حرفهای خودی و بیخودی پیاز و ترکه و خودرو! در مثل است که روزی متهمی را نزد قاضی بردند و قاضی پس از بررسی به این نتیجه رسید که فرد مذکور گناهکار است و حکم کرد که آن فرد به جبران خطای انجام داده باید یکی از سه مجازاتی که برایش در نظر گرفته […]
حرفهای خودی و بیخودی
پیاز و ترکه و خودرو!
در مثل است که روزی متهمی را نزد قاضی بردند و قاضی پس از بررسی به این نتیجه رسید که فرد مذکور گناهکار است و حکم کرد که آن فرد به جبران خطای انجام داده باید یکی از سه مجازاتی که برایش در نظر گرفته شده را انجام دهد تا از قید بند و زندان رهایی یابد، اولی اینکه باید یک مَن پیاز بخورد، دوم اینکه، فلک شود و ۵۰ چوب بخورد و سوم اینکه، ۱۰۰ سکه بدهد و خود را نجات دهد.
مرد گناهکار با خود گفت، وقتی میشود پیاز خورد کدام عاقلی سختی چوب خوردن و زجر پول دادن را به جان میخرد، بنابراین گفت؛ پیاز بیاورید تا مجازات اول جاری شود، برایش پیاز آوردند ولی آن بینوا پس از اینکه با زور و ضرب دو، سه تا پیاز خورد، فهمید که دیگر نمیتواند ادامه دهد و اگر به خوردن ادامه دهد بیتردید قالب تهی کرده و از دار دنیا فارغ میشود، بنابراین باز با خود اندیشید که در انتخاب خوردن ترکه و دادن سکه، اولویت بر ترکه خوردن است اگرچه سختی و درد دارد ولی بعد از مدتی تمام میشود ولی پول اگر بدهم دیگر از دستم رفته است، برای همین گفت؛ او را با ۵۰ ضربه چوب فلک کنند تا آزاد شود، وقتی اسباب فلک را آورده و پایش را به آن بسته و چند ضربه زدند، هنوز ترکه دهم بر پایش نخورده بود که طاقتش طاق شد و فریاد برآورد که پول و سکه که دیگر از جان شیرینتر نیست، پول میدهم ما از این بند و فلک نجات دهید که عنقریب است که دنیای فانی را واگذارده و به دنیای باقی سفر کنم!
بالاخره مرد بینوا پیاز را خورد، ترکه را نوش جان کرد و عاقبت دست در جیب کرده و ۱۰۰ سکه به دستگاه قضا مرحمت نمود و لنگان و دل آشوب و با جیبهای خالی و لب و لوچه آویزان جان خود را برداشته و از در محکمه بیرون رفت.
ما که میگوییم رِندان روزگار این تمثیل را ساختهاند تا انحصار و رانت و قرعهکشی و نوبتدهی و بلوکه شدن پول و پرداخت به قیمت روز را یادآور شوند و صدر تا ذیلاش ساختگی است!
در خبر است که یکی از دوقلوهای افسانهای خودروساز، که مقرر است چند ماه دیگر به برخی از خلقا… خودرو تحویل بدهند و طبق قانون و وفق مقررات باید اصل پول را در زمان تحویل بگیرند، به مشتریان در نوبت مانده، فرمودهاند الساعه و الیوم بای نحو کان، پول را واریز کنید وگرنه هرکه سر بتاباند و گوش فرا ندهد، کل داستان قرعه و نوبتبندی و علافی چندماههاش به هوا رفته که گفتهاند خود کرده را تدبیر نیست!
وقتی نوع خودرو و رنگ و تأخیر در تحویل و هفتخوان پرمشقت و بیربط و از سر همینه که هست و سِیر کردن در دنیای انحصار، بر سر راه مشتاقان و عاشقان خودرو وطنی آن هم از مدل ارزانتر از کف بازارش گذاشته میشود و کسی دَم بر نمیآورد و از قضا صفها طولانیتر میشود، اینکه امروز پول کامل را بده تا چندین ماه دیگر خودروات را تحویل بدهیم، خیلی توقع و انتظار بزرگی نیست که از جانب جناب خودروساز گرانقدر نشسته بر گردنه انحصار اعلام میشود.
ما که میگوییم بهتر است خلقا… به دنبال معامله دو سر سود خودرویی، خیلی سخت نگیرند و سمعاً و طاعتاً گویان خود را به باجه بانک رسانده و پول را واریز کرده و حتی کمی بیشتر هم بدهند، بالاخره خدا را چه دیدی، شاید عزیزان بخش خصولتی خودروساز که میتوانند ترهای برای قانون و مقررات بالادستی، خرد نکنند، یکدفعه و دقیقاً در هنگام تحویل خودرو در زمان مقرر، شرط کردند که نباید مو لای درز قانون برود و مقررات باید اجرا شود، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر، بنابراین الوعده وفا، پول خودرو را به قیمت روز که یحتمل تا آن موقع خیلی هم بیشتر از امروز است و بعید نیست با کف بازار توفیر چندانی نداشته باشد، بدهید و با روان آشوب و جیب خالی و لب و لوچه آویزان از در خودروسازی بیرون بروید!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.