حرفهای خودی و بیخودی میخواهید باور کنید یا نکنید، عقل هوشنگخانی ما میگوید، تنها چیزی که در این مُلک در تراز است، جناب ناترازی است، یعنی دست روی هرچیز و سازمان و قاعده و ساختاری میگذاریم در ناترازی روزگار میگذراند، میگویید نه، پس من میگویم شما سیاهه فرمایید. اول از همه خدمت بزرگِ ناترازیها […]
حرفهای خودی و بیخودی
میخواهید باور کنید یا نکنید، عقل هوشنگخانی ما میگوید، تنها چیزی که در این مُلک در تراز است، جناب ناترازی است، یعنی دست روی هرچیز و سازمان و قاعده و ساختاری میگذاریم در ناترازی روزگار میگذراند، میگویید نه، پس من میگویم شما سیاهه فرمایید. اول از همه خدمت بزرگِ ناترازیها یعنی ناترازی بودجهای میرسیم که اگر نگوییم همه ولی قریب به اتفاق دیگر ناترازیها در محضر این استاد بزرگ، تلمذ کرده و درسها آموخته و مریدی کردهاند! و هرچند تورم مصیبتزا از دستپروردههای درجه یک این بزرگوار است که خود ید طولایی در نابهسامانی همه چیز و بیترازی همه کَس دارد ولی در ذیل همین جناب روزگار میگذراند و در کنار دیگر همقطاران، با در فرودش، کوتاه میآید و در صعودش، اوج میگیرد!
ناترازی بانکی، چه ناترازی پولی و چه ناترازی عملکردی، حتی ناترازی وامی و تسهیلاتی و کلی ناترازی ریز و درشت دیگر در سایهسار بانکهای بزرگ و کوچک و گُنده آنها، مرکزی جان بسیط الید، در همه جا و پیدا و در نتایج نهان! از جمله ناترازیهای قدیمی و خانهزاد هستند که سفت یقه اقتصاد را چسبیده و ول نمیکند!
ناترازی خودرویی هم یکی دیگر از ناترازیهای درجه یک و حال خوبکن است که هم در کیفیت و کمیت، هم در قیمت، هم در دارایی و امور مالی هم در ساخت داخل تولید خارج، رنگینکمانی زیبا از ناترازیهای متنوع را میهمان چشمان نگران هر رهگذری میکند!
ناترازی انرژی هم که خدا خیرش دهد، از ناترازی در گاز شروع میشود و با ناترازی در بنزین و سوخت خودی نشان میدهد و همگام با ناترازی برق، به اوج میرسد و بهخاطر هماهنگی بینظیری که دارند هرکدام در فصلهای مشخصی ظهور کرده تا تداخل کاری پیش نیاید و خلقا… هم همیشه از محضر ایشان، کسب فیض نمایند!
ناترازی صندوقهای بازنشستگی، یکی دیگر از غولهای ناترازی است که آرامآرام در حال بلعیدن همه چیز است و عزیزان متولی، کمی بیشتر این دست و آن دست کرده و باری به هرجهتی را نصبالعین خود قرار دهند، میتواند یک تنه، کل اقتصاد کشور را دچار تنش و چالش و لِهِش و کوبش کند!
از ناترازی آب و آبخوانها و دریاچهها و دشتها و جنگل و به تبع آن فرونشست و ریزگرد و نابودی محیطزیست، هم آنقدر گفتهاند و گفتهایم که دیگر نای سخن گفتن نداریم و بهتر است بگذاریم و بگذریم!
عجالتاً در رابطه با ناترازی تولید و ناترازی عرضه و ناترازی سیستمی و ناترازی دستمزدی و ناترازی کلی و ناترازی قیمتها و ناترازیهای دیگر، خیلی صحبت نمیکنیم زیرا که میترسیم کار بالا بگیرد و به ناترازی دایره امکان برسیم!
البته دو ناترازی جدید، بدفرم روی مخ هوشنگخانی ما رژه میرود، یکی ناترازی نیروهای ساده و فنی و تخصصی در صنعت و تولید است که کم نشانهها و تکانهها و اثرات آن در حال نمودار شدن است و دیر یا زود قحطی و کمبود و بیترازی در این فقره بیداد کرده و قوزی میشود بالای همه قوزها! ناترازی دوم هم، این قصه قیمت خودروهای فرسوده و اسقاطی است که این روزها بدفرم دچار ناترازی جهش یافته شده است و انقریب است که کل رشتهها و زحمات کشیده شده برای ثبات بازار خودرو و قیمتها را رشته کرده و تلاطم و سونامی بازار خودرو را به بار آورد و معلوم هم نیست که اساساً چرا باید مقرراتی تدوین و مصوب شود که اثراتش این چنین بازار شیر تو شیر ترسناکی شود!
از همین تریبون باید عرض کنم که اگر آن حرف نخست را باور نکرده بودید، امیدوارم با این سیاهه بلندبالا، کمی تا قسمتی دچار باورپذیری عمیق غیرقابل تغییر شده باشید، هرچند بعید نیست همین عقل نیمبند هوشنگخانی ما هم دچار ناترازی شده باشد و این قصه پرغصه ناترازی را آنطور که باید و شاید، به سمع و نظر جنابتان نرسانده باشد، چون سهو قلم و لکنت زبان نمیگذارد این مروارید تابناک تکدانه خود را عرضه کند!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.