دعای سخت مجانی!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی دعای سخت مجانی! راستش را بخواهید دلمان نمی‌خواهد از عبارات منفی و تند و تلخ استفاده کنیم، بنابراین عجالتاً به جای همه آن‌ها از دعای سخت استفاده می‌کنیم تا کمی این عبارات را تلطیف کرده باشیم ولی اصل قصه این است که حواسمان باشد که رفتار و گفتار و پندارمان […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی

دعای سخت مجانی!

راستش را بخواهید دلمان نمی‌خواهد از عبارات منفی و تند و تلخ استفاده کنیم، بنابراین عجالتاً به جای همه آن‌ها از دعای سخت استفاده می‌کنیم تا کمی این عبارات را تلطیف کرده باشیم ولی اصل قصه این است که حواسمان باشد که رفتار و گفتار و پندارمان جوری نباشد که خلق‌ا… دعای سخت برایمان حواله کنند، آن هم در پکیج‌های متعدد و متنوع!

به هرحال خواستیم از این تریبون استفاده کرده و عرض کنیم که نمی‌دانم چرا برخی افراد علاقه وافری دارند که به هر ضرب و زوری که شده است برای خودشان دعای سخت، دست و پا کنند، ما که می‌گوییم یا نمی‌دانند، یا نمی‌فهمند و یا اینکه هم نمی‌دانند و هم نمی‌فهمند که شاعر می‌فرماید حذر کن که ناگه در کمینی، دعای بد کند خلوت‌نشینی… وگرنه نمی‌شود که آدمیزاد بنی‌بشر، این‌گونه خود را در معرض تیرهای چپ و راست و امواج و انرژی‌های منفی دعاهای بد و سخت قرار دهد و عین خیال مبارکش هم نباشد.

خیلی راه دوری نمی‌رویم، از این‌گونه موجودات در همه قشر و صنف و دسته و گروه و کاسب و کارمند و متخصص و علاف و بیکار و رئیس و مرئوسی پیدا می‌شود. کافی است کفه بی‌انصافی از مردم‌داری سنگین‌تر باشد، منفعت‌طلبی و سودجویی زورش به درآوردن رزق سالم و حلال، بچربد! تنبلی و بی‌قیدی جای تعهد و مسئولیت‌پذیری را بگیرد، برای وقت و مال و جان و سلامت دیگران تره خُرد نکنی، به آفت غرور و نخوت و سرخود معطلی و موج‌سواری، آن هم نوع مزمن و مسبوق به سابقه‌اش، گرفتار شده باشی و از همین قسم چیزها، آن وقت است که دعاهای سخت، یکی یکی از راه می‌رسند و قطره قطره جمع می‌گردد تا وانگهی دریا شود… .

این عاشقان و دل‌خستگان دعای بد آنقدری هستند که هریک از ما چند دفعه‌ای به پست یکی از آن‌ها خورده‌ایم و بنا بر شدت و حدت موضوع، نوع و مدل و میزان قدرت و سوز و گداز دعای مربوطه را تنظیم کرده و یا بلند و واضح و یا زیر لب در ذهن، آن را به سوی هدف ر‌ها کرده‌ایم تا اندکی حالمان جا بیاید و دلمان خنک شود که از قضا سکنجبین، صفرا می‌افزاید و حالمان بدتر هم می‌شود.

اجازه بدهید یک مدل نوبرانه‌‌اش را خدمت مبارک عرض کنیم تا ببینید که جویندگان دعای سخت دارای چه نبوغ و خلاقیت در جذب آن هستند، در شهر و دیار ما برخی پل‌های هوایی که به پله برقی مجهز هستند، حال غریبی دارند، پله‌های روبه بالا همواره کار می‌کنند و پله‌های روبه پایین دائماً خاموش است، یعنی آدمی را با سلام و صلوات به‌صورت برقی به بالای پل می‌برند ولی برگشتن باید به‌طور کاملاً فیزیکی و با در نوردیدن ده‌ها پله به پایین تشریف بیاوری تا حالت حسابی جا بیاید.

وقتی هم که می‌پرسی این دیگر چه صیغه‌ای است، می‌گویند برگشت‌ها خراب شده‌اند، حالا چگونه است که هرچه پله برقی خراب می‌بینی، همه به یک گونه خراب شده‌اند، این دیگر هیچ چیزی نیست جز همان شیفتگی و شیدایی دعای سخت مسئول و متولی و پیمانکار مربوطه.

چند روز پیش بالای یکی از این پل‌های هوایی، پیرمرد و پیرزنی را دیدم که مستأصل و نگران ایستاده بودند و نمی‌دانستند چه کاری بکنند، نمی‌دانم دعای سخت نثار می‌کردند یا نه ولی ناراحتی و عصبانیت‌شان از این نوع مردم‌داری و انصاف و مسئولیت‌پذیری، به قاعده هزار دعای بد، کارساز بود، آخر سر هم با پاهای لرزان و با سختی شروع کردند به پایین رفتن از پله‌هایی که انگار تمامی نداشت…!

هوشنگ‌خان