زاینده‌رودی که دیگر نیست!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی زاینده‌رودی که دیگر نیست! می‌خواهیم باور کنیم و یا می‌خواهیم خود را بسپاریم به خیال‌بافی و خوش‌خیالی و امید واهی، فی‌الحال که زاینده‌رود خروشان که هزاران سال فلات مرکزی ایران را آبیاری می‌کرد، نفس‌های آخر که هیچ، دیگر نفسی برای کشیدن ندارد و با برداشت‌های غیرقانونی و بیش از حدی […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی

زاینده‌رودی که دیگر نیست!

می‌خواهیم باور کنیم و یا می‌خواهیم خود را بسپاریم به خیال‌بافی و خوش‌خیالی و امید واهی، فی‌الحال که زاینده‌رود خروشان که هزاران سال فلات مرکزی ایران را آبیاری می‌کرد، نفس‌های آخر که هیچ، دیگر نفسی برای کشیدن ندارد و با برداشت‌های غیرقانونی و بیش از حدی که از آن می‌شود، سال‌هاست که دیگر رنگ و نشانی از آن نیست.

عزیزان مسئول و بزرگواران متولی و آنهایی که سال‌هاست قول و وعده و شعار می‌دهند و بعد از مدتی کرسی ریاست و صدارت و وزارت و مدیریت خود را به دیگری می‌سپارند تا بزرگوار تازه‌نفسی از راه رسیده و روز از نو، شعار و وعده‌های کهنه از نو، کلاهشان را کمی بالاتر بگذارند که دست‌پخت ایشان چه بر سر آب و هوا و زمین و عمر و جان مردم آورده است.

فیلمی را چند سال پیش می‌دیدم که عده‌ای برای کشف مناطق مرکزی قطب شمال، به آن منطقه رفتند و پس از مدت‌ها تلاش به نقطه‌ای رسیدند که با توجه به آذوقه و توان، امکان بیشتر جلو رفتن برایشان وجود نداشت و در همانجا پرچمی را قرار دادند و بر روی آن نوشتند دور‌ترین جایی که بشر توانسته در قطب به آن دست پیدا کند و بعد از آن برگشت خود را آغاز کردند ولی به‌خاطر شرایط بد و نداشتن نقشه دقیق و اشتباهاتی که داشتند، راه را گم کردند و همگی از بین رفتند ولی از یادداشت‌هایی که بعداً از ایشان به دست آمد و محلی که پیدا شدند، معلوم شد، این بندگان خدا به‌خاطر سردرگمی ایجاد شده بیشتر و بیشتر به طرف مرکز قطب حرکت کرده بودند و در واقع هرچه برمی‌گشتند، جلوتر می‌رفتند!

این قصه زاینده‌رود و فاصله بین حرف و عمل مسئولان هم به کم و بیش، همین داستان را پیدا کرده است، معلوم نیست که چگونه است که هرچه این بزرگواران شعار و وعده می‌دهند و قول به‌زودی و تا چند ماه دیگر و فی‌الفور را سر می‌دهند و به مردم اصفهان اطمینان‌خاطر می‌دهند که مشکل زاینده‌رود و به تبع آن کشاورزان شرق و غرب استان و فرونشست فاجعه‌آمیز زمین و حقابه طبیعت و تالاب گاوخونی حل می‌شود، شاهد آن هستیم که بارگذاری‌ها بر این حوزه پرتنش آبی بیشتر و بیشتر می‌شود و پروژه‌های زاینده‌رود نابودکن، زودتر و سریع‌تر به بهره‌برداری می‌رسد و اگر لطف طبیعت و بارندگی‌های بیشتر از نرمال سال گذشته نبود، حتی بعید بود همین چند روزی که در سال‌جاری آب به رودخانه آمده است، آبی برای جاری شدن باقی می‌ماند!!

به هرحال باز هم بارگذاری جدید اتفاق افتاد و عزیزان مسئول و مربوط به اصفهان آمده و قول و وعده‌های خود را تکرار کردند، این چارصباحی دیگر هم می‌گذرد، همان‌طور که سال‌هاست وعده‌ها محقق نشد، شعار و قول‌های قطعی و اطمینان‌بخشی‌های دو سال پیش هم روی هوا رفت، سرنوشت این قول‌های جدید را هم خواهیم دید.

هوشنگ‌خانی که ما باشیم، همیشه از امید صحبت کرده و در همین خودی و بی‌خودی‌ها گفته‌ایم که انسان به امید زنده است و همچنان از وقوع اتفاقات خوب ناامید نیستیم، اما چه فایده که طبیعت گوش به حرف من و شما و شعار دیگران نمی‌دهد و مثل ما آدم‌ها خام و خوش‌خیال نیست، راه خودش را می‌رود، زاینده‌رود خشک می‌شود، بحران فرونشست بخشی از اصفهان را به کام خود می‌برد، تالاب گاوخونی به‌جای منبع شور و حیات و منشأ بارندگی، تبدیل به مرکز برخاست ریزگردهای سمی و غیرسمی و تخریب هوای چند استان مجاور می‌شود و ایضاً کشاورزی به فراموشی سپرده شده، لوله‌های انتقال آب و گاز و فاضلاب شهری به‌خاطر فرونشست یکی پس از دیگری شکسته و مصیبت به‌بار می‌آورد و مهاجرت‌های میلیونی آغاز می‌شود ولی همچنان و با قدرت، وعده‌ها و حرف‌ها و شعار‌ها تکرار و تکرار می‌شود!

آهان تا یادمان نرفته است، یک تشکر ویژه هم از مسئولین شهری و استانی و نمایندگان و بزرگان استان داشته باشیم، که تلاش و همت بی‌نظیرشان بر کسی پوشیده نیست…!

هوشنگ‌خان