پورسانت هزار میلیاردی دلالان قراردادهای محرمانه نماینده مردم تهران در مجلس گفت: راهبرد دولت برای اداره کشور، روحیه و نوع نگاه بهکار از سوی دولتمردان و سن بالای وزرا اجازه کار سنگین و طاقتفرسا را از دولت یازدهم گرفته است. محمد سلیمانی تصدی وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات را در دولت نهم بر عهده […]
پورسانت هزار میلیاردی دلالان قراردادهای محرمانه
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: راهبرد دولت برای اداره کشور، روحیه و نوع نگاه بهکار از سوی دولتمردان و سن بالای وزرا اجازه کار سنگین و طاقتفرسا را از دولت یازدهم گرفته است.
محمد سلیمانی تصدی وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات را در دولت نهم بر عهده داشت. او که تحصیلات عالی خود را در فرانسه سپری کرده و هم اکنون استاد دانشگاه علم و صنعت تهران است، پس از پایان دولت نهم از تیم محمود احمدینژاد جدا شده و به عنوان نماینده مردم تهران راهی مجلس شورای اسلامی میشود.
وی که عقد قرارداد و تولید اولین ماهوارههای تحقیقاتی ایران را از مهمترین دستاوردهای دوران وزارت خود میداند، این روزها برای دومین بار در قامت داوطلب نمایندگی مجلس حاضر شده و به عنوان عضو ائتلاف اصولگرایان تهران برای حضور در مجلس دهم تلاش میکند.
از اینرو دقایقی نسیم آنلاین با او به گفتوگو نشسته تا ضمن بررسی شرایط امروز کشور، از دلایل حضور و برنامههای وی برای مجلس آینده آگاه شویم.
+رهبری فرمودند که امروز بحث این جناح و آن جناح در کشور مطرح نیست و بحث اصلی بر سر انقلاب و ضد انقلاب است. ارزیابی شما از این سخن در شرایط کنونی کشور چیست؟
در ایران از قریب به ۱۵۰ سال پیش دو دیدگاه برای ادامه راه و اداره کشور وجود داشته است. یکی معتقد به این است که ما در ایران میتوانیم یک نظام اسلامی را بر پا کنیم، روی پای خود بایستیم و تمدن اسلامی را شکل دهیم و برای ظهور حضرت حجت زمینهسازی کنیم؛ دیدگاه دوم معتقد است تمدن غرب امروز به اشباع و بلوغ جدی رسیده و برای موفقیت باید دین را کنار بگذاریم و به سمت ادامه راه غرب حرکت کنیم و دست به دامان آنها شویم و به عبارتی کدخدا پرست شویم. این دو نگاه در مشروطیت باهم درگیر میشوند که نگاه دوم در آن مقطع به هر ترفندی که بود پیروز شد و نهایتاً با حضور رضا خان و سپس کودتای ۲۸ مرداد و تا انقلاب این دیدگاه غربگرایانه بر کشور مستولی میشود.
در زمان انقلاب یک فرد دانشمندِ فیلسوفِ مسلطِ بر اسلام و شرایط زمان، مدیریت هوشمندانهای را بهکار میگیرد و بالاخره حاکمیت غربگرایانه از این کشور رخت بر میبندد.
نتیجه تحقیقات اندیشکدههای مهم امریکا و اروپا در ۳۷ سال گذشته به این صورت بوده که ۲ رکن مهم قانون اساسی یعنی ولایت فقیه و شورای نگهبان مانع حاکمیت آنها در ایران است و لذا در این ۳۷ سال تمام انرژی غرب برای حمله به این دو رکن صرف شده است و امروز هم شدیدتر شده است. برای مثال این روزها تلاش میکنند از شورای نگهبان در ذهن مردم وجهای منفی بسازند و افکار عمومی را بر علیه شورای نگهبان تحریک میکنند.
در این انتخابات یکی از راهبردهایشان این بود که اعلام کردند به صورت فلهای در انتخاباتها ثبتنام کنید چرا که پیشبینی میکردند بررسی ۱۲ هزار نفر در یک زمان محدود برای شورای نگهبان کار دشواری باشد، که البته سخت و دشوار هم هست. اینها با این کار میخواستند نظم اداری شورای نگهبان را به هم بریزند.
در این مسیر ۳۷ ساله میبینیم که عدهای از اردوگاه همین افراد به خارج رفتند و جذب شبکههای غربی شدند که البته یا از اول اینطور بودند یا جذب شدند؛ اما بالاخره این افراد در دهه ۶۰ این حرفها را نمیزدند و در طول زمان مواضعشان تغییر کرد.
