حرفهای خودی و بیخودی دستور یا تدبیر! در خبر است که عزیزان بانکمرکزینشین، کلی فکر کرده و تصمیماتی گرفتهاند علیحده که با راهاندازی صندوق تثبیت ارزی و ابزار سلف ارزی، همان دستفرمان انقباضی و دستوری را که سالهاست میروند را کما فیالسابق ادامه داده و پیشاپیش کارهایی انجام دهند که بازار ارز مثل اواخر […]
حرفهای خودی و بیخودی
دستور یا تدبیر!
در خبر است که عزیزان بانکمرکزینشین، کلی فکر کرده و تصمیماتی گرفتهاند علیحده که با راهاندازی صندوق تثبیت ارزی و ابزار سلف ارزی، همان دستفرمان انقباضی و دستوری را که سالهاست میروند را کما فیالسابق ادامه داده و پیشاپیش کارهایی انجام دهند که بازار ارز مثل اواخر سال پیش و یا سال ۹۹ و ۹۷ و الی ماشالا دفعات قبلتر، یکدفعه افسار پاره نکرده و اینبار سر به فلک الافلاک نگذارد و گُر نگیرد!
البته اینکه در این نزدیک به ۱۰ ماهه اخیر جناب ارز خیلی زور زده است و هر چند وقت یکبار برای جهش و فرار از قیدهای مدیریت دستوری بازار، با متولیان بانکی و اقتصادی کشور زورآزمایی کرده ولی از آنجا که محدودیتها و ارزپاشیها و آزادسازی قیمت دیگر کالاها، به اندازه کافی تب و تاب را گرفته و سُمبه پرزورتری داشته است، به دفعات دماغش سوخته و بعد از مدتی سرکشی همچنان در محدوده ۵۰ هزار تومان آرام گرفته و جدال و مبارزه را برای نوبتی دیگر و فرصت مقتضی گذاشته است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد که بیشتر شبیه آتش زیر خاکستر میماند تا آرامش کف بازار!
به هرحال اینکه دلار آنچنان تکانی نخورده است ولی تورم بالای ۴۰ درصد اعلامی (و لااقل بالای ۵۰ درصد واقعی)، در کشور حکفرمایی میکند، معلوم و مبرهن است که یک جای کار بدجور لنگ میزند و عجالتاً فنر قیمتی ارز بهطور مستمر در حال جمع شدن و فشرده شدن است تا زمانی که ابزار و صندوقها و ارزپاشی و محدودیتها و… در برابر آن تاب نیاورده و شاهد پرواز آن به سمت نرخهای تاریخی و غیرقابل باوری که کمر شکسته و نفس بریده خلقا… را بهطور کامل بشکند و ببرد و خیال همه را راحت کند، باشیم، جوری که آتش فراهم شده به جان اقتصاد کشور هم بیفتد و همان بساط اواخر سال گذشته را بازنمایی کند!
یحتمل شما خواننده گرامی مستحضر هستید که هوشنگخان آنقدری که در لفاظی و حرافی و زدن حرفهای بیخودی استادتمامی دارد، در اقتصاد و مدیریت و فرمایشات علمی، سوادی ندارد و اگر هم داشته باشد کسی برای آن تره خرد نمیکند، اما با همه این احوال، باور بفرمایید ما هم فهمیدهایم که اینکه به جای تدبیر در امور اقتصادی و مدیریتی و سیستم پولی و بانکی و قوانین و مقررات تولید و توزیع و واردات و صادرات و اهتمام و کاردانی در نظم و انضباط و نظارت و کنترل و بازخواست و تهدید و تشویق و تنبیه و تعریف که ظاهراً فیالحال در غیبت به سر میبرند و دسترسی به آنها میسر نمیباشد و اگر هم در دسترس هستند، آنقدرها به کار گرفته نمیشوند، سفت و سخت چسبیدهایم به سیاستهای انقباضی و اقتصاد دستوری و همه کم و کسریها را میخواهیم به پشتوانه اینها حل کنیم، همانطور که در سالهای قبل و دههای قبل جواب نداده است، باز هم جواب نخواهد داد.
مسیر ساده و روان اقتصاد سالم و شفاف مبتنی بر بازار آزاد و تعامل و اعتماد فیمابین دولت و خلقا… و سیاستگذاری براساس رفاه و آرامش مردم و حذف صفر تا صد رانت و ابهام و پیچشها و مجوزات خاص و امضاهای طلایی و به طریق اولی قلع و قمع اختلاس و فساد و دزدی و دوری از حساب کردن روی جیب ملت همیشه در صحنه و هدفگذاری برای خدمتگزاری به کشور و مهیا کردن زیرساخت به دور از کله گندهها و دمکلفتها و مافیاها در تولید و صنعت و خدمات و توزیع و تجارت و… را فرو گذاشتهایم و راه صعبالعبور پرمصیبت و خطر و همواره فشل و پرریسک اقتصاد دولتی و یارانهای و پرابهام و انقباض و سرشار از دستور و گیر و محدودیت و اجبار و الزام و… را برگزیدهایم که از قضا همیشه هم ضرر و زیان آن را هم خودمان و هم خلقا… با پوست و گوشت و جان و زندگی و فدا شدن حال و آینده و آرامش و فرزندان و فرهنگ و کلی چیز دیگر، پرداختهایم ولی باز روز از نو روزی از نو!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.