دبشلوژی جامع الاطراف!

خیلی عرض مهمی ندارم، نمی‌دانم چرا چند روزی است نسبت به برخی اخبار حساسیت پیدا کرده‌ام و با خواندن چند خبر در رابطه با اقلام مختلف غذایی، خانگی، ساختمانی، خودرویی، نساجی، پوشاکی، دارویی و تجهیزاتی و کلی چیز دیگر، احساس عجیبی به جنابمان دست می‌دهد که قبلاً سابقه نداشت، البته نه از آن عجیب غریب‌ها، […]

خیلی عرض مهمی ندارم، نمی‌دانم چرا چند روزی است نسبت به برخی اخبار حساسیت پیدا کرده‌ام و با خواندن چند خبر در رابطه با اقلام مختلف غذایی، خانگی، ساختمانی، خودرویی، نساجی، پوشاکی، دارویی و تجهیزاتی و کلی چیز دیگر، احساس عجیبی به جنابمان دست می‌دهد که قبلاً سابقه نداشت، البته نه از آن عجیب غریب‌ها، بلکه نوعی عجیب آشنا! فکر و تخیل است دیگر چه می‌شود کرد، همین‌طور برای خودش می‌رود و می‌آید و می‌چرخد و به این‌طرف و آن‌طرف سر می‌زند و برای خودش می‌بافد و می‌سازد و به هم می‌ریزد و چه بسا می‌لافد، در نوشابه باز می‌کند و کیک پوست می‌گیرد و چای می‌ریزد!

به هرحال هرچه هست نمی‌دانم، ولی همین را می‌دانیم که مسئولین امر و متولیان امور اقتصادی و بانکی و صمتی و کشاورزی و امنیتی و قضایی و اجرایی و دارویی و درمانی، حواس‌شان را خیلی بیشتر از قبل جمع کنند که یکدفعه چهار روز دیگر کاشف به‌عمل نیاید که ‌ای دل غافل یک رانت و اختلاس و بخور بخور و فساد و خلافی در جریان بوده و کسی متوجه آن نشده یا برخی هم که متوجه شده‌اند، خودشان هم اهل ‌دل شده و همراهی کرده‌اند و از اینجور فرضیه‌های غیرممکن زبانمان لال، گوش شیطان کَر!

بالاخره با این وضعیت اقتصادی و تحریم و برخی فرصت‌های انحصاری و رانتی و تو در تو و خصولتی، شبه‌دولتی و خودی و بی‌خودی و چند مدل دلار و ارز و چندین و چند قاعده و روش و تبصره و قید و امضا‌های طلایی و توصیه‌های الماسی، خودبه‌خود خیلی از چیز‌ها آماده و مهیاست برای سوء‌استفاده بچه‌زرنگ‌ها و حواس‌جمع‌ها و زد و بند‌ها و کار چاق‌کن‌ها و رابطه‌ای‌های بی‌ضابطه و بی‌خودی و ناخودی‌های، اهل شوآف و نمایش و ظاهر‌سازی و ظاهر فریبی!

چای دبش دیشلمه و داروی شفابخش و برنج قد بلند و کوتوله و لبنیات استخوان‌ساز و شیرخشک نوزادپسند و خودروی چهارچرخ رهوار و متریال و مواد اولیه و تجهیزات و میوه شادی‌بخش و کلی چیز دیگر هستند که در اسم و وصف و معنی به‌گونه‌ای هستند و بعید نیست در رسم و عمل و نتیجه راه دیگری رفته باشند و وقتی معلوم شود که حیف و میل به حد غایت رسیده باشد!

نمی‌دانم اینکه امروز این حرف‌ها را می‌زنم به‌خاطر این است که به بدبینی مفرط دچار شده‌ام یا چیزی توی سرمان خورده است، شاید هم تازه سر عقل آمده‌ایم و متوجه شدیم که نباید به نام و نشان و اسم و رسم و سابقه و عنوان و ظاهر و حرف‌ها تکیه کرد و دل بست و اعتماد کرد، باید همچین زُمخت و تلخ و بدبین و شکاک به همه عالم و آدم نگاه کنیم، چون ظاهراً روزگاری که می‌شد به ظاهر اکتفا کرد، خیلی وقت است سپری شده است، تا آنجا که باید فکری با حال خودمان بکنیم که بدفرم اوضاع‌مان بی‌ریخت شده است!

آهان! تا یادمان نرفته است این را هم عرض کنیم که فقط گرفتن دلار دولتی و نیمایی و فروش آن در بازار آزاد و یا واردات کالای بُنجل به اسم و رسم کالای درجه یک و برگشت ندادن دلارهای دریافتی و وام بدون ضمانت و برگشت ندادن تسهیلات و این قسم چیز‌ها عیب و ایراد و تخلف و فساد و اختلاس نیستا، هر چیزی که با قانون و قاعده و مقررات و منطق، همخوان و همراه نیست و یا به موجب انجام آن حقی از کسی و یا به طریق اولی از خلق‌ا… ضایع می‌شود و یا باب رانت و انحصار و حال و حول را فراهم می‌کند و شاید هم عدم پاسخگویی و یله و ر‌هاشدگی به بار می‌آورد، همه این‌ها در حال زندگی زیر پرچم اجحاف به دولت و ملت و بیت‌المال و حق و قانون و فرهنگ و اخلاق هستند! گفتیم که گفته باشیم که بعداً نگویید که نگفتید!