پناهنده دنیای مجازی!

محمدرضا عیوضی شبکه‌های اجتماعی را از حیث کارکرد، می‌توان در دو سطح فردی و اجتماعی مورد توجه قرارداد. در سطح فردی، شبکه روابط فرد، ابزار مهمی برای سنجش میزان حمایت روحی و روانی دیگران از اوست. معمولاً شبکه‌ پیرامونی فرد را دوستان و خویشاوندان او تشکیل می‌دهند و به زندگی او معنا می‌بخشند، هنجاری رفتاری […]

محمدرضا عیوضی

شبکه‌های اجتماعی را از حیث کارکرد، می‌توان در دو سطح فردی و اجتماعی مورد توجه قرارداد. در سطح فردی، شبکه روابط فرد، ابزار مهمی برای سنجش میزان حمایت روحی و روانی دیگران از اوست. معمولاً شبکه‌ پیرامونی فرد را دوستان و خویشاوندان او تشکیل می‌دهند و به زندگی او معنا می‌بخشند، هنجاری رفتاری او را تنظیم می‌کنند و از او در برابر جهان پیرامونش محافظت می‌کنند.

در سطح جمعی، روابط اجتماعی در ابعاد مختلف معرفتی (راهنمایی، مشاوره و آموزش)، مادی (کمک اقتصادی)، عاطفی (همدردی) و منزلتی (اعاده کرامت انسانی) با کاهش میزان محرومیت‌های اجتماعی، یأس، استثمار و انفعال رابطه دارند.

تأثیر مهم شبکه‌های اجتماعی در این است که باعث شده‌اند الگوهای ارتباطات سنتی در حوزه‌های مختلف با تغییرات بنیادین مواجه شود. این رسانه‌ها ویژگی‌هایی چون عدم‌وابستگی به مکان و زمان، دسترسی آسان و امکاناتی نظیر تماس سریع و پاسخ به سؤالات در لحظه را با خود دارند. این ویژگی‌ها می‌توانند فرصت مناسبی برای آغاز یک رابطه سریع بدون محدودیت‌های دنیای واقعی باشند.

در این میان ممکن است اعتمادسازی که به عنوان زیربنای اصلی هر رابطه‌ای مطرح است، دچار خدشه شود.

پرسش و فرضیه‌ای است که شاید دارای پایه‌های علمی بسیار قوی و اثبات شده نباشد، اما با توجه به شواهد و برخی بررسی‌ها، چندان به دور از واقعیت هم نیست. این‌که: کاربران ایرانی که اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها جوان هستند، بالا‌ترین شمار را در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی و استفاده از برنامه‌های موبایل دارند، به گونه‌ای که  در بسیاری از موارد فضای مجازی را به فضای‌های واقعی موجود در جامعه ترجیح می‌دهند.

ترجیح دادن یک فضای مجازی به یک فضای واقعی، در شرایطی که ما در فرهنگ خود می‌شناسیم، عموماً ناشی از نبود یا کمبود یا وخیم‌تر از آن، عدم انطباق فضاهای موجود واقعی با نیازهای جامعه هدف است.

از این رو شاید بتوان گفت امری که این قشر را به سوی استفاده از فضاهای مجازی جایگزین می‌کشاند، خلأهای فضای غیرمجازی و خارج از کارکردهای مناسبشان است.

یک مصداق روشن و بسیار رایج در این موضوع در سطح جامعه ما، عدم انطباق فضاهای روابط سالم اجتماعی میان جوانان به‌طور عام و فضا‌هایی سالم برای آشنایی میان جنسیتی یعنی بین دختران و پسران جوان است که پایه تشکیل خانواده در جهان امروز را تشکیل می‌دهد.

روشن است در جامعه‌ای که اکثریت مطلق جمعیت آن را جوانان در سن ازدواج و زندگی مشترک می‌سازد، نیاز به فضاهایی برای آن وجود دارد که این گروه‌ها با یکدیگر آشنا شوند تا زندگی خود را نه بر پایه ظواهر بلکه براساس شناخت مشترک و ضروری برای همزیستی دراز مدت بنا کنند.

به نظر می‌رسد که اگر مصداق‌های این آسیب‌ها را در شهرهای خود شناسایی کنیم، بتوانیم با سیاست گذاری و مدیریت بهتر جامعه جوان از آسیب بعدی یعنی شکل‌گیری فضاهای مجازی آسیب زا جلوگیری نماییم.

باید به این امر باور آورد که گذشته، به هر حال از دست‌رفته است، این بدان معنا نیست که گذشته را باید به دور ریخت یا فراموش کرد، بلکه باید آن را به زمان حال آورد تا از آن به بهترین شکل بهره برد.

فضاهای واقعی و فضاهای مجازی هر کدام جایگاه درخور خود را دارند و تنها از تعاملی هوشمندانه میان آن‌ها می‌توان امید داشت که آسیب‌های اجتماعی را به سوی کاهش سوق داد و امید را برای بهره‌برداری بهتری از زندگی، فراهم کرد.