شخصیتهای تراز اول این گروه مانند شخصی که از روز اولی که انقلاب پیروز میشود یا نماینده مجلس شده یا معاون نخست وزیر یا وزیر یا معاون رییسجمهور بوده ولی عاقبتش به جایی میرسد که در مجلس به دلیل تلاش برای نابودی فرهنگ ایرانی و اسلامی استیضاح میشود و نهایتاً از کشور خارج و لندننشین میشود؛ یا مثلاً نماینده مجلسی داریم که رییس فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس است و در حالی که رییس فراکسیون است به آمریکا میرود و پناهنده میشود، دقت کنید این امر خیلی عجیب است، چراکه چنین اتفاقاتی در جوامع دیگری نمیافتد، ولی در انقلاب ما اتفاق افتاده است.
تمام اینها در همان راستای تضعیف نگاه اول است و البته الان اتفاقاتی که در منطقه افتاده هم علیه همین نگاه اول میباشد. به هر حال باید بگویم که امروز تمام ضد انقلاب و سلطنتطلبها و آمریکا و غرب همه و همه متحد شدند که طرفداران نگاه دوم وارد مجلس شوند.
+اگر بخواهیم کمی به مسایل روز بپردازیم اصلیترین و جدیترین مسألهای که در دو سال گذشته در دولت یازدهم مغفول مانده را چه چیزی میدانید؟
مسایلی که در دولت یازدهم مغفول مانده در واقع یک فهرست بلند بالایی دارد و چراکه دولت یازدهم همه مسایل اساسی کشور را رها کرد و همه چیز را به مذاکرات گره زد یعنی فقط یک موضوع را محور کار خود قرارداد که مذاکرات بود و همه مسایل دیگر را عملاً رها کرد.
لذا فهرست امور مغفول مانده در دولت یازدهم بسیار بلند بالا است. میخواهم بعضی از این مسایل را خدمت شما عرض کنم؛ مثلاً معیشت مردم در این دو سال چگونه شده؟ جواب این است که رها شده یعنی اصلاً هیچ دولتمردی برنامهای برای معیشت مردم در این ۳۱ ماه گذشته ارایه نداده است برای کمک به مردم در ابتدا یک سبد کالا توزیع کردند که آن افتضاح بارآمد و مردم را تحقیر کردند و تخم مرغ روی سر مردم شکاندند و آبروریزی شد و البته به آبروی نظام هم خدشه وارد شد و بعد از آن سبد کالا دیگر تعطیل شد. به نظر میرسد کاری کردند که همه بگویند اصلاً سبد کالا نخواستیم حفظ آبرو برای ما مهمتر است.
در مسأله عمران و آبادی در ۳۱ ماه گذشته کدام اتوبان در همین دولت ساخته شده و بهرهبرداری رسیده؟ هیچ، کدام جاده در همین دولت شروع و تمام شده؟ صفر؛ این افتتاحهایی که انجام میشود مثل اتوبانی که در دهه فجر افتتاح شد اینها همه کارهایش در دولت قبل انجام شده بوده و در این دولت فقط در حد روشنایی کار شد یعنی برقکشی و تیر چراغ برق گذاشتند و الا اصل کار انجام شده بود.
بودجه جاری دولت در ۳۱ ماه گذشته دو برابر شده ولی بودجه عمرانی به شدت کاهش داشته است. در صنعت بیش از ۱۴ هزار و ۸۰۰ واحد تولیدی به تعطیلی و نیمه تعطیلی کشانده شده و کسی نیست که به دادشان برسد چنانکه بعضیها با یک کمک کوچک راه میافتند ولی متولی این حوزه خودش را تبدیل به یک آژانس خبری کرده برای اعلام خبر تعطیلیها کرده است.
بدهی دولت امروز به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده یعنی طی دو سال گذشته تقریباً ۳ برابر شده است.
رکودی که امروز بر کشور حاکم شده بسیار جدی و خطرناک است، بر فرض مثال صنعت سیمان ایران یکی از صنایعی بود که به آن افتخار میکردیم و بخش خصوصی هم سرمایهگذاری بالایی در آن کرده بود و توان تولید سیمان ایران به بالای ۷۰ میلیون تن رسید ولی الان جادهسازی، اتوبانسازی و مسکن و غیره تعطیل است و لذا انبارهای صنعت سیمان پر شده و مشتری ندارد.
