میدانم که کلی نسبت به قبلترها فرق کردهایم و از روزگار کممحلی و ایضاً بیخیالی و نادیده گرفتن و همینه که هست و خودت بمال و انداختن مشکلات بر گردن قبلیها و شعار و شوآف و ادعا و لیز خوردن از زیر بار مسئولیت و جا خالی دادن و کی بود کی بود، من نبودم […]
میدانم که کلی نسبت به قبلترها فرق کردهایم و از روزگار کممحلی و ایضاً بیخیالی و نادیده گرفتن و همینه که هست و خودت بمال و انداختن مشکلات بر گردن قبلیها و شعار و شوآف و ادعا و لیز خوردن از زیر بار مسئولیت و جا خالی دادن و کی بود کی بود، من نبودم و این قسم حرف و حدیثها، دور شدهایم و همین که گرامیان مسئول و مدیر و رئیس، برای تغییر و بهبود و پیشرفت و اصلاح و برطرف کردن ضعفها و نواقص و مشکلات، پا پیش گذاشتهاند، باید شاکر باشیم که بالاخره از دوران بیمسئلگی و گل و بلبلی خارج گشته و عجالتاً داشتن اشکال و معضل و ناترازی، مورد قبول قرار گرفته و الزام و ضرورت برای رفع آنها مقبول افتاده است.
البته اینکه کمی تا قسمتی ثبات به بازار برگشته و تورم بعد از رکوردشکنیهای تاریخی خود، چند وقتی است آهنگ نزولی شدن را در پیش گرفته است و جناب دلار از تک و تا افتاده و آنقدری بالا رفته که به استراحت و تمدد اعصاب، روی خوش نشان داده است و ظاهراً همچنان قصدی برای پرش و جهش ندارد و اینجور مسائل پیش آمده، در تغییر رویه و منش و روش بزرگواران مربوطه و متولی، بیتأثیر نبوده است، گو اینکه پالسهای مثبت مذاکرات چندجانبه و ۱+۱ با واسطه و ۵+۱ بیواسطه و چند + چند پُرواسطه و چراغ سبزهای صادر شده و ارتقای فروش نفت و برگشت بخشی از مطالبات بلوکه شده هم عنصر حیاتی برای آن بوده است که برخی عزیزان مسئولی که ایام روبهرو را بهتر از روزگار پشت سر، میدانند، قول و فعل و حرکت و عمل را به صواب نزدیکتر دانسته و بیش از پیش وارد گود اجرا و حرکت شدهاند…
به هرحال به هر دلیل و بهانه و برهانی که باشد، چیزی که اتفاق افتاده را باید به فال نیک بگیریم، که گفتهاند آرزو بر جوانان عیب نیست و در ناامیدی، بسی امید است، اما اینکه برخی عزیزان مربوطه به جای آنکه عملیاتی و اجرایی و عامل تغییر و تحول و اصلاح باشند، راه میانهای برای خود پیدا کردهاند که آنقدرها توفیری با روش و منش قبل نداشته و اینجور که پیداست، چیزی هم از این دست فرمان جدید به نفع خلقا… عاید و واصل نخواهد شد.
جانم برایتان بگوید که وقتی با قبول مشکل و ضعف و نقصان، فراموش میفرمایی که در جایگاه اجرا و مدیریت و تقنین و نظارت، تشریف داری و صندلی و میزهای مربوطه را در اختیار گرفتهای همین میشود که یا در نقش منتقد و مطالبهگر فرو رفته و از کمی و کسری و ضعف و نشدنها و عمل نکردن به وعده و شعارها، داد سخن میگویی بدون آنکه معلوم شود بالاخره طرف صحبت و فرمایش جنابتان کیست! و یا بر لزوم انجام فلان کار و رفع ریشهای و فوری و فوتی بهمان معضل و مصیبت، تأکید میکنی و هر از چندگاهی دو مرتبه این تأکید را موکد میکنی تا بالاخره یا فرجی شود و مشکل خودبخود حل شود، یا جنابتان از حس و حال دستوری و تأکیدی به شرایط اجرایی و فعال مایشاء تغییر موضع داده و یا اینکه دوره خدمت به پایان رسیده و دیگر نیازی به اصرار و ابرام نباشد.
از حق نگذریم، هستند بسیاری از عزیزان که بهخاطر آنکه اهتمام ویژهای برای اصلاح امور داشته و رویه و روش مطالبهگری و انتقادی و ایضاً دستوری و بالای گودنشینی را مثمر نمیدانند و به اینکه کار بهعمل برآید اعتقاد راسخ دارند، خارج از هیاهو و شوآف و عملیات رسانهای و صوری، پای کار میایستند تا سفره معضل و مشکل و کمبود، جمع شود.
البته تا یادم نرفته عرض کنم که اندکی هم هستند که رویههای انتقادی و مطالبهگری و دستوری و تأکیدی را به تنهایی جوابگو نمیدانند، بنابراین یک روز در کسوت منتقد و مطالبهگر و شاکی حضور بههم میرسانند و روزی دیگر در جایگاه بالادست دستوردهنده، و موکداً فرمان صادر کن قرار گرفته تا هم تنوع حفظ شود و هم همه راههای ممکن را رفته باشند!!
دیدگاه بسته شده است.