تورم حرف گوش کن!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خود تورم حرف گوش کن! هر چیزی را فکر می‌کردیم اِلا اینکه تورم هم می‌تواند حرف گوش‌کن باشد، البته نه از این مدل حرف گوش‌کن‌های معمولی، بلکه در حد مریدی و پیروی، جوری که برخلاف تمامی الزامات و دلائل ایجاد و قواعد و قوانین خودش هم عمل کند و خیلی راحت […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خود

تورم حرف گوش کن!

هر چیزی را فکر می‌کردیم اِلا اینکه تورم هم می‌تواند حرف گوش‌کن باشد، البته نه از این مدل حرف گوش‌کن‌های معمولی، بلکه در حد مریدی و پیروی، جوری که برخلاف تمامی الزامات و دلائل ایجاد و قواعد و قوانین خودش هم عمل کند و خیلی راحت و بدون هیچ‌گونه مقاومتی هر چیزی که برخی افراد بگویند را گوش داده و بر همان مسیری حرکت کند که برایش ریل‌گذاری می‌کنند و اصلاً و ابداً از خودش استقلالی نداشته باشد!

تا قبل از فرمایشات برخی بزرگواران فکر می‌کردیم که خلق پول و رشد پایه پولی و نقدینگی و پول و شبه‌پول، سم مهلکی برای اقتصاد و چرخه اقتصاد و به تبع آن معیشت خلق‌ا… است و باور داشتیم که حرف‌های بزرگان حوزه اقتصاد کلان و صاحب‌نظران اقتصاد خرد که می‌گویند پول پرقدرت آفتی است که نباید وارد اقتصاد شود که اگر بشود چه در رونق اقتصادی و بازار پرنشاط باشیم و چه در رکود و رخوت، نتیجه‌ای جز تورم مخرب ندارد. درست و عین واقع است!

ایضاً به همه ثابت شده بود که ایجاد تورم و رشد آن هزار و یک دلیل دارد و حفظ قدرت خرید مردم و معیشت قابل قبول خیلی خیلی مهم است و اینکه به همان هزار و یک دلیل، تورم در کشور افسار پاره کند ولی یک دلیلش را بچسبیم و افزایش حقوق کارگران و کارمندان متناسب با تورم سالیانه را روی هوا ببریم و بی‌خیال شویم، چیزی شبیه پیدا کردن سوزن در یک انبار سوزن است و زدن جوالدوز به جیب و اعصاب و روان خلق‌ا…!

ولی ظاهراً این حرف‌ها و قواعد به‌خاطر عدم ثبات شخصیت جناب تورم دچار از هم‌گسیختگی و له‌شدگی آنی شده است و اگر تورم فقط یک حسن داشت، این بود که با زبان بی‌زبانی و در عمل و امر واقع به مسئولین و متولیان نشان می‌داد که هر حرکت و اقدام و برنامه ایشان چه نتیجه و یا عواقبی دارد و لااقل از این جهت کمی تا قسمتی لایک می‌گرفت، ولی به مدد همین سر به هوایی و مریدی و حرف گوش کنی جدید‌الوقوعی که پیدا کرده است، این یک فقره حُسن را هم از دست داده و با بقیه زشتی و پلشتی و دردسر و مصیبت‌های خود، خوش می‌گذراند، به‌علاوه اینکه این طوق بندگی و اسیری را هم به گردن انداخته و از قضا حواسش به شأن و منزلت و جایگاه و اعتبارش نیست، ماشین بوجاری شده است که از هر راهی باد می‌آید، قواعد مالی و پولی و اقتصادی را باد می‌دهد!

عزیزی فرمایش کرده است، که اگر بخواهیم افزایش حقوق‌ها را تا نزدیکی‌های تورم سالیانه بالا ببریم، توان و ظرفیت آن را نداریم و بنابراین هزینه درست می‌شود، ولی برای جبران آن باید سراغ بانک‌ها رفته و پول قرض کنیم و بودجه ناتراز شده و کسری حادث شده و کار به خنس می‌خورد! به معنای دیگر، هیچ راه‌حل دیگری برای ایجاد منابع مالی و درآمد برای دولت به‌جز قرض گرفتن ندارند و یحتمل نمی‌شود از منابعی که دیگر هزینه‌های بودجه از آن تأمین می‌شود، یک بخشی را هم به حقوق‌ها بدهیم و عدل باید برای این یک فقره، استقراض کنیم و مشکل ناترازی را به بار بیاوریم.

عزیز گرانقدر دیگری هم فرمایش کرده‌اند، نزدیک به این مضمون که رشد نقدینگی مشکل چندانی ایجاد نمی‌کند، و همان‌طور که عرض کردم متأسفانه جناب تورم که به نوعی از خودباختگی و حرف گوش‌کنی آنی دچار شده است در رابطه با این فرمایشات سکوت اختیار کرده و بعید نیست همراهی و همدلی نموده و کل قواعد و قوانین اقتصاد و بازار و بودجه را بی‌خیال شده باشد!

حالا دلیل این اتفاق چیست و چرایی این رفتار کدام است، عقل ما که راه به جایی نمی‌برد، شاید هم، همه چیز همچنان بر قوت خود باقی است و قواعد و زیرساخت‌های اقتصاد خرد و کلان جابه‌جا نشده است، فقط این‌بار جناب تورم ملاحظه فرموده و فرمایشات عزیزان را زیرسبیلی رد کرده تا کسی بر ایشان خشم نگرفته و عزم‌ها برای آنکه ایشان را از حیز انتفاع ساقط نمایند، جزم نشود!

چنین هنر سیاست‌بازی و سیاست‌ورزی توی ذوق‌زنی از «تورم» بعید بود!

هوشنگ‌خان