وقتی هوش، مصنوعی باشد!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی وقتی هوش، مصنوعی باشد! از قدیم گفته‌اند که هر چیزی طبیعی‌‌اش خوبه، فرقی هم نداره، میوه و خوراکی و مواد غذایی باشه یا قیافه و قد و قامت و رنگ و لعاب، حتی در فقره آموزش و پرورش هم می‌گویند، بچه‌ها را در همان مسیری که استعداد و علاقه طبیعی […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی

وقتی هوش، مصنوعی باشد!

از قدیم گفته‌اند که هر چیزی طبیعی‌‌اش خوبه، فرقی هم نداره، میوه و خوراکی و مواد غذایی باشه یا قیافه و قد و قامت و رنگ و لعاب، حتی در فقره آموزش و پرورش هم می‌گویند، بچه‌ها را در همان مسیری که استعداد و علاقه طبیعی دارند هدایت کنید و به زور فرمان رشد فرزندان دلبند را به طرف مهارت و هنر و ورزش و تحصیلاتی که خودتان دوست دارید و یا آرزویش را داشته‌اید، نچرخانید که چیزی از آن در نخواهد آمد.

البته اینکه یک در میان خلق‌ا… این کره خاکی، خیلی کاری به این حرف‌‌‌ها ندارند و فقط حواس‌شان در پی آن چیزی است که دوست دارند و در این مسیر، طبیعت و طبیعی بودن و نچرال و معمول و همخوانی با توان و استعداد و فهم و زور و پول و… عجالتاً در اولویت قرار ندارد، میل مبارک و باید و نباید و آرزو و رقابت و چشم و هم‌چشمی و لذت و دیده شدن و پول و قدرت و تعریف و جایگاه و رتبه و مقام و… اصل قصه است که براساس آن‌‌‌ها کار‌‌‌ها و اقدامات و اهداف و تلاش و حتی عمر و سرمایه خود را می‌گذارند و آنقدری جلو می‌روند که یا اندک موفقیت‌‌‌ها و نتایج آن‌‌‌ها را راضی می‌کند و یا به‌طور کل سرخورده و شاکی و ناراضی، تاب و توان از دست داده و در نهایت یا سر عقل آمده و ناچاراً خود را به دست طبیعت می‌سپارند و براساس استعداد و توان ذاتی خود راه را از نو در پیش می‌گیرند و یا گوششان بدهکار و تجربه، آموزگارشان نمی‌شود و می‌افتند به تکرار و ول‌کن بیراهه‌ها نیستند و خود حدیث مفصل بخوان…!

کلاً هیچ چیز مصنوعی خوب نیست، برخی هم مثل خنده و گریه مصنوعی و دلسوزی و مهربانی مصنوعی و از این دست چیزهای مصنوعی که اساساً فاجعه‌اند. بماند که چشم و چال و قلب و ریه و دست و پای مصنوعی حکم‌شان علی‌حده است، اما از ما می‌شنوید، وقتی با پسوند مصنوعی روبه‌رو می‌شوید، احتیاط را چند برابر کنید، چون در کَت ما نمی‌رود که چیزی (به‌جز آن علی‌حده‌ها) هم مصنوعی باشد و هم خوب!

آهان تا یادمان نرفته است عرض کنیم، که همه مصنوعی‌‌‌ها فدای یک تار موی هوش‌مصنوعی، که علی‌الحساب، آب آورده و تیمم را باطل کرده است، یعنی جوری در حال ورود به صفر تا ۱۰۰ زندگی بشری است که می‌ترسیم چهار روز دیگر همین عقل و هوش طبیعی ما را هم از صدر به زیر کشیده و برچسب درجه۲، شایدم مصنوعی بر پیشانی‌‌اش بکوبد، اگر در صف رده خارج‌‌‌ها قرارش ندهد!

باور بفرمایید قصه این هوش‌مصنوعی، شوخی‌شوخی، خیلی هم جدی شده است و می‌ترسیم به مدد هنرمندی‌های برخی موجودات دو پا، چارصباحی دیگر، روزگار جهانیان را سیاه و تار کند و یک خودم کردم که لعنت بر خودم باد تاریخی برای انسان‌‌‌ها به یادگار بگذارد!

احتمالاً، کمی شاکی شده‌اید که چرا این همه فرصت و امکان و رشد و پیشرفتی که می‌شود به‌واسطه هوش‌مصنوعی به آن‌‌‌ها دست پیدا کرد را نمی‌بینیم و صاف چسبیده‌ایم به استفاده‌های نادرست و کاربردهای پرخطر آن و به‌خاطر دستمالی می‌خواهیم قیصریه‌ای را به آتش بکشیم!

بله حق با شماست، هوش طبیعی هوشَ نگ ‌خانی ما هم از قدیم‌الایام خوب کار می‌کرده و می‌فهمیم که نباید هزار و یک فایده و فرصت را به‌خاطر چهارتا عیب و ایراد، ببوسیم و کنار بگذاریم، ولی مشکل اینجاست که اساساً گیر و پیچ ما به هوش‌مصنوعی نیست، بلکه همه واهمه ما از این انسان بشرنماست که در تاریخ چند صد ساله اخیر که نگاه می‌کنی، هیچ وقت یک امکان و اختراع و ابداعی را به‌طور کامل در راه صحیح استفاده نکرده است و هر بسیاری هر رشد و نوآوری جدید را به جای آنکه با رضایت و منفعت و خدمت و کیف و حال جامعه و انسان، گره بزنند، رمقش را حسابی در راه خطا و ناصواب و جنگ و تخریب و سودجوئی و جرم، گرفته‌اند و ماحصلش همین بساط بی‌ریخت جوامع بشری است که به نظاره نشسته‌ایم!

 

هوشنگ‌خان