حرفهای خودی و بیخودی کشاورز بینوا! وقتی به فروشگاههای میوه و ترهبار میروم، همیشه دو گروه به خاطر مبارکمان میآید، برای یک گروه یک خدا حفظشان کند، کنار میگذاریم و برای گروه دیگر یک خدا به راه راست هدایتشان کند، حواله میکنیم، حدس اینکه کدام گروهها را میگویم، خیلی سخت نیست و شما بهتر […]
حرفهای خودی و بیخودی
کشاورز بینوا!
وقتی به فروشگاههای میوه و ترهبار میروم، همیشه دو گروه به خاطر مبارکمان میآید، برای یک گروه یک خدا حفظشان کند، کنار میگذاریم و برای گروه دیگر یک خدا به راه راست هدایتشان کند، حواله میکنیم، حدس اینکه کدام گروهها را میگویم، خیلی سخت نیست و شما بهتر از ما میدانید که برخی از دلالان و واسطهها که تشکیلدهندگان گروه دوم هستند، با بُزخری محصولات کشاورزان و یا با ایجاد انحصار خرید یا فروش در این بازار، چه بر سر قیمتها، کشاورزان و مردم میآورند و جالب است که این وسط کسی هم به کسی نیست، انگار همه وجود و اثر این افراد را پذیرفتهاند!!
گروه اول هم که اظهرمنالشمس است که منظورمان جمیع کشاورزان بینوایی است که چند ماه برای سیفی و ترهبار و یک سالی برای بسیاری از میوهها باید پای کاشت و داشت و برداشت محصول، خون دل بخورند، بعد تمام زحمات ایشان، با هزار و یک ترفند و فضاسازی و مهمتر از همه کوتاهی دست کشاورز به بازارها و یا نبود شرکت تعاونیهای فعال و کارآمد که توسط خود کشاورزان ایجاد شده باشد، به ارزانترین قیمت ممکن خریداری شده و راهی میادین میوه و ترهبار شهرها و کلانشهرها میشود!
جالب است که میوه و سیفی و ترهبارهای خریداری شده همینطور که از کشاورز و باغ و زمینش دور و دورتر میشوند و از مسیر میادین و بنگاهها و عمدهفروش و خردهفروش با همت جنابان واسطه، عبور کرده و به مصرفکننده نزدیک و نزدیکتر میشوند، دچار تورم و بادکردگی قیمتی نامتوازنی میشوند، به نحوی که در نقطه نهایی هیچ قرابتی با نقطه آغازین نداشته و بخش مهمی از کیف و حال برای عدهای محدود و زحمت و دردسر را برای کشاورز و حرص و جوش و سردرد را برای مصرفکننده به ارمغان میآورد! بدبختی اینجاست که در برخی از اوقات حتی بچهزرنگهای سفتهباز و دلال، اجازه نمیدهند سود مناسب و منطقی هم نصیب بنگاهدار و فروشندههای جزء بیاید و جوری همه شیرینی و چربیها را هورتی بالا میکشند که برای آن بندهخداها هم اگر نگوییم تلخی به همراه داشته، سود درخوری هم حاصل نمیشود!
باور بفرمایید جنابمان با این همه فرهیختگی و دانایی و عقل کلی که در خود سراغ داریم و از بد روزگار، دیگران متوجه آن نمیشوند! هنوز متوجه نشدهایم که این قصه پرتکرار هزار ساله پرغصه، بالاخره باید به دست کدام نهاد و سازمان و وزارتخانهای درست شود، وزارتخانههای کریمه کشاورزی، تعاون، صمت یا فیالمثل شهرداری و سازمانهای نظارتی و بازرسی، شاید هم مشکل باید از تغییر و تصحیح قانون و مقررات، حل شود که وکیلالملهها باید تشریففرما شوند، البته اگر نهاد و سازمانی را از قلم انداختم که جزء متولیان و مسئولیتدارهاست، کسی خیلی خوشحال نشود!
وقتی میبینیم، فیالمثل یک کیلو گوجه در گوشهای از شهر ۵۰ هزارتومان بهفروش میرسد و در گوشه دیگر تا ۳۰ هزارتومان هم پیدا میشود، در این موقع دلمان به حال کشاورز بینوا میسوزد که خانه پُرش این گوجه را با کیلویی هفت، هشت هزار تومان فروخته ولی برخی واسطهها و سفتهبازهای گرانقدر و ایضاً اندکی از بنگاهدارها و فروشگاههای فرصت دوست، آن را برای مشتری به کیلویی ۵۰ هزار تومان رساندهاند تا همه بچهزرنگها از آبگلآلود، ماهیهای درشت بگیرند، همین گوجه که در این روزها حدود ۱۰ هزارتومان شده است، و در این حالت هم باز دلمان برای کشاورز بینوا میسوزد که بعید است بیشتر از هزار، هزار و ۵۰۰ تومان برای هر کیلو از این گوجه، پول دریافت کرده باشد!
فهم ما میگوید که در فقره میوه و ترهبار، مثل خیلی از کالا و محصولات دیگر، دعوا بر سر لحاف ملاست که گرانی قیمت یک کالا هیچ سود و منفعتی برای کشاورز ندارد و بُزخری از کشاورز، نفعی برای مصرفکننده به ارمغان نمیآورد! یکی باید ماحصل یک سال زحمتش را مفت تقدیم کند و دیگری پول بیزبانش را بهخاطر سودجویی عدهای، بر باد دهد!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.