از طرفی دوستان شعار میدادند که میخواهیم اعتبار پاسپورت ایرانی را ارتقا بدهیم، خب چه شد؟ نه تنها پاسپورت ایرانی ارتقاء داده نشد بلکه ۱۸ کشور دیگر هم پاسپورتشان مشکل پیدا کرد چرا که با مصوبه اخیر آمریکا اگر اتباع این ۱۸ کشور به ایران سفر کنند برای ورود به آمریکا با مشکل مواجه میشوند.
حتی سیاست خارجی هم به برجام گره و خورده مؤلفههای دیگر سیاست خارجی هم زمین مانده است. شما ببینید بالاخره وزیر امور خارجه ما میرود کنار فردی در سازمان ملل زانویش را میشکند و خم میشود در صورتی که اصلاً در ادبیات سیاسی این یک نوع تحقیر است!
از طرفی عربستان بعد از حادثه منا به وزیر ارشاد ما ویزا نمیدهد لذا معلوم است که سیاست خارجی ما یله و رها است و متأسفانه کاری انجام نمیشود.
+علت این امر را چه میبینید؟ این دولت بنا به قول خیلی از کارشناسان مخرج مشترک دولت اصلاحات و دولت سازندگی است قریب به اتفاق این آقایان در دولت سازندگی تجربه کار دارند چه شده است که اینها با این همه تجربه یا حداقل کار میدانی آمدند به این اتفاق بر خوردند؟
مدتی پیش من مقالهای نوشتم با عنوان «نخواستند یا نتوانستند». اگر بگوییم دولت تعمداً نخواست که خب خیلی بد است و اگر هم بگوییم نتوانستند که این هم خوب نیست. لذا بحث همان دیدگاه دوم است، وقتی کسی معتقد است که بستن با «کدخدا» میتواند همه مسایل حل را حل کن خب دست روی دست میگذارد تا با کدخدا توافق کند و این اتفاق افتاد یعنی سیاستی که دولت در پیش گرفت یک راهبرد بسیار بسیار غلط و اشتباه بود و این یعنی وقتی دولت دست روی دست گذاشت، زیر دستان و پایین دست هم خوابش میبرد.
اصل کار اجرایی دولت این است که هیأت دولت باید بدود تا بدنه با آن بدود، اگر هیأت دولت بیحال شد و با یک استراتژی اشتباه ساکن شد و همه چیز را به مذاکره گره زد، قطعاً کشور درگیر رخوت و رکود در همه ابعاد میشود و همین هم ممکن است نهایتاً باعث زمین زدن دولت شود. اما این شرایط ملزومات دیگری هم داشت، یعنی تحت این شرایط دولت مجبور به پنهان کاری هم بود. یعنی ما رکود داشتیم ولی گفتند که از رکود عبور کردیم و غافل از اینکه این مسأله چیزی نیست که بشود آن را مخفی کرد.
فضا از سوی دولت سنگین شد تا جایی که حتی مدیران دولتی هم جرأت نداشتند در این زمینه حرف بزنند و بگویند هنوز ما در رکود هستیم. رییسجمهور اعلام کرد که ما از رکود عبور کردیم ولی همه صنایع و تولیدکنندگان میگفتند کجا ما از رکود عبورکردیم؟ ما که در گل گیرکردهایم!
این شرایط ادامه داشت تا جایی که صدای ۴ وزیر بلند شد و به رییسجمهور نامه نوشتند اما حتی بعد از اینکه اینگونه این ماجرا افشا شد، هنوز هم میگفتند که از رکود عبور کردیم.
لذا میخواهم بگویم که دولت با آن راهبرد و فضایی که برای خود درست کرده از ملت جدا شده، یعنی در یک محیط دیگری دارد فکر میکند و عملیات میکند و…
وزیر مدیر اجرایی است و مدیر اجرایی باید در کشور راه بیفتد. ما آن موقع که وزیر بودیم در سفرهای استانی نماینده تامالاختیار دولت بودیم در آنجا مشکلات را میدیدیم و همان جا بعضی از مشکلات را با اختیاراتی که داشتیم حل میکردیم، روزی ۱۸ ساعت میدویدیم از این شهر به آن شهر از این ده به آن ده؛ اما دوستان دولت یازدهم به اسم ژنرال یکسری پیرمرد کهنسال را به ملت غالب کردند، در صورتی که این افراد ۷۰ ساله باید میرفتند گوشه اطاق فکر به دولت مشاوره میدادند نه در جایگاه یک مدیر اجرایی چرا که از نظر فیزیکی بدنشان اجازه ۱۸ ساعت کار را نمیدهد.
