قاطی پاتی نکنیم!

                                            حرفهای خودی و بی‌خودی قاطی پاتی نکنیم! حتماً قبول می‌فرمایید نباید هر چیزی را با هر چیز دیگر قاطی کنیم و هر اتفاق و خبر و مشکل و داستان و خوشی و شور و شعف را با قصه و داستان و موضوع و رویداد و حرف و نقل دیگری، ربط داده و آن‌ها را […]

                                            حرفهای خودی و بی‌خودی

قاطی پاتی نکنیم!

حتماً قبول می‌فرمایید نباید هر چیزی را با هر چیز دیگر قاطی کنیم و هر اتفاق و خبر و مشکل و داستان و خوشی و شور و شعف را با قصه و داستان و موضوع و رویداد و حرف و نقل دیگری، ربط داده و آن‌ها را لازم و ملزوم و یا دلیل و توجیه و شرط و شروط آن یکی قرار دهیم. یا به فرض به‌خاطر چیزی یا کسی، چیز یا کَس دیگری را مقصر بدانیم و به دردسر بیندازیم و یا اینکه از فلان غذا و رنگ و خوراکی خوشمان نمی‌آید، به علاقه‌مندان ایشان گیر بدهیم!

از شما چه پنهان، خودمان که یک دور مطلب بالا را خواندیم، خودمان هم یادمان رفت اصلاً می‌خواستیم چه چیزی بگوییم، وای به حال شما خواننده گرانقدر که باید در این وسط برای فهم معنا، کشف و شهود کنید، تازه اینکه حرف حساب است یا ناحساب بحث دیگری است، علی‌ایحال کل قصه این است که نباید ما هم‌داستان حکایت گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری شویم یا گناه برادر را برای برادر بنویسیم!

البته نظر هوشنگ خانی ما کمی بالاتر از این حرف‌هاست و عرض می‌کنیم که وقتی یک نفر از یک صنف و گروه و جریان و نژاد و قوم و ملیت، اشتباه و لغزش و خطایی می‌کند و یا دردسر و مشکل به راه می‌اندازد، نباید آن را به کل آن صنف و دسته و قوم و قبیله ربط بدهیم، اینجوری از دایره واقع‌بینی و منطق، فرطی به دامان احساسات و سفسطه می‌افتیم و خودمان هم یکی می‌شویم مثل کسی که اشتباه و فولی انجام داده است و اگر دیگران هم با همین دست فرمان ما را قضاوت کنند، کل قوم و قبیله و صنف ما را در ضعف و نقص ما همراه و شریک و هم‌قطار خواهند دانست!

مثلاً در خبر است که فلان متخصص پزشکی با داروخانه‌ای تبانی کرده است و ایضاً ماهیانه هم کلی پول مطالبه کرده است یا بهمان درمانگاه و بیمارستان، خرج اضافی روی دست بیمار و خانواده بینوایش می‌گذارد یا آن فروشنده مواد غذایی از دایره انصاف خارج است و تولیدکننده و بازرگانی به غش در معامله و ناخالص‌سازی روی آورده، اصلاً چرا راه دور برویم، همین مسئولین و متولیان و کارمندان و کارگران و همسایه و خویش و آشنا، هر کدام یک جوری و یک فرمی هستند، حتی فرزندان یک خانواده هم با هم یکی نمی‌شوند که از قدیم گفته‌اند انگشتان یک‌دست هم اندازه نیستند.

بنابراین نباید جامعه پزشکی و درمان و کاسب و تولیدکننده و بازرگان و همه مسئولین و مربوطین و کارمندان و قس‌علیهذا را با همان عنوان و خطا و اشتباه و خبط و مشکل در موردشان قضاوت کنیم و اصلاً به خیر و صلاح و منطق و خرد نزدیک‌تر است که این مدل نسب و سبب و عنوان و شغل و پیشه را در این امور نادیده بگیریم و هر کسی را با رفتار و منش و عمل و گفتار خودش بسنجیم و همه چیز را با هم قاطی و پاتی نکنیم و فرد را به جمع تعمیم ندهیم.

حتماً خبر دارید که در کشور افغانستان، آن هم در هرات و نزدیکی‌های مرزهای کشورمان، زلزله‌ای آمده است که تلفات زیادی هم برای افغانستانی‌ها در بر داشته است. از طرف دیگر هم مدت‌هاست که سیل مهاجرت غیرقانونی بخشی از مردم این کشور به داخل سرزمین‌مان، باعث بروز مشکلاتی شده و حساسیت‌هایی در جامعه ایجاد کرده است که الحق و الانصاف باید فکری به حال این وضعیت بشود وگرنه اوضاع ممکن است کار را به تنش و بحران و هزینه‌های بالا و یارانه‌های پنهان سر به فلک کشیده و حتی مشکلات اشتغال و… بکشاند. اما عجالتاً بحث، بحث زلزله و خرابی و درماندگی و سرما و فشار و از دست دادن عزیزان مردم هم زبان و هم تاریخ و از همه مهم‌تر انسان‌هایی مثل من و شماست، بنابراین موضوعات را با هم قاطی نکرده و همت کنیم و دست بجنبانیم و از هر طریقی که برایمان امکان دارد، دست کمک دراز کنیم تا این بلیه با کم‌ترین تلفات و مصیبت، آرام آرام پایان پذیرد.

 

هوشنگ‌خان