حرفهای خودی و بیخودی هوشمصنوعی کیلویی چند! حتماً شما هم حرفهای زیادی در مورد هوشمصنوعی شنیدهاید و احتمالاً دهها وبسایتی که براساس هوشمصنوعی خدمات خاص و بعضاً عجیب و غریبی ارائه میدهند را هم میشناسید و یا لااقل با برخی از آنها دیداری تازه کرده و یا حتی از خدماتشان بهره بردهاید. به هرحال […]
حرفهای خودی و بیخودی
هوشمصنوعی کیلویی چند!
حتماً شما هم حرفهای زیادی در مورد هوشمصنوعی شنیدهاید و احتمالاً دهها وبسایتی که براساس هوشمصنوعی خدمات خاص و بعضاً عجیب و غریبی ارائه میدهند را هم میشناسید و یا لااقل با برخی از آنها دیداری تازه کرده و یا حتی از خدماتشان بهره بردهاید.
به هرحال این جناب هوشمصنوعی، واقعیت امروز ماست که چه بخواهیم و چه نخواهیم تشریف خود را آورده و دیر یا زود دیگر نمیتوان به عنوان میهمان و نورسیده و ابزار و دستیار و کار راهانداز به آن نگاه کرد، اگر کمکم ادعای شراکت و چه بسا صاحبخانه بودن نکند، قطع بهیقین عضوی جدانشدنی از خانواده بشری خواهد شد. بنابراین بهتر است قبل از آنکه این بچه نوپا که با سرعت نور در حال رشد و نمو است، گولاخ و گردنکلفتی برای خودش بشود و سِرتقبازی درآورد، اولاً خوب با زبانش آشنا شویم، فهم درست و درمانی از هنر و کفایت و خطر و ضعف و قوتش داشته باشیم، لااقل دستی از دور بر آتش تولید و کنترل و هدایت و همراهی و حتی همدلی با ایشان داشته باشیم و در یک کلام آنقدری از مرحله پرت نباشیم که یکدفعه ببینیم ای دل غافل کشورهای حواسجمع ۶برهیچ از بقیه کشورهای گیج و خجسته حال جلو هستند و باید مثل همین قصه فضای مجازی که در همان شروع بازی گل را خوردیم و هرچه هم تلاش میکنیم همچنان عقب هستیم و شرکتهای بزرگ آمریکایی و با فاصله زیادتر برخی دیگر از کشورها حسابی گل کاشتند، در این فقره هوشمصنوعی و دنیای مجازی برویم در نوبت مصرفکنندگان رده چندم و از لبه تکنولوژی به لبه پرتگاه برسیم.
البته اینها را برای خودم و شما خواننده گرامی عرض نمیکنم، ما و شما که نهایتاً بتوانیم کاربرد برخی از هوشهای مصنوعی را بفهمیم و استفاده ببریم و اگر هم خیلی هنرمند و اهل دانش آیتی باشیم، یک گوشه کار هوشمصنوعی را در حد اپسیلون از کل سپهر تحت پوشش آن، بگیریم، بلکه طرف حساب این عرایض جنابمان، بزرگواران تصمیمساز و تصمیمگیر و تقنینی و اجرایی است که باید دست بجنبانند و با کمک اندیشمندان و صاحبنظران حوزههای مختلف (البته نه مدعیهایی که فرق زبان برنامهنویسی پایتون را با نیش مار پیتون نمیدانند) برنامه و ساختار و چارچوبی طراحی کرده و آن را قدم به قدم به اجرا درآورند و شرکتها و افراد توانمند و مستعد را پرورش دهند تا ما هم از این قافله پرشتاب عقب نمانیم.
نمیدانم چرا این حرفها را میزنم، درست است خودمان هم آنچنان باوری به رقم خوردن این اتفاق نداریم و نیشخند جنابتان را هم خوب میفهمیم، ولی چه کنیم که بزرگان گفتهاند در ناامیدی بسی امید است و ایضاً ما آنچه میفهمیم را عرض کنیم و آنچه شرط بلاغت است را بگوییم که لااقل این وسط بدهکار خودمان نشویم و با گفتن ما و دیگران شاید کار بالا گیرد و کورسوی امیدی روشن شده و اتفاقی مبارک بیفتد.
راستش را بخواهید، بدجور نسبت به شوآف و راهاندازی فلان خانه و بهمان مرکز و بیسار پژوهشکده هوشمصنوعی و بلندپروازیهایی مثل وزارتخانه هوشمصنوعی، مشکوک هستیم و بدتر از آن میترسیم چهارصباحی دیگر یکدفعه آماری استخراج شود که نشان دهد ما در هوشمصنوعی جزء ۱۰ کشور برتر جهان هستیم، همانطور که در تولید علم روزگاری نهچندان دور جزء سرآمدهای دنیا بودیم ولی هیچگاه نفهمیدیم این تولید علم کهکشانی، در کجای فرهنگ و معیشت و اجتماع و اقتصاد و ورزش و کشاورزی و تولید و صنعت توانست ما را آنچنانی جلو بیندازد که مایه رشک و حسرت کشورهای پیشرو و یانکیها و چشمبادامیها، شویم!
زیاده عرضی نیست، مخلص کلام این است که این داستان هوشمصنوعی از آن داستانهای مینیمال است که دیر بجنبیم، قصهاش شروع شده و گفته شده و به اوج رسیده و آخر بازش هم جز برای طلایهداران، به درد هیچ کسی نمیخورد و ما همیشه باید دنبالهرو و استفادهکننده باشیم تا شاید در روزگاری نهچندان نزدیک، فرصتی به طلایی این فرصت به دست آید تا بتوانیم عقبافتادگی و کمکاریهایمان را جبران کنیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.