حتی گاهی مشاهده میشود که معاونین این وزرا از خود وزیر کهنسالتر هستند. واقعاً ما در دو سالونیم گذشته در کمیسیون صنایع و معادن میدیدیم که وزیر میآمد و معاونش میآمد همه سنهای بالا بودند و در آن جلسه هم همه خواب داشتند.
اجازه دهید خاطرهای تعریف کنم، یکی از نمایندگان از یک وزیر کهنسال سؤالی را مطرح کرده بود، آن وزیر به مجلس میآید و جلسه آغاز میشود، در حین قرائت سؤال در جلسه وزیر محترم متأسفانه به خواب میرود و همین هم باعث میشود که نماینده سؤال کننده، صحبت خود را قطع کند و به وزیر تذکر دهد که بیدار شود و سؤال مجلس را گوش کند.
+تبعات این روند چیست؟
این دولت محور کارش را ما میتوانیم نگذاشت بالعکس آمد و خلاف آن عمل کرد، در جایی گفتم که این دولت «دولت ما نمیتوانیم» است و مثال هم زده بودم چرا که مثلاً میگوییم عمران و آبادانی، میگویند ما نمیتوانیم، میگوییم خط لوله گاز ایران به هندوستان، میگویند ما نمیتوانیم، میگوییم حادثه منا اتفاق افتاده و باید برویم مشکل را حل کنیم، میگویند ما نمیتوانیم، میگوییم مسکن مهر مردم مانده، میگویند ما نمیتوانیم، یعنی برنامه اینگونه است. در نفت دانشمندان بزرگی داریم، در صنعت پتانسیل بالایی داریم، ۴ میلیون و نیم دانشجو داریم، چند هزار نفر از این دانشجویان را در صنعت نفت اگر بهکار بگیرند متوجه میشوند که چه انقلابی رخ میدهد. لذا هم آن راهبرد و هم این روحیه کارکردن و هم فیزیک بعضی از وزرا این اجاره را نمیدهد که دولت بخواهد کار سنگین و طاقتفرسا انجام دهند. کشور در حال حاضر نیازمند مدیران اجرایی است که بتوانند شبانهروز کار اساسی انجام دهند نه کار پشت میزنشینی، کار میدانی و اجرایی انجام بدهند.
+ اصول و روابط حاکم بر روابط اقتصادی دولت چقدر بر همان رفتار اقتصادی دولت سازندگی منطبق است و چه نتایج احتمالی را برای آن متصور هستید؟
این دوستان عمدتاً در حوزه اقتصاد همان کسانی هستند که بر دولت سازندگی حاکم بودند و همان مدل را پیگیری میکنند، برای مثال در دولت سازندگی بحث تعدیل را مطرح کردند و کمک خارجی را محور قراردادند و ناگهان در سال ۷۴ متوجه شدند که کشور بیش از ۵۰ میلیارد دلار بدهکار است، افکار عمومی متوجه شد و همه نگران شدند که با این بدهی چه باید کرد و مجبور شدند که برنامه تعدیل را متوقف کنند، برنامهای که بانک جهانی و آمریکا و انگلیس آن را تجویز کرده بودند. امروز هم حرکتی که صورت گرفته است دقیقاً در راستای همان برنامه است یعنی مشاهده میکنیم که ناگهان تفاهمنامه خرید صد و اندی هواپیما در طول ۸ سال با غرب بسته میشود، در حالی که نه تنها عقل چنین خریدی را معقول نمیداند بلکه شرایط موجود و علم اقتصاد نیز چنین اقدامی را منطقی ارزیابی نمیکند، چرا که این اقدام یعنی بدهکار کردن ملت و کشور، ضمن اینکه هیچ دولتی نمیتواند برای دولت آینده تعهد مالی ایجاد کند!
در شرایطی که چنین خریدهای بزرگی صورت بگیرد و برای طولانی مدت کشور بدهکار میشود باید نگران بود و به رسانهها و کارشناسان و مبادی قانونی توصیه کرد که چشم و گوش خود را باز کنند.
از طرفی قراردادهای جدید نفتی هم در همین بستر است، یعنی قرارداد نفتی ۲۵ ساله که اینها همان قرارداد دارسی دوم هستند و ۱۰ سال دیگر میفهمیم که چه بلایی سرمان آمده است و در چنین شرایطی است که باید انقلابی کنیم و دوباره نفت و گاز را ملی کنیم!
بنابراین میتوان گفت که این رفتارهای دولت یازدهم همگی پیرو همان سیاست تعدیل اقتصادی دولت پنجم و ششم و اجرای برنامههای اقتصادی آمریکا و بانک جهانی است!
در مسأله نفوذ اقتصادی یکی از راهکارها که در زمینه نفوذ هم میگنجد همین بدهکار کردن کشور است. وقتی کشور بدهکار شد و درصد قابل توجهی از تولید ناخالص ملیاش بدهی شد دیگر آن کشور به راحتی نمیتواند کمر بلند کند و دقیقاً میشود داستان یونان، داستان لهستان.
پس ببینید برنامه غرب این است که ما را بدهکار کند و ما اینجا با بیتدبیری و بیفکری میخواهیم آن برنامه اجرا کنیم تا کشور را بدهکار کنیم؛ این یک خطر بزرگ برای آینده کشور است که اگر افرادی با دیدگاه سکولار وارد مجلس شود مطمئناً این نوع عملیات و قراردادها را تقویت میکنند.
مسأله دیگر در این زمینه همین قراردادهای محرمانهای است که با دلالی برخی افراد و گروهها بسته میشود. اروپا میخواهد کالایش را به ایران بفروشد و برای رسیدن به این هدف مثلاً پژو یک دلال و واسطهای را پیدا میکند و نقش این واسطه این است که این قرارداد را جوش بدهد.
این روزها شاهدیم که عدهای دلال از طرف دولت در قراردادهای بزرگ به عنوان میانجی عمل میکنند که افراد مشکوکی با پروندههای مهمی در قوه قضاییه هستند. این افراد به دنبال پورسانتگیری از طرف خارجی برای عقد قرارداد هستند. خب یک قرارداد ۳۰ میلیارد دلاری اگر یک درصدش هم پورسانت گرفته شود که بیشتر است و معمولاً ۵ درصد است، میشود ۳۰۰ میلیون دلار یعنی هزار میلیارد تومان!
این رقمها رقمهای بسیار نجومی و قابل توجهی است و باید بیان شود که چگونه به دست برخی میرسد که البته ممکن است جوابی برای درآمد افرادی باشد که امروز در دولت هستند و گفته میشود دارای چنین سرمایههایی یعنی بیش از هزار میلیارد تومان سرمایه هستند و تکذیب هم نمیشود.
+اشارهای به خطر این مدل فکری برای انقلاب داشتید. آن را تشریح میکنید؟
وقتی با این کارها و فاینانس گرفتنهای چند ده میلیارد دلاری و با این قراردادهای طولانی مدت و حجیم کشور را بدهکار میکند یعنی عملاً کشور را میفروشند و این یعنی به زودی روزی فرا میرسد که ناگهان سر بلند میکنیم و میبینیم ایران مثلاً ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیارد دلار بدهکار است و آن موقع استقلال ما است که خدشهدار میشود چراکه یک کشور بدهکار اولین چیزی که از دست میدهد استقلالش است. آن چیز اصلی که جزو ارکان و افتخارات جمهوری اسلامی ایران است.
دوم اینکه این افراد نهایتاً پناهگاهشان غرب است و ثروتی که گیر این افراد میآید در ایران سرمایهگذاری نمیکنند و به خارج میبرند. خودشان و زن و بچهشان را هم میبرند چون اگر اینجا زندگی کنند برای خودشان بد است چون با این پولهای کلان که جرأت هم نمیکنند، بگویند از کجا آوردهاند مجبورند به خارج بروند و در بانکهای سوییس و اروپا سرمایهگذاری کنند. این هم یک خطر است.
خطر دیگر این است که وقتی در کشوری کار انجام نشود، وابستگی میآید. وقتی نیروی تحصیلکرده وارد تحقیق و پژوهش و توسعه و ساخت و ساز و… نشد، پیمانکار داخلی جرات سرمایهگذاری و کار نداشت، ایران فرو میریزد!
وقتی صنعت مولد در کشور به وجود نمیآید همه صنعتها از بین میروند و فقط صنعت مونتاژ باقی میماند و مونتاژ یعنی وابستگی!
در این شرایط باید بگوییم که واقعاً خطرات زیاد است چراکه با این روند غربیها کمکم بر ما مسلط میشوند و بعد ما را مهار میکنند و میرویم زیر نظر خودشان و در آخر در واقع کدخدا دیگر برای ما تصمیم میگیرد. اگر این اتفاق بیفتد یعنی نابودی ملت ایران و نابودی کشور آن موقع دیگر بحث تجزیه ایران را مطرح میکنند مگر بحث تجزیه افغانستان را مطرح نکردند مگر بحث تجزیه عراق را مطرح نکردند مگر تجزیه یمن، عربستان و حتی ترکیه را مطرح نمیکنند. وقتی حکومت مرکزی را ضعیف کردند و وابسته به خود کردند و نیازمند خودشان کردند آن موقع بحث تکه پاره شدن آن کشور را مطرح میکنند.
*+آقایان قبل از دوران برجام و توافق هستهای حجم خیلی گستردهای از توقعات را مطرح کردند. که اگر توافق بشود تحریمها برداشته میشود و سوئیفت برقرار میشود و رفاه میآید و آب خوردن مردم هم حل میشود و… امروز توافق اجرا شده و به قول خودشان هم تحریمها برداشته شده اولاً دولت چقدر به وعدههای خود نسبت به دوران بعد از برجام عمل کرده است و آیا اصلاً میتواند به آن حجم وعدهها عمل کند؟
محور کار دولت یازدهم در این دو سال و نیم به جای پیشرفت، سیاسی کاری بوده است و به جای حل مشکلات معیشتی مردم و ساماندهی اقتصادی علیه این و آن در داخل شعار داده و وعده سرخرمن برای برجام.
البته مجبور هم بوده است، چرا که وقتی جهتگیری همانی باشد که عرض کردم و از طرفی کاری هم صورت نپذیرد، مجبور میشوند فضایی درست کنند که این مشکلات در آن فضا پنهان شود.
دولت برای اینکه فضای لازم برای رسیدن به برجام را داشته باشد باید توقعات مردمی را بالا میبرد و اینکار را انجام داد.
از طرفی نزدیکان دولت یازدهم قبل از اینکه به صدارت برسند بیان میکردند که تحریمها ۲۰ درصد اثر گذاشته و ۸۰ درصد مشکلات اقتصادی به خاطر مسأله مدیریت در کشور است اما همین که فرمان دولت دستشان افتاد گفتند مشکلات صددرصد مربوط به تحریمها است و حرف دولت قبلی را زدند.
به هر حال ظاهراً مرغ دولت یک پا دارد. دولتیها فرصت را از دست دادهاند، قریب به ۳ سال از دولت ۴ ساله گذشته استریال برجام امضا شد، اجرا شد و تمام هستهای تقریباً نابود شد، درون قلب راکتور اراک را سیمان ریختند و تعطیل کردند و… اما هنوز هیچ اتفاقی در اقتصاد کشور نیفتاده است. یعنی وضعیت اقتصادی کشور امروز با دو ماه قبل با روز اجرای برجام هیچ تفاوتی نداشته است.
آقای رییسجمهور روزی میگویند که در روز یکشنبه هزار «السی» باز شده در حالی که ما که تحصیلکرده خارج هستیم به خوبی میدانیم که روز یکشنبه اروپا تعطیل مطلق است و بانکی برای این کار نیست. لذا به نظر میرسد دولت مجبور شده در این موقعیت دست به فریبکاری هم بزند.
لذا آن بوق و کرنایی که قبل از اجرای برجام دولت به دست گرفت همان مسأله الان بلای جان دولت شده!
هزینه سنگین و امتیازهای زیادی دادیم اما در مقابل چه چیزی گیر ما آمد؟ وعده سر خرمن که ۴ سال دیگر اجرا میشود! اینها برای مردم آب و نان نمیشود.
کسی که میگفت وقتی برجام امضا شود مشکل آب خوردن مردم هم حل میشود خب الان جواب بدهند که کجا مشکل آب مردم حل شده؟ آن جاهایی که مشکل آب داشتند مشکلشان حل شده؟ دولت الان باید پاسخگو باشد.
دولت وسایل زیادی در اختیار دارد، اکثر رسانههای ایران در اختیار دولت است و اگر بخواهد دستاوردهای خود را بگوید به راحتی میتواند آنها را رسانهای کند و به گوش همه برساند. ولی الان مشکل جدی رخ داده، کار مهمی صورت نگرفته است و برای اینکه در ادامه کار مردم از ماجراها بیش از این سردرنیاورند به ابزارهای خطرناکی چون قراردادهای محرمانه متوسل شدهاند.
امروز به نظر میرسد اگر مردم بفهمند در قراردادهای نفتی قرار است چه بلایی سر ایران بیاید، قطعاً موضع میگیرند، لذا میگویند محرمانه است و اطلاعاتش را بیرون نمیدهند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.