حرفهای خودی و بیخودی بیکاری و پُرپولی! به قول حضرت حافظ که میفرماید: مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد، کز دست بخواهد شد پایانِ شکیبایی و به قول خودمان که میگوییم بعله اینچنین است برادر که در این ملک، یکی از راههای کسب درآمد، بیکاری است که اگر بیکار نباشیم و صبح […]
حرفهای خودی و بیخودی
بیکاری و پُرپولی!
به قول حضرت حافظ که میفرماید: مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد، کز دست بخواهد شد پایانِ شکیبایی و به قول خودمان که میگوییم بعله اینچنین است برادر که در این ملک، یکی از راههای کسب درآمد، بیکاری است که اگر بیکار نباشیم و صبح تا شب سر در حساب و کتاب و این بازار و آن بازار و خبرها و فرصتها نباشد، کلاهمان پسمعرکه است، از قدیم هم گفتهاند که تنبل نرو به سایه، سایه خودش میآیه! همچین خوش و خرم لم میدهیم، پول زبان بسته را به موقع به خرید فلان کالا و یا بهمان سرمایه، فرمان میدهیم، بعد از مدتی که بازار بهمان چیز داغ شد قیمتها اوج گرفت، آن را میفروشیم و با یک دو دوتا چهارتای بجا و حساب شده، چیزی دیگر میخریم و با همین رویه و براساس قانون نانوشتهای که وجود دارد و قیمت اقلام بهطور مرتب در نوسان هستند و ایضاً در نوبت و به ترتیب، فرصت هنرنمایی آنها میرسد، پول روی پول میگذاریم و عیش و نوشمان هم به راه است!
بیخود نیست که پُرکاری و بیپولی با مردم چنان کرد که دلزده از تولید و صنعت و خدمات و کارآفرینی و کشاورزی و فروشگاهداری و تعمیرکاری و ساخت و ساز، یک میان به فکر بیکاری و پرپولی افتادهاند تا عمری را که تباه کردهاند در سایه بلند این رویه بینظیر کسب درآمد و روزگار آرام و بیدغدغه معیشت، جبران مافات کنند و پشت دست مبارک را داغ کرده که زین پس بهفکر راه انداختن کار و کسب و ساخت و تولید و حرکت و پویایی، نیفتند!
نمیدانم شما خوبان هم با من همنظرید که اگر فیالمثل زندگی کاری و شغلی ۱۰۰ نفر را در این ۱۰ سال اخیر بررسی کنیم که نصفشان به توصیه «برو کار میکن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی است کار»، عمل کردهاند و نیمی دیگر، به موجسازی و موجسواری و زد و بند و کارچاقکنی و سفتهبازی تعهد و اهتمام نشان دادهاند، نتیجه آن میشود که قاطبه آن ۵۰ نفری که شعارشان بیکاری و پرپولی است از نظر وضع مادی و پول و سرمایه به مراتب بالاتر و بهتر از آن ۵۰ نفر دیگر است که اکثراً در حول و حوش و ذیل خطوط متوسط و فقر و احیاناً فلاکت، روزگار میگذرانند!
البته اگر شما موافق نباشید، جسارتاً خیلی مهم نیست چون این بساط اقتصادی و شرایط گل و بلبلی بازار و قیمتها و تلاطم و موج و نوسانها، خیلی اهل گوش سپردن به نظر و نگاه پر از شهد و شیرینی شما نیست و راه خودش را رفته و اصل کسب سود را بر همه چیز اولویت داده و با کار و زحمت و تلاش و سختکوشی و این قسم چیزها میانهای نداشته و یحتمل نخواهد داشت.
این را هم عرض کنم که این خصائلی که فیالحال مورد غضب وضعیت اقتصادی قرار گرفته است، اگر در حوزه دلالی و واسطهگری و موجسواری و گرفتن ماهیهای درشت از آب گلآلود، صرف شود، از حلوای تنتنانی هم بهتر است و خیلی هم جواب میدهد.
به هرحال در شرایطی که «کار نیکو کردن از پر کردن» نیست و ثمره تولید و صنعت از ثمره واسطهگری و بازاربازی، کمتر و بعضاً هیچ و پوچ است، عارضه خروج پول و سرمایهها از کار و کسبهای واقعی و اثربخش و اشتغالزا و تورمشکن، حسابی به جان اقتصاد نیمهجان افتاده و آن را به حال احتضار میاندازد و وای به روزی که شیرینی این بیرون کشیدن پولها از صنعت و فن و مشاغل درستدرمان، زیر دهان افراد رفته و حظوافر ببرند، برگشتپذیری، کاری است سخت و ناشدنی!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.