حرفهای خودی و بیخودی حق با گوگل است! خاطر مبارکمان هست که در سنین نوجوانی و اوایل جوانی که چهار کلاس سواد پیدا کرده بودیم و بهخاطر اشتراک مجله «دانشمند» که در آن روزها، دورانی برای خودش داشت، کمی تا قسمتی هم مطالعات خارج از کتاب و مدرسه داشتیم، فکر میکردیم که خیلی میفهمیم […]
حرفهای خودی و بیخودی
حق با گوگل است!
خاطر مبارکمان هست که در سنین نوجوانی و اوایل جوانی که چهار کلاس سواد پیدا کرده بودیم و بهخاطر اشتراک مجله «دانشمند» که در آن روزها، دورانی برای خودش داشت، کمی تا قسمتی هم مطالعات خارج از کتاب و مدرسه داشتیم، فکر میکردیم که خیلی میفهمیم و اگر عقلکل نیستیم ولی دست کمی هم نداریم، برای همین در هر بحث و گفتگوی با ربط و بیربطی که در بین دوستان و خانواده و یا بین بچههای محل برقرار میشد، همیشه یا یک پای ثابت بودیم و یا خودمان را هرجور بود داخل کرده و اظهار فضل میکردیم!
بعدها فهمیدیم که اینجوریها هم نیست که با خواندن دو تا مطلب و خانه پُرش چهار تا مقاله در مورد یک موضوع، بتوان خود را عالم به آن علم دانست، بلکه برای صاحبنظر شدن، چند مترمکعبی دود چراغ و چند خرواری خاک صحنه باید خورد تا شاید بتوان از دریای آن علم به قدر فهم خویش، برداشت نموده و دیگران را نیز در برداشت خویش شریک کنی، بماند که در همین روز و روزگار مدعیان بسیاری هستند که مثل دوران جهالت ما با کولهباری از کمسوادی، صاحبنظری و اظهار فضل که هیچ، حتی به نقد و زیر سؤال بردن آن دانش و مبحث علمی هم میپردازند، کاری که بزرگان هم خود را در اندازه آن نمیبینند!
از این افراد به کم و بیش دور و اطرافمان زیاد است، که با حضور جناب گوگل و گوشی موبایل، کمکم در حال افزایش و فراگیر شدن هستند و از اتفاق خیلی هم مصمم و با اعتماد بهنفس بالا تشریف دارند، فیالمثل شما در رابطه با یک موضوع صحبت میکنی، فرقی هم ندارد، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مالی، روانشناسی و حتی ریاضی و مهندسی و پزشکی و فیزیک و شیمی باشد، همانطور که در حال گوش سپردن به حرفهای شما هستند، سر مبارک را پایین آورده و چشمان مبارک را به صفحه جستجوی گوگل گوشی خود دوخته و آن موضوع را سرچ میکنند، اولین مطلبی که بالا آمد را باز کرده و همانطور که با اوم اوم با صحبتهای شما همراهی میکنند و شنونده فعال بودنِ خود را حفظ میکنند، با مطالعهای چند لحظهای ناگهان به این نتیجه میرسند که ای دل غافل چقدر در این زمینه صاحبنظر تشریف داشتهاند و نمیدانستند!
حدس زدن بقیه ماجرا آنقدرها سخت نیست و شما خواننده گرامی هم قطع به یقین بارها با چنین پدیدههای همهچیزدانی روبهرو شدهاید و همانطور که حضرت حافظ میفرماید، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها! یعنی اینکه اگر خدای ناخواسته شما اشتباه کرده و بخواهی افاضات و یحتمل نقدهای آبگوشتی آن بنده خدا را پاسخ بدهی، کمکم آنقدر کار بالا میگیرد که ممکن است یا سر بر دیوار بکوبی، یا به بیسوادی متهم شوی، یا عذرخواهی کرده و از فهم و کمالات ایشان، تمجید و تعریف کنی و یا گزینه تمام موارد را انتخاب کرده و پشت دست مبارک را داغ کنی که دیگر در محضر علمای آنلاین گوگلی، وارد بحث علمی و تخصصی نشوی!
راستی من نمیدانم با فراگیرتر شدن هوشمصنوعی و توانمندی بیحد و حصر آن در علوم مختلف و اطلاعات بیپایانش، قرار است چه اتفاقی برای این پدیده همهچیزدانی بیفتد، حدس ما این است این جنابان خود را آپدیت کرده و با همدستی هوشمصنوعی، از جایگاه صاحبنظری و نقادی به مقام شامخ دانشمندی و پدیدآورندگان علم، ارتقاء یافته و منبعد دیگران باید در عرصههای علوم و دانشی که ایشان دم به ساعت در حال نوردیدن هستند، فقط نظارهگر بوده و احسنت و آفرین بگویند، زیرا که خشاب هوشمصنوعی پُر و تفنگ صاحبنظری مدعیان روی رگبار است…!
چه دنیای غریبی است در دوران نوجوانی و جوانی، تاکسیها محل تضارب آراء و صاحبنظری پدیدهها بود و همیشه یک نفر پیدا میشد که چند گام جلوتر از تو در هرچه بگویی باشد، بعدها، تلویزیون و ماهواره منبع و ماخذ علم لایتناهی برخی شد، دوران دانای کل گوگولی هم که در حال طی شدن است و انقریب است که در دامان هوشمصنوعی افتاده و رستگار شویم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.