حرفهای خودی و بیخودی خاطره مزمن زمستانی! نمیدانم اسمش را میشود خاطره گذاشت یا مخاطره! شاید هم نوعی خاطرخواهی مخاطرهآمیز، نوعی پیگیری و سماجت و پایداری و هر روز بیشتر از دیروز در برابر انواعی از بیخیالی و رهاشدگی و کی بود کی بود من نبودم و بزک نمیر بهار میاد! راستی که این […]
حرفهای خودی و بیخودی
خاطره مزمن زمستانی!
نمیدانم اسمش را میشود خاطره گذاشت یا مخاطره! شاید هم نوعی خاطرخواهی مخاطرهآمیز، نوعی پیگیری و سماجت و پایداری و هر روز بیشتر از دیروز در برابر انواعی از بیخیالی و رهاشدگی و کی بود کی بود من نبودم و بزک نمیر بهار میاد!
راستی که این آلودگی هوا چیز غریبی است، سالهاست که یقه جامعه و شهر و دیار ما را گرفته و وِلکن ماجرا هم نیست، عزیزان متولی و مربوط و مسئول هم که وجود خارجی ندارند، اصلاً کسی این فقره را گردن نمیگیرد که بخواهیم برایشان لغز بخوانیم و نقد و غرولند خود را نصیبشان کنیم!
اینکه در این مملکت قضایا یک جوری گفته میشود که آخرش نمیفهمی آلودگی هوا دلیلش چیست، قطعی برق علتش کدام است و گاز و برق و بیتکوین و مازوت، اساساً چه ربطی به هم دارند، بماند!
اینکه بعد از سالها، بالاخره زیر بار قبول کردن مازوتسوزی نیروگاهها رفتند و بالاخره متهم ردیف اول را به رسمیت شناختند ولی همچنان کسی زیر بار نمیرود که دستور مازوتسوزی را صادر میکند و مقامات استانی، مرکزنشینان بالادست را صادرکننده دستور میدانند و آن بزرگواران تصمیم را در ید با کفایت مقامات استان مینامند، حتی دیده شده است برخیها شایعه خودسوزی مازوت را مطرح کردهاند که هر ساله بدون اطلاع دیگران پلمپ مشعلهای مربوطه را باز میکند و خودش را فدای تولید برق میکند تا کمبود و کم فشاری هر ساله گاز، آنقدری به چشم نیاید که خانههای خلقا… را سوز سرما ببرد!
البته تا دیر نشده است عرض کنم که خلقا… بینوا علیالحساب آنقدر خفتگیر زندگی و معیشت و گرانی و مریضی و هزار کوفت و زهرمار دیگر هستند که اگر هم بدانند و بخواهند، نای یقهگیری و حسابکشی از کسی را ندارند، بماند که طبق رسم مرسوم، آخر همه داستانها این مردم دیوار کوتاهتر از همه هستند که مقصر و بدهکار و پرمصرف معرفی شده و باید جواب پس دهند و توبهنامه امضاء کنند!
همه اینها را گفتیم که عزیزان تصمیمگیر و تصمیمساز، در جریان باشند که دود و آلودگی بنزینی مازوتی، جزء خاطرات مزمن فراموش نشدنی ما کلانشهرنشینان بینوا، شده است و همین که هوا کمی روبه سرما میگذارد، هر روز صبح به امید دیدار روی آن غبار و دودِ و دَم کرده زیر پتوی ننه سرما، چشم باز میکنیم و جای بسی خوشوقتی است که عرض کنم چند روزی است نشانههای این یادآور کفایت و درایت متولیان و وعدههای بیسرانجام و امید سالخورده روبه پایان، بر شهر سایه افکنده است و منتظریم با اولین سوز و در پی آن روشن شدن بخاریها، جناب مازوت هم تشریف آورده و مجلس ما را با سرفه و تنگی نفس و تپش قلب و آلزایمر زودرس، رونقی دیگر بخشد!
بنده بهعنوان یک هوشنگخان کمترین! پیشنهاد میکنم در دروس دانشگاهی خصوصاً رشتههای مدیریت، مهندسی، پزشکی، محیطزیست، جامعهشناسی و ارتباطات و…! حتماً چند واحد به اصول و مبانی آلودگی و علت پایداری و سختکوشی آن اختصاص یابد تا نسل آینده با فرا گرفتن درسهای زندگی از این استاد بیبدیل، آینده خود را آلودهتر، پرسربتر، منوکسیددارتر و هرچه تر از اینکه الان در آن هستیم، نسازد!!
البته جناب مازوتسوز اینا! در بیانیهای با شکسته نفسی و مناعت طبع و بخشندگی که از ایشان سراغ داریم، آلودگی هوای شهرهای بزرگ را حاصل تلاش تیمی عنوان نموده و متذکر شده که این کار بزرگ و گسترده از حد توان و هنر یک مازوت ناقابل، خارج است و تلاش خودروهای با مصرف سوخت بالا، ناوگان شهری دودزا، برخی مسئولین باری به هر جهت، یک بغل مصوبه بر زمین مانده، سازمانهای از نفس افتاده و دیگر دستاندرکاران و عوامل محترم و سختکوش، در این موفقیت چشمگیر سهم بالایی داشته، دارند و خواهند داشت.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.