا بهمان وکیل و پزشک و کارفرما و داور که در انجام وظیفه قصور فرموده‌اند، کار امروز را به فردا و فردا‌ها موکول کرده، در تشخیص و ساخت و تعمیر و اجرا و استنتاج و دفاع و تصمیم و اقدام و… گاف داده و دیگری یا دیگران را به دردسر و چالش و مشکل جسمی و مادی و معنوی دچار نموده‌اند، اگر جزء همین دسته معلوم‌الحال که عرض کردیم باشند، زمین به آسمان و آسمان به زمین بیاید، زیر بار نمی‌روند، چون مدت‌هاست که پذیرش و گردن‌گیریشان نقص فنی پیدا کرده است!

کالا‌ها نسبت به یکی، دو سال گذشته چند برابر شده باشد، گرانی، کمر خلق را شکسته، سونامی رفتن به سمت خط فقر، قاطبه طبقه متوسط را با خود برده باشد، اجاره و قیمت خودرو، مسکن و… در قله ناباوری ایستاده باشند، هنوز برخی جا‌ها آب و برق و برخی افراد شناسنامه نداشته باشند، اقدام و عمل و نتایج به گرد پای وعده و شعار‌ها نرسیده باشد و… اگر کسی گردن گرفت، به ما هم بگویید…!

هوشنگ‌خان