حرفهای خودی و بیخودی مدیریت باد! برنامهریزی بارشهای فصلی، مدیریت جناب باد، تعهد و مسئولیتپذیری باران، بهموقع حاضر شدن ابرها، تابش آنتایم آفتاب و این قسم همراهی و همدلی عناصر طبیعی، قطع بهیقین نسبت مستقیم و کاملاً معلوم و مبرهنی و با هنرمندی و کاردانی متولیان و مسئولان حوزه آلودگی هوا دارد که البته […]
حرفهای خودی و بیخودی
مدیریت باد!
برنامهریزی بارشهای فصلی، مدیریت جناب باد، تعهد و مسئولیتپذیری باران، بهموقع حاضر شدن ابرها، تابش آنتایم آفتاب و این قسم همراهی و همدلی عناصر طبیعی، قطع بهیقین نسبت مستقیم و کاملاً معلوم و مبرهنی و با هنرمندی و کاردانی متولیان و مسئولان حوزه آلودگی هوا دارد که البته تا به همین الان، اساساً و اصولاً کسی در این ملک نمیداند که این مسئول و مدیر و رئیس متولی کاهش آلایندهها و رفع آلودگی هوا، چه کسی یا کدام سازمان و دستگاه و ارگانی است.
اصلاً یکجور ناجوری این کلاف را درهم تنیده و سر درگم کردهاند که همه عالم و آدم از فلان و نهاد و قوه گرفته تا بهمان وزارتخانه و سازمان، از من عامی کمسواد تا آن خبره خاص پُرسواد، همه دستی بر آتش رفع آلودگی و کاهش آلایندهها داریم (حال خبر داریم یا نداریم بماند) و عجالتاً هیچ کسی هم هیچ مسئولیت اصلی و تام و مشخص و مبرز و معلوم و مبرهن ندارد!
آن ریلگذاری مسئولیتها و این سیره و سلوک رفتار و منشها، نتیجهاش میشود همین وضعیت شیرتوشیری هوای آلوده یک روز در میان در قرمز و نارنجی در رفت و آمد که برخی اوقات از بنفش احوالی میپرسد و هرازچندگاهی هم یاد سفید و سبز میافتد. و فقط این وسط خلقا… ایرانی جماعت و علیالخصوص کودکان و پیران و بیماران هستند که باید بسوزند و بسازند و اگر تاب نیاوردند بمیرند و به رحمت خدا بروند!
باور بفرمایید اگر عزیزان مدیر و تصمیمساز و تصمیمگیرنده، باد و باران را هم به جمع متولیان و مسئولان و مکلفین حوزه آب و هوا و آلودگی و مدیریت و کنترل غلظت و شدت آلایندهها میکردند، همین دو عنصر طبیعی هم از راه بهدر میشدند و هیچوقت خودجوش و بیمزد و منت پای کار نمیآمدند و هوای کلانشهرها را سروسامانی نمیدانند و هر موقع هم از جنابشان پیگیر میشدیم که ناسلامتی شما جناب باد یا باران گرانسنگ هستید، پس حرکتی بزنید، تکانی به خودتان بدهید که آلودگی و سموم، همه مردم را دچار ناراحتی و مشکل و تنگی نفس و هزار و یک مرض و کوفت و زهرمار کرده است، همین دو تا عنصر گرانقدر، باد در غبغب میانداختند که مدیریت هوای کلانشهرها و کاهش آلایندهها و برنامهریزی جهت بهبود وضعیت سوخت نیروگاهها و حملونقل و کیفیت بنزین و گازوئیل و نسوزاندن مازوت و کاشت درخت و تلطیف هوا و کاهش مصرف بنزین و… همه و همه مجموعهای از مسئولیتها و تکالیف بینبخشی است که چندین و چند دستگاه و نهاد و سازمان در آن دخیل و شریک هستند و ما هم یک گوشه کار هستیم، و فیالحال که کسی چیزی را گردن نمیگیرد، قرار نیست ما عناصر دهها هزار ساله که از هرچه ایرانی هست، ایرانیتریم، بشویم سنگ زیر آسیاب و گردنگیرمان خوب کار کند!
به هرحال جای بسی تشکر و قدردانی است که این جنابان را به خیل عظیم متولیان و مسئولان راه ندادند و اینها را به حال خود رها کردند تا با تعهد و مسئولیتپذیری طبیعی که در ذات آنهاست، به صورت خودجوش وارد عمل شده و هرچند وقت یکبار هوای شهرها کم و بیش تمیز شده و ملت همیشه در صحنه نفسی به راحتی بکشند!
البته این را هم عرض کنم در این ملک، قبول نکردن مسئولیت و به گردن نگرفتن اشکال و یا زیر بار فلان ضعف و اشتباه نرفتن، مسبوق به سابقه است، و بهطور کل اگر همه چیز گل و بلبل باشد و یا خلقا… از اقدام و حرکتی راضی و خشنود شده باشند و یا مثلاً برحسب اتفاق و همینطور ا…بختکی رویدادی مبارک بهوقوع پیوسته باشد، از صغیر و کبیر خود را متولی و مسئول و برنامهریز و مجری آن معرفی کرده و برای خودشان نوشابه باز میکنند ولی وای به وقتی که کاری لنگ بزند، اموراتی با بحران روبهرو شود، ضعف و نقصی هویدا و اقدام و حرکتی مورد نکوهش و مذمت خلقا… قرار گیرد، هیچ بنیبشر و دَم و دستگاهی آن را گردن نمیگیرد.
به همین سادگی و اعصاب خوردکُنی